پایگاه قرآنی بشرا

سلام خوش آمدید

۲۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

زندگینامه حضرت فاطمه(س)

زندگی نامه فاطمه زهرا(س)

اسم ان خانم فاطمه است و برای ان بزرگوار هشت لقب ذکر کرده اند: صدیقه، مرضیه، زهرا، بتول،عذرا،مبارکه و طاهره. 

از بعضی روایات استفاده میشود که زکیه و محدثه از القاب ان خانم است و کنیه او ام ابیها است. 

عمر ان بزرگوار تقریبا هجده سال است. در دوز جمعه بیستم جمادی الثامی سال دوم بعثت به دنیا امد و سال یازدهم از هجرت، سوم جمادی الثانی سال دوم بعثت به دنیا امد و سال یازدهم از هجرت، سوم جمادی الثانی به دست گردانندگان سقیفه بنی ساعده و مصیبت ها و ناراحتی هایی که بعد از رحلت حضرت محمد (ص) چشید شهید شد. 

شخصیت حضرت زهرا را با این بحث کوتاه نمی توان معرفی کرد و انچه در اینجا اورده میشود، قطره ای از دریای فضیلت ان صدیقه شهیده است. 

شخصیت اسلامی از دو راه یافت میشود: از راه نسب و از راه حسب و فضایل نفسانی. شخصیت نسبی که اسلام ان را پذیرفته است، تحت ثاثیر عوامل مختلفی است: قانون وراثت تغذیه از را مشروع، تاثیر محیط، تاثیر همسر و رفیق، اولاد صالح و غیره در تشکیل چنین شخصیتی نقش دارند. زهرا سلام الله علیها از نظر قانون وراثت، پدری چون رسول گرامی دارد که به گفته سعدی همه مراتب انسانیت را به کمالاتش پیموده است. همه تاریکی ها به جمالش روشن شده است و همه صفات او در انتهای خوبی است. مادری چون خدیجه دارد که باید گفت اسلام مرهون زحمات ان بزرگوار است. مادری که سه سال، مسلمانان محصور در شعب ابی طالب را اداره کرد و همه اموال خود را در این راه خرج کرد. مادری که چندین سال در مکه با ان مصیبتهای کمر شکن ساخت، و دوش بدوش رسول اکرم، اسلام را یاری فرمود و در این راه سنگها به بدن مبارکش فرود امد، بی حرمتیها به او وارد شد،شما تنها در این راه دید و هر چه این اتفاقات بیشتر میشد، صبر و استقامت او زیادتر میگشت 

و اما از نظر قانون ثاثیر غذا: 

مورخین نوشته اند که وقتی اراده حق تعالی به خلقت زهرا سلام الله علیها تعلق گرفت، پیامبر گرامی مامور شد که چهل شبانه روز در کوه حرا به ریاضت دینی بپردازد. حضرت خدیجه در خانه خود، از مردم گوشه گرفته و به عبادت مشغول بود و پیامبر گرامی در کوه حرا، پس از ان مدت فرمان امد، که پیامبر به خانه باز گردد. از عالم ملکوت برای انان غذا اوردند. سپس نور زهرا به حضرت خدیجه منتقل شد. 

از نظر تاثیر محیط زهرا علاوه بر انکه در دامن مادری فداکار، با گذشت و با استقامت و در دامن پدری چون پیامبر گرامی پرورش یافت، محیط زندگی او محیط پر تلاطمی بود. مکه با ان مصیبتها و حوادث ناگوار محیط پرورش او بود. در شعب ابی طالب با ان حوادثی زندگی کرد که امیرالمومنین در نهج البلاغه انجا را برای معاویه چنین توصیف می کند.

شما ما را سه سال در میان افتاب زندانی کردید. به طوری که بچه های ما از گرسنگی و تشنگی مردند، بزرگان ما پوست گذاردند. صدای اه و ناله زنها و بچه ها بلند بود روشن است بچه ای که در این چنین محیطی پرورش یابد مخصوصا اگر مربی ای چون پیامبر گرامی داشته باشد، استقامت او، صبر او و سعه صدر او زیاد بود. 

زهرا سلام الله علیها از نظر همسر و مصاحب و از نظر اولاد صالح نیز فوق العاده است. شوهری چون امیر المومنین دارد فرزندانی چون حسن، حسین، زینب و کلثوم دارد که اگر نبودند، قطعا اسلام نبود. مادر عصاره عالم خلقت و حضرت بقیه الله عجل الله تعالی فرجه الشریف است. 

اگر برای فضیلت زهرا چیزی جز سوره کوثر نبود و زهرا را بس بود که بگوید نزد خداوند افضل و برتر از عالمیانم. ما باید بدانیم که القاب چهارده معصوم، کنیه های انان و اسماء انان بی سبب نیست همه انها سر دارد معنی ندارد. زهرا از نظر علم دارای مصحف است. از نظر روایات، کتابهایی نزد ائمه طاهرین است که از جمله ان کتابها مصحف فاطمه سلام الله علیها است. 

در سال یازدهم هجری در اخر ماه صفر رحلت جانگداز پیامبر ص پیش امد و چه درد اور بود جدایی این پدر و دختر پدری چون پیامبر گرامی که همیشه هنگام سفر با اخرین کسی که وداع میکرد و او را می بوسید دخت گرامیش بود و چون از سفر باز میگشت؛ اولین دیدار را با دخترش داشت. پیوسته از حالش جویا میشد و رازی از رازها را در گوش جانش میگفت. در جنگ احد که به دروغ اوازه در افتاد که پیامبر ص در جنگ کشته شده، به راضه کوه احد شتافت و سرو صورت خونین پدر را شستشو داد و از خاکستر حصیری که سوخته بود بر جراحات پدر پاشید و از زخمهای ان حضرت مواظبت کرد تا بهبود یافت. دگر گونیهایی که پس از رسول خدا ص روی نمود، روح و جسم دختر پیغمبر ص را ازارده ساخت. وی از روزهایی که پس از مرگ پدر زیست، پیوسته رنجور، پژمرده و گریان بود. سرانجام، ازاردگی ها و ناتوانی تا بدان جا کشید که دختر پیغمبر ص در بستر افتاد. در مدت بیماری او از ان مردان جان برکف، از ان مسلمانان اماده در صف از انان که هر چه داشتند، از برکت پدر او بود، چند تن او را دلداری دادند و یا به دیدنش رفتند؟ ظاهرا جز یکی از دوتن از محرومان و ستم دیدگان چون بلال و سلمان کسی از این بانوی گرانقدر غم خواری نکرد. اما زنان مهاجر بویژه انصار، که از ازردگی و بیماری فاطمه س خبر یافتند. با مهربانی نزد او گرد امدند و از او عیادت و دلجویی نمودند. در بستر بیماری نیز، در پاسخ کسانی که از او احوال پرسی میکردند سخنانی فصیح و بلیغ میگفت. سخنانی که در ان روز، درد دل و گله و شکوه بانویی داغدیده وستم رسیده مینمود اما، بحقیقت اعلام خطری بود، که مسلمانان را از تفرقه افکنی و فتنه انگیزی در اینده بیم میداد، دخت پیامبر ص گفتنیها را گفت و بر اثر مصائب جانکاه و دوری از پدر مهربان گرانقدرش رسول مکرم ص به "گلشن رضوان" شتافت.

کارتون حضرت فاطمه(س)

حکمت هایی برگرفته ازنهج البلاغه

هر کس مصیبت های کوچک را بزرگ انگارد،خداوند او را به مصیبتهای بزرگ گرفتار سازد(حکمت 448) 

شکیبا،پیروزی را از دست نمی دهد؛ هر چند زمان طولانی بر وی بگذرد(حکمت 153) 

هنگام فتنه چون بچه شتر باش؛نه پشتی دارد تا سوارش شوند، نه پستانی تا شیرش دوشند. (حکمت 1) 

ستودن بیش از آنچه سزاوار است چاپلوسی، و کمتر از آنچه سزاوار است، درماندگی یا حسادت است. (حکمت 347) 

از خدا پروا کن اگر چه اندک باشد و میان خود و خدا پرده ای قرار ده هر چند نازک باشد.(حکمت 242) 

هنگامی که نشانه های نعمت بر شما آشکار شد، با ناسپاسی دنباله آن را از خود نرانید. (حکمت 13) 

با دعا امواج بلا را از خود دور برانید(حکمت 146) 

نه به هنگام نعمت بسیار شادمان باش و نه در سختی سست و ترسان. (نامه 33) 

زشت است فروتنی به هنگام نیازمندی، و درشتی به هنگام بی نیازی. (نامه 31) 

هر که خود رای باشد به هلاکت رسد، و هر که با مردان مشورت نماید خود در خرد آنان شریک ساخته است. (حکمت207) 

هرکس از مصیبتی که به او رسیده شکوه نماید، از پروردگار خود شکوه نموده است. (حکمت228) 

گذشت زکات پیروزی است. (حکمت211) 

هیچکس به شوخی نپرداخت مگر اینکه پاره ای از خرد خود را بیفکند. (حکمت405) 

بیشترین لغزشهای خرد زیر برق طمع است(حکمت219) 

کار هر روز را در همان روز انجام ده که هر روز را کاری است. (نامه 53) 

در اداب نفست همین بس که دوری گزینی از آنچه از دیگران ناپسند میشماری(حکمت412) 

قرآن بیاموزید که نیکوترین سخن است و آن را نیک بفهمید که بهار دلهاست. (خطبه110) 

چه بد توشه ایست برای قیامت، ستم کردن بر بندگان. (حکمت221) 

گناهی که اندوهگینت سازد نزد خدا بهتر از کار نیکی است که تو را به خودپسندی وا دارد. (حکمت46) 

هر ظرفی با آنچه در آن نهاده شود تنگ شود مگر ظرف دانش که گشاده شود. (حکمت205) 

از دست دادن حاجت آسان تر است از درخواست آن از نا اهل. (حکمت66) 

بخشنده باش ما بیهوده خرج مکن اندازه نگاهدار اما سخت گیر مباش. (حکمت33) 

هیچ شفاعت کننده ای کارساز تر از توبه نیست. (حکمت371) 

بپرهیز از کاری که صاحبش ان را بر خود روا میدارد و بر دیگر مسلمانان ناروا(نامه69) 

آنکه گرفتاری و پریشانی خود را آشکار نماید به خواری تن داده است. (حکمت2) 

خدا را خدا را درباره قران مبادا دیگران در عمل به آن بر شما پیشی گیرند. (نامه47) 

هر کس خود را بزرگ داشت خواهش های نفسش در دیده اش خوار می گردد. (حکمت449) 

هر که بسیار یاد مرگ کند از دنیا به اندکی خشنود گردد(حکمت349) 

سینه خردمند گنجینه راز اوست. (حکمت6) 

پاکدامنی زینت فقر است و شکر زینت توانگری(حکمت68) 

گوهر جان شما را جز بهشت بهایی نیست پس خود را جز به ان مفروشید.(حکمت456) 

قناعت مالی است که پایان نمی یابد. (حکمت57) 

نماز سبب تقرب هر پرهیزکاری به خداست. (حکمت136) 

اندوه خوردن نیمی از پیری است. (حکمت143) 

هر که برای دنیا اندوهگین شود: برقضای خدا خشمگین گشته است. (حکمت328) 

از دروغ دوری گزینید که دروغ از ایمان به دور است.(حکمت86) 

بدی را با کندن از سینه ی خود از سینه دیگران برکن.(حکمت178) 

چون خرد کامل گردد سخن کاهش می یابد.(حکمت71) 

در نهان از معصیت های خدا بپرهیزید که انکه بیند همو داور است. .(حکمت324) 

بخشش مهر اورتر از خویشاوندی است. (حکمت247) 

هیچ پشتیبانی چون مشورت نیست(حکمت54) 

بردباری گور بدی هاست.(حکمت6) 

از دروغ دوری گزینید که دروغ از ایمان به دور است.(حکمت86) 

بدی را با کندن از سینه ی خود از سینه ی دیگران بر کن.(حکمت178) 

سخن گویید تا شناخته شوید که ادمی زیر زبانش پنهان است.(حکمت392) 

شکیبا پیروزی را از دست نمی دهد هر چند زمانی طولانی بر وی بگذرد.(حکمت153) 

ایمان شناخت بادل، اقرار با زبان، و عمل به اعضاء و جوارح است.(حکمت227) 

از کسانی مباش که بدون عمل به اخرت امیدوارند و به خاطر ارزوهای دراز توبه را به تاخیر می اندازند.(حکمت150) 

خداوند ایمان را برای پاکی از شرک، و نماز را برای دوری از کبر واجب نموده است.(حکمت252) 

ایمان ان است که راستی ای زرا که به زیان توست بر دروغی که به سود توست بر گزین .(حکمت458) 

ناتوان ترین ادمی کسی است که در به دست اوردن دوست ناتوان باشد، و ناتوانتر از ان کسی است که دوستی را به دست اورده، از دست بدهد.(حکمت12) 

علم خود را جهل و یقینتان را شک نینگارید، ان گاه که دانستید دست به کار شوی و انگاه که یقین کردید قدم پیش نهید.(حکمت274) 

اگر با این شمشیرم بر بینی مومن زنم تا مرا دشمن بدارد، دشمنم نخواهد داشت.(حکمت45) 

اگر همه دنیا را بر منافق ریزم تا مرا دوست بدارد، دوستم نخواهد داشت.(حکمت45) 

هنگامی که از کاری بیم داری خود را دا ان بیفکن که خود را پاییدن دشوارتر است از ان چه از ان بیمناکی.(حکمت175) 

خیر ان است که مال و فرزندت بسیار شود، بلکه خیر ان است که دانش تو فراوان و بردباریت بزرگ گردد.(حکمت94) 

بخشش مهر اورتر از خویشاوندی است.(حکمت247) 

ستودن بیش از انچه سزاوار تر است چاپلوسی، و کم تر از انچه سزاوار است درماندگی یا حسادت است.(حکمت347) 

روزگار دو روز است: روزی که به سو تو و روزی به زیان تو، پس هرگاه به سو توست سرکشی مکن، و هرگاه به زیان توست شکیبا باش.(حکمت396) 

خداوند در دعا را بر بنده ای نمی گشاید و در اجابت را بر او بندد.(حکمت435) 

اندوه های وی اورده به خود را با شکیبایی و نیکوی یقین از خود دور سازد(نامه 31) 

هر که دلش شیفته دوستی دنیا گردد. دل او به سه چیز از دنیا پیوند خورد: اندوهی که از وی جدا نشود، حرصی که او را رها نسازد و ارزویی که به ان نرسد.(حکمت228) 

بدانید که از جمله نعمت ها دارایی فراوان است و برتر از دارایی فراوان تندرستی، و برتر از تندرستی پرهیزگاری دل است.(حکمت387) 

با مردم چنان بیامیزید که اگر در ان حال مردید بر شما بگریند. و اگر زنده ماندید به سوی شما روی اورند.(حکمت10) 

روز داد بر ستمگر سخت تر است تا روز ستم بر ستمدید.(حکمت341) 

از لغزش جوانمردان در گذرید که جوانمردی نمی لغزد جز ان که دست خدا به دست اوست و بلندش می کند.(حکمت20)

زندگی نامه امام علی(ع)

حضرت امیرالمومنین علی(ع) فرزند ابوطالب شیخ بنی هاشم عموی پیغمبر اکرم (ص) بود که پیغمبر اکرم او را سرپرستی نموده و در خانه خود جای داده و بزرگ کرده بود و پس از بعثت نیز تا زنده بود از آن حضرت حمایت کرد. و شر کفار عرب و خاصه قریش را از وی دفع نمود. علی (ع )بنا به نقل مشهور ده سال پیش از بعثت متولد شد و پس از شش سال بر اثر قحطی که در مکه و حوالی آن روی داد بنا به درخواست پیغمبر اکرم (ص )از خانه پدر به خانه پسر عموی خود پیغمبر اکرم (ص) منتقل گردید. و تحت سرپرستی و پرورش مستقیم آن حضرت در آمد. پس از چند سال که پیغمبر اکرم (ص) به موهبت نبوت نایل شد و برای نخستین بار در غار حرا وحی آسمانی به وی رسید. وقتی که از غار رهسپار شهر و خانه خود شد و ماجرا را فرمود علی (ع )به ان حضرت ایمان آورد. و باز در مجلسی که پیغمبر اکرم (ص) خویشاوندان نزدیک خود را جمع کرده و به دین خدا دعوت نمود. فرمود نخستین کسی که از شما که دعوت مرا بپذیرد خلیفه و وصی و وزیر من خواهد بود. تنها کسیکه از جای خود بلند شد و ایمان آورد علی (ع) بود و پیغمبر اکرم ایمان او را پذیرفت و وعده های خود را درباره اش امضا نمود. از این روی علی (ع) نخستین کسی است که به اسلام ایمان آورد و نخسین کسی است که هرگز غیر خدای یگانه را نپذیرفت. علی (ع) پیوسته ملازم پیغمبر اکرم ص بود تا آن حضرت از مکه به مدینه هجرت نمود و در شب هجرت نیز که کفار خانه آن حضرت را محاصره کرده بودند و تصمیم داشتند آخر شب به خانه ریخته و آن حضرت را در بستر خواب قطعه قطعه نمایند. علی (ع )در بستر پیغمبر اکرم (ص) خوابید و آن حضرت از خانه بیرون آمده و رهسپار مدینه گردید 

در مدینه نیز ملازم پیغمبر اکرم (ص) بود. پغمبر اکرم یگانه دختر محبوبه خود فاطمه را به عقد ان حضرت در اورد. و در موقعی که میان اصحاب خود عقد اخوت میبست او را برادر خود قرار داد. علی (ع )در تمام جنگ هایی که پیغمبر اکرم (ص) شرکت داشتند. حاضر شد جز جنگ تبوک که ان حضرت او را در مدینه به جای خود قرار داده بود و در هیچ جنگی پای به عقب نگذاشت. و از هیچ حریفی روی نگردانید و در هیچ امری با پیغمبر اکرم (ص )مخالفت نکرد. چنانکه ان حضرت فرمود هرگز علی از حق و حق از علی جدا نمیشوند. 

علی (ع) روز رحلت پیغمبر اکرم (ص) سی و سه سال داشت و با اینکه در همه فضایل دینی سر امد و در میان اصحاب پیغمبر ممتاز بود به بهانه اینکه وی جوان است و مردم بواسطه خونهایی که در جنگها به همراه پیغمبر اکرم( ص) ریخته ریخته با وی دشمن ند از خلافت کنارش زدند و به این ترتیب دست ان حضرت از شئون عمومی به کلی قطع شد وی نیز به تربیت افراد پرداخت و بیست و پنج سال که زمان خلافت سه خلیفه پس از رحلت پیغمبر اکرم (ص )بود بدین ترتیب گذرانید و پس از کشته شدن خلیفه سوم مردم با ان حضرت بیعت نموده و به خلافتش برگزیدند ان حضرت در خلافت خود چهار سال و نه ماه تقریبا طول کشید سیرت پیغمبر اکرم (ص) را داشت. و به خلافت خود صورت نهضت و انقلاب داده و به اصلاحات پرداخت و البته این اصلاحات به ضرر برخی از سود جویان تمام میشد و از این روی عده ای از صحابه که پیشاپیش انها ام المومنین عاشیه و طلحه و زبیر و معاویه بودند خون خلیفه سوم را دستاویز قرار داده سر به مخالفت برداشته و بنای شورش و اشوب گری گذاشتند. ان حضرت برای خوابانیدن فتنه جنگی با ام المومنین عاشیه وطلحه وزبیر در نزدیکی بصره به جنگ جمل معروف است و جنگی دیگر با معاویه در مرز عراق و شام که به جنگ صفین معروف است و یکسال و نیم ادامه یافت وجنگی با خوارزم در نهروان که به جنگ نهروان معروف است کرده و به این ترتیب بیشتر مساعی ان حضرت در ایام خلافت خود صرف رفع اختلافات داخلی شد و پس از مدتی صبح روز نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجری در مسجد کوفه در سر نماز، بدست یکی از خوارج ضربتی خورده و در شب بیست و یکم ماه شهید شدند. 

امیر المومنین علی (ع )به شهادت تاریخ و اعترافات دوست ودشمن در کمال انسانی نقیصه ای نداشته و در فضایل اسلامی نمونه کاملی از تربیت پیغمبر اکرم (ص) بود بحثهایی که در اطراف شخصیت او شده و کتا بهایی که در این باره شیعه و سنی و سایر مطلعین و کنجکاوان نوشته اند درباره هیچ یک از شخصیت های تاریخ اتفاق نیفتاده است 

وصیت امیر مومنان علی علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم 

این وصیت نامه علی بن ابیطالب است. گواهی می دهد که معبودی جز خدای بی شریک نیست و محمد بنده و پیامبر اوست که وی را به هدایت و ایین حق فرستاد که بر همه دینها چیرگی دهد اگر چه مشرکان ان را ناخوش دارند. نماز و عبادت و زندگی ومرگ من برای خدای بی شریک و پروردگار جهانیان است. 

چنین مامور شده ام و من از مسلمانانم. شما دوتن حسن وحسین (ع) را به تقوی الهی شفارش می کنم در جست و جوی دنیا نباشید اگر چه دنیا در جست و جوی شما باشد بر چیزی از دنیا که از دست شما می رود دریغ مخورید. جز حق مگویید و برای پاداش کار کنید. برای اخرت کار کنید. دشمن ستمگر و یاور مظلوم و ستمدیده باشید. شما دوتن و همه فرزندان و خانواده ام و هر کس را که این وصیت نامه من به دست او میرسد به تقوای الهی و رعایت نظم در کارها و اصلاح میان خودتان سفارش می کنم زیرا از رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود اصلاح میان مردم برتر از تمام نماز و روزه است و دشمنی مکنید که باعث زوال دین است و نیرویی نیست مگر به استعانت خدا. 

به خویشاوندان خود بنگرید. پس با انها رفت و امد کنید که خداوند محاسبه را بر شما سبک می کند. خدا را در مورد یتیمان رعایت کنید. گرسنه شان نگه ندارید تا در محضر شما در خواری نیفتند. زیرا از رسول خدا ص شنیدم که فرمود هر کس یتیمی را سرپرستی کند تا بی نیاز شود. خداوند بهشت را برای او واجب می گرداند. و اگر کسی مال یتیمی را بخورد جهنم را بر او واجب میکند. خدا را خدا را در مورد قران منظور دارید تا مبادا دیگران در عمل بدان از شما پیشی گیرند. خدا را در مورد همسایگان تان پیش نظر اورید که سفارش شدگان پیامبرتان هستند. 

خدا را خدا را درباره خانه پروردگارتان منظور دارید. پس تا زمانی که باقی هستید. نباید از وجود شما خالی باشد که اگر متروک شود نتوانید همتایی برای ان قرار دهید و کوچک ترین چیز برای کسی که از ان بز نگردد. امرزش تمام گناهانی است که پیش از ان مرتکب شده بود. خدا را خدا را درباره زکات پیش چشم اورید که ان خشم پروردگارتان را فرو مینشاند خدا را خدا را درباره جهاد در راه خدا با مالها و جانهایتان منظور دارید. جز این نیست که دو تن در راه خدا جهاد میکنند. پیشوای هدایت کنند و کسی که مطیع او و پیرو هدایت اوست. 

خدا را خدا را درباره ذریه پیامبرتان ص رعایت کنند. 

خدا را خدا را در مورد یاران پیامبرتان ص منظور دارید کسانیکه بدعتی از انان سر نزده و بدعتگذاری را پناه دهندگان به انان را لعنت فرموده است. خدا را خدا را در مورد مستمندان و مسکینان پیش چشم اورید. پس انان را در زندگی خود سهیم کنید. سپس فرمود نماز نماز. در راه خدا از سرزنش سرزنشگران بیم مدارید خداوند شما را از شر کسانی که بر ضد شمایند کفایت کند بامردم به نیکویی سخن بگویید چنان که خداوند شما را بدان فرموده است و امر به معروف و نهی از منکر را کنار مگذارید که در این صورت خداوند بدان شما را بر شما حاکم کند. انگاه دعا میکنید ولی به استجات نمی رسد. 

بر شما باد دوستی و بخشندگی و از جدایی و دشمنی و پراکندگی بر حذر باشید. در کار نیک و پرهیزگاری یار هم دیگر باشید و بر گناه و ستم همدلی مکنید. پروای خدا پیشه کنید که خدا سخت مجازات است. 

خداوند دودمان شما را حفظ کند و پیغمبر را در میان شما بر جای دارد و شما را به خدا می سپارم که بهترین نگه دارنده است و سلام و رحمت و برکات الهی را بر شما می خوانم.

اندرزهاى پیش از نبردامام حسین علیه السلام براى پیش گیرى از نبرد و خون ریزى نیروهاى دو طرف ، تلاش زیادى به عمل آورد و از هر راه ممکن مى خواست از کشتار مسلمانان جلوگیرى نماید و خون کسى بر زمین نریزد.

الف – قبل از شهادت امام حسین علیه‌السلام:

1 – تنظیم سپاه:

امام حسین علیه السلام پس از نماز صبح ، سپاه خویش را که متشکل از 32 تن سواره و 40 تن پیاده بودند، به سه دسته تقسیم کرد. دسته اول را در بخش میمنه ، دسته دوم را در بخش میسره و دسته اى را میان آن دو قرار داد.

فرماندهى بخش میمنه را به ((زهیر بن قین )) و فرماندهى بخش میسره را به ((حبیب بن مظاهر)) واگذار کرد و خود در وسط دو سپاه مستقر شد و بیرق سپاه را به برادرش عباس بن على علیه السلام معروف به قمر بنى هاشم سپرد

و خیمه ها را در پشت سر قرار داد. عمر بن سعد نیز سپاهیان جنایت پیشه خود را به چند گروه تقسیم کرد. وى ، فرماندهى بخش میمنه را به عمر بن حجاج ، فرماندهى بخش میسره را به شمر بن ذى الجوشن ، فرماندهى سواره نظام

را به عروه بن قیس و فرماندهى پیاده نظام را به شبث بن ربعى واگذار کرد. وى بیرق ، ننگین سپاه خود را به غلامش ((درید)) سپرد. دو سپاه در برابر یک دیگر صف آرایى کرده و براى آغاز نبرد سرنوشت ساز، لحظه شمارى مى کردند.

2 – اندرزهاى پیش از نبردامام حسین علیه السلام براى پیش گیرى از نبرد و خون ریزى نیروهاى دو طرف ، تلاش زیادى به عمل آورد و از هر راه ممکن مى خواست از کشتار مسلمانان جلوگیرى نماید و خون کسى بر زمین نریزد. ولى دشمن که مغرور از کثرت سپاه خود و قلت یاران امام علیه السلام بود، به هیچ صراطى مستقیم نبود و به هیچ پیشنهادى پاسخ مثبت و کار ساز نمى داند و خواهان تعیین تکلیف از راه نبرد و خون ریزى بود. امام حسین علیه السلام در روز عاشورا، برخى از یاران خود را به نزد سپاه دشمن فرستاد تا با آنان گفت و گو کرده و با بیان حقایق و واقعیت ها، آنان را از شرارت و جنایت منصرف کنند. آن حضرت ، خود نیز بارها براى اندرز سپاه کفر پیشه دشمن ، پا پیش نهاد و با بیان خطبه هایى روشن گر، آنان را به حفظ آرامش و عدم خون ریزى دعوت کرد و از جنگ و مبارزه بازداشت . ولى جز تعدادى اندک که از خواب غفلت بیدار شده و حقیقت را دریافتند و به سپاه آن حضرت پیوستند، بقیه آنان در ضلالت و گمراهى خویش باقى مانده و بر آغاز جنگ اصرار مى کردند.

3 - پشیمانى حر بن یزیدحر بن یزید تمیمى که از فرماندهان جنگاور و دلیر عمر بن سعد بود و همو بود که در وهله نخست ، راه را بر امام حسین علیه السلام بست و او را به اجبار و اکراه به کربلا رهسپار گردانید گردانید: وقتى بزرگوارى امام حسین علیه السلام و حقیقت خواهى وى را ملاحظه کرد و از سوى دیگر شاهد نیت هاى پلید عمر بن سعد و لشکریان عبیدالله بن زیاد و جنایت ها و ستم کارى هاى آنان بود، از خواب غفلت و دنیاطلبى بیدار شد و در خود احساس نگرانى و ندامت نمود و در وى دگرگونى شگفتى به وجود آمد. به طورى که یکباره سپاه کفر پیشه عمر بن سعد را ترک و به سوى خیمه گاه امام حسین علیه السلام رهسپار شد. حر به نزد امام حسین علیه السلام رفت و از آن حضرت در خواست عفو و بخشش نمود و از کردار و رفتارهاى پیشین خود اظهار پشیمانى کرد. امام حسین علیه السلام با مهربانى تمام حر بن یزید را پذیرفت و از وى استقبال کرد و با رفتار خود موجب تقویت ایمان حر گردید.حر براى روشن گرى سپاه دشمن به سوى آنان برگشت و با معرفى خود و چگونگى هدایت یافتنش ، آنان را به راه خیر و سعادت و پیوستن به سپاه حقیقت جوى امام حسین علیه السلام دعوت کرد. دشمنان که از ملحق شدن حر به امام حسین علیه السلام بسیار نگران و ملتهب شده بودند، وى را سنگباران و تیر باران کرده و از نزدیک شدنش به نیروهاى خود بازداشتند. حر به ناچار به سوى خیمه گاه امام حسین علیه السلام برگشت . پیوستن حر به سپاه امام حسین علیه السلام و سخنرانى وى براى سپاه عمر بن سعد در دفاع از امام حسین علیه السلام ، براى عمر بن سعد و دیگر جنگ افروزان دشمن بسیار گران و نگران کننده بود و تاثیر زیادى در نیروهاى دشمن به وجود آورد.

4 – هجوم سراسرى سپاه دشمن که از پیوستن حر و چند نفر دیگر به سپاه امام حسین علیه السلام احساس خطر و ریزش نیرو کرده و ادامه این وضعیت را به زیان خود مى دید، فرمان حمله را صادر کرد. عمر بن سعد با رها کردن تیرى به سوى سپاهیان امام حسین علیه السلام جنگ را به طور رسمى آغاز و سپاهیان نگون بخت خود را به نبرد و تهاجم ترغیب و تشویق کرد.در اندک مدتى دو سپاه به یکدیگر نزدیک شده و با ابزارهاى جنگى آن روز به نبرد پرداختند. در این نبرد، شگفتى تاریخ به وقوع پیوست و معادلات نظامى در هم ریخت ، و آن ، دفاع یک سپاه کمتر از صد نفر که برخى از آنان را نوجوانان و یا کهن سالان و سالخوردگان تشکیل مى دادند، در برابر یک سپاه چند ده هزار نفرى بود. این سپاه اندک ، با دلاورى و دلیرى تمام از حیثیت و موجودیت خویش و اعتقادات و اصول مذهبى و سیاسى خود دفاع و پاسدارى نموده و مغلوب دشمن نشدند. هر یک از یاران امام حسین علیه السلام با ده ها تن از نیروهاى دشمن به نبرد نابرابر و تن به تن پرداخت ولى هیچ گونه سستى و تردیدى در وى ملاحظه نمى شد و این روحیه بالاى رزمى اعتقادى براى دشمن ، سنگین و کمر شکن بود. یاران امام حسین علیه السلام با سرافرازى ، به شرف شهادت نایل شده و یا با ادامه دلاورى ، دشمن را مستاصل و زمین گیر نمودند.تصور دشمن در آغاز بر این بود که سپاه کم عده امام حسین علیه السلام در لحظات نخستین هجوم سراسرى ، نابود شده و از هستى ساقط مى شوند و غائله کربلا به راحتى پایان مى پذیرد، ولى پس از درگیر شدن با آنان ، تازه فهمیدند که با کوهى استوار از ایمان و عقیده روبرو شدند و از میان بردن آنان ، کار آسانى نیست .یاران امام حسین علیه السلام از بامداد تا عصر عاشورا نبرد را ادامه داده و تا آخرین قطره هاى خون خود از قیام امام حسین علیه السلام پاسدارى کردند.محدث قمى از محمد بن ابى طالب موسوى روایت کرده است که در این نبرد، پنجاه تن از یاران امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند.

5 - نبرد انفرادىدشمن که از نبرد سراسرى و تهاجمى ، نتیجه اى نگرفته بود، به تدریج به سوى نبرد انفرادى روى آورد. زیرا اگر چه سپاه عمر بن سعد جملگى براى نبرد با امام حسین علیه السلام آمده بودند، ولى در میان آنان مردان زیادى بودند که جنگ با فرزند زاده رسول خدا صلى الله علیه و آله را روا نداشته و به اکراه و اجبار در سپاه عمر بن سعد قرار گرفته و بودند. بدین جهت در کار نبرد عمومى و هجوم سراسرى تعلل نمى ورزیدند و عمر بن سعد را در رسیدن به مقاصد پلیدش ناکام گذاشته بودند.گفتنى است که روى کرد به نبرد انفرادى ، براى سپاه کم تعداد امام حسین علیه السلام نیز خوش آیند و پسندیده تر بود. زیرا در این صورت هر یک از یاران امام علیه السلام مى توانست با چندین نفر از سپاه بى انگیزه دشمن نبرد کند و دشمن را در موضع انفعالى قرار دهد. همین امر باعث طولانى تر شدن مبارزات گردید. یاران امام حسین علیه السلام یکى از دیگرى با انگیزه ایمان و اعتقاد، از آن حضرت اجازه رزم گرفته و وارد صحنه مى شدند و سرانجام شرافتمندانه جام شهادت را سر مى کشیدند. تعدادى از یاران امام علیه السلام تا پیش از ظهر عاشورا به همین نحو به شهادت رسیدند.

 شهادت امام حسین امام حسین روز عاشورا روز عاشورا چگونه گذشت

6 - نماز ظهر عاشورا به هنگام ظهر، یکى از یاران امام علیه السلام به نام ابوثمامه صیداوى ، آن حضرت را متوجه وقت نماز ظهر کرد. امام حسین علیه السلام که به نماز اهمیت ویژه اى مى داد، دستور داد که جنگ را متوقف کرده و همگى به نماز پردازند.پیشنهاد امام حسین علیه السلام مورد موافقت دشمن قرار نگرفت و آنان هم چنان به نبرد خود ادامه مى دادند. امام حسین به ناچار، یکطرفه جنگ را متوقف کرد و با یاران اندک خود نماز ظهر را به صورت نماز خوف (نماز ویژه زمان جنگ ) به جاى آورد. یاران آن حضرت دو دسته شده ، دسته اى به نماز امام علیه السلام اقتدا کرده و دسته اى دفاع مى نمودند. اما دشمنان هیچ گونه ترحمى به امام علیه السلام و نمازگزاران نکرده و با رها کردن تیر، آنان را هدف قرار مى دادند. برخى از مدافعان امام حسین علیه السلام ، دشمن را از اطراف نماز گزاران پراکنده کرده و برخى دیگر خود را سپر تیرها قرار داده و مانع رسیدن آنها به وجود امام حسین علیه السلام مى شدند. سعید بن عبدالله حنفى ، از جمله آنانى بود که خود را سپر امام علیه السلام قرار داد. وى هر تیرى که به جانب امام حسین علیه السلام مى آمد، خود را سپر آن مى کرد و آن قدر در این راه ایستادگى کرد تا نماز امام علیه السلام به پایان رسید. در آن هنگام به زمین افتاد و به شرف شهادت نایل آمد. علاوه بر زخم شمشیر و نیزه ، از بدن این شهید دلاور، تعداد سیزده چوبه تیر یافتند.

7 – شهادت سایر یارانپس از نماز، یاران امام حسین علیه السلام روحیه رزمى تازه اى یافته و به سوى دشمن هجوم آوردند. تمام یاران امام علیه السلام ، از جمله جوانان برومند بنى هاشم و فرزندان ، برادران ، برادرزادگان ، خواهر زادگان و عموزادگان آن حضرت به جهاد و دفاع پرداخته و به شهادت رسیدند.نبرد دلاور مردانى چون زهیر بن قین ، نافع بن هلال ، مسلم بن عوسجه ، حبیب بن مظاهر، حر بن یزید و بریر بن خضیر از میان یاران امام حسین علیه السلام و شیرمردانى چون على اکبر علیه السلام ، عباس بن على علیه السلام ، قاسم بن حسین علیه السلام و عبدالله بن مسلم علیه السلام از جوانان بنى هاشم به یاد ماندنى و فراموش نشدنى است .نبرد هر یک از آنان ، لرزه اى در ارکان سپاه کفر به وجود آورد و شهادت آنان تاثیر شکننده اى در وجود مبارک امام حسین علیه السلام پدید آورد.به طورى که آن حضرت هنگامى که تنها شد و یک تنه با دشمن نبرد مى کرد، به یاد یاران شهید خود مى افتاد و گاهى به سوى آنان نظرى مى افکند و آنان را یارى مى طلبید و مى فرمود: اى عباس ، اى على اکبر، اى قاسم ، اى زهیر، اى حر کجایید؟

8 – مبارزه و شهادت امام حسین علیه السلامامام حسین علیه السلام پس از آن که همه یاران خود را از دست داد، بانوان عصمت پناه را در خیمه اى گرد آورد و آنان را تسلى و دلدارى داد و به صبر و شکیبایى سفارش نمود و با قلبى شکسته از آنان خداحافظى کرد.آن حضرت ، فرزندش امام زین العابدین علیه السلام را که در بیمارى سختى به سر مى برد، جانشین خویش قرار داد و با او نیز وداع کرد و آماده نبرد با دشمن گردید. امام حسین علیه السلام به تنهایى ، ساعاتى چند با دشمن مبارزه کرد و به هر طرف حمله مى کرد گروهى را به هلاکت مى رسانید.هرگاه براى آن حضرت فرصتى به دست مى آمد، به خیمه ها بر مى گشت و با حضور خود، کودکان و زنان بى پناه را تسلى مى داد و بار دیگر با آنان خداحافظى مى کرد. شاید مقصود آن حضرت از تردد میان خیمه و میدان نبرد، براى آمادگى بیشتر بازماندگانش براى پذیرش شهادت آن حضرت بود. در یکى از خداحافظى ها، فرزند شیرخوار خود را جهت سیراب کردنش به سوى دشمن آورد و از آنها تقاضاى آب براى فرزند شیرخوار خود کرد، ولى سپاه سنگ دل عمر بن سعد به فرزند شش ماهه او رحم نکرد و با هدف تیر قرار دادنش ، وى را در آغوش پدر غرقه به خون کرد.امام حسین علیه السلام بدن غرقه به خون على اصغر علیه السلام را به خیمه برگرداند و بار دیگر به مبارزه پرداخت . آن حضرت ، زخم هاى فراوانى را در میدان مبارزه متحمل شد، تا آن که بر اثر کثرت جراحات به زمین افتاد.در آن حال نیز دشمنان رهایش نکرده و با ابزارهاى گوناگون ، از جمله تیر، نیزه ، شمشیر و سنگ بر بدنش ضرباتى وارد آوردند.سرانجام ، آن حضرت تاب و توان از کف داد و بر خاک گرم کربلا بر زمین افتاد و آماده مهمانى خدا گردید.شمر بن ذى الجوشن ، با قساوت تمام به سوى بدن خونین آن حضرت رفت ، در حالى که رمقى در بدن شریفش بود، سر مبارکش را از قفا جدا کرد و سر بریده را به خولى اصبحى تحویل داد تا به نزد عمر بن سعد منتقل کند.

ب – پس از شهادت امام حسین علیه السلام:

دشمنان اهل بیت پس از شهادت جان سوز امام حسین علیه السلام و یارانش ، دست از جنایات خویش برنداشتند، بلکه در این روز غم آلود جنایت هاى دیگرى مرتکب شدند که به اختصار بیان مى کنیم :

1 - غارت خیمه هاسپاه عمر بن سعد، به ویژه دسته نابکار شمر، پس از شهادت امام حسین علیه السلام به خیمه هاى آن حضرت یورش برده و خیمه ها را غارت کردند و چهارپایان ، لباس ها، صندوق ها، اسلحه ها و خوراکى ها را به یغما بردند. آنان ، حتى حریم اهل بیت علیه السلام را مراعات نکردند و زیور و لباس هاى زنان را از آن ها ستاندند، به طورى که زنان اهل بیت علیه السلام به عمر بن سعد پناهنده شده و از شدت جنایت کارى شمر و گروه نابکارش ‍ شکایت کردند و عمر بن سعد به ظاهر، دستور داد که از غارت خیمه ها دست بردارند.) از حمید بن مسلم روایت شد: به اتفاق شمر بن ذى الجوشن و گروهى از پیادگان ، از خیمه ها گذشتیم تا به على بن الحسین علیه السلام رسیدیم که از شدت بیمارى از هوش رفته بود. همراهان شمر گفتند: که این بیمار را هم بکشیم ؟من گفتم : سبحان الله چه بى رحم مردمید شما. آیا این کودک ناتوان را هم مى خواهید بکشید؟ همین بیمارى که بر او عارض شده ، او را کافى است . به هر طریقى بود آنان را از کشتن على بن الحسین علیه السلام بازداشتم ، ولى آن بى رحم ها پوستى را که آن حضرت بر آن خفته بود بکشیدند و به یغما بردند.

 شهادت امام حسین امام حسین روز عاشورا روز عاشورا چگونه گذشت

 2 – آتش زدن خیمه ها شمنان پس از غارت خیمه ها و به یغما بردن دارایى ها و اشیاى موجود بازماندگان ، خیمه ها را به آتش کشیدند. در این هنگام ، کودکان و زنان بى سرپرست ، از خیمه ها بیرون آمده و به بیابان هاى اطراف گریختند.راوى گفت : پس از غارت خیمه ها، آن ها را آتش زدند و بانوان مکرمات با سر و پاى برهنه در حالى که لباس هاى ایشان را ربوده بودند، از خیمه ها بیرون ریختند و صدا به شیون و گریه بلند نمودند و در حال خوارى به اسیرى رفتند.

3 - تاختن اسب بر پیکر شهیدان عمر بن سعد خطاب به سپاه خود گفت : چه کسانى آمادگى تاختن اسب بر کشتگان را دارند؟ ده نفر از آنان اعلام آمادگى کردند که از آن جمله بودند: اسحاق بن حیاة حضرمى ، احبش بن مرثد و اسید بن مالک .این عده پس از نعل بندى اسبان خویش بر پیکر شهیدان کربلا، از جمله اباعبدالله الحسین علیه السلام اسب تاختند و پیکرهاى پر از جراحت و بى سر شهیدان را در هم شکستند. این گروه نابکار وقتى برگشتند، در نزد عبیدالله بن زیاد براى گرفتن جایزه خیانت و جنایت خویش ، از کار خود چنین تعریف کردند: نحن رضضنا الصدر بعد الظهر بکل یعبوب شدید الاسر؛ ما کسانیم که بر بدن حسین و یارانش اسب راندیم به حدى که استخوانهاى سینه آنان را در زیر سم ستوران چون آرد نرم کردیم !عبیدالله بن زیاد، اعتنایى به آن ها نکرد و دستور داد که جایزه اندکى به آنها بدهند. این عده پس از قیام مختار بن ابى عبیده ثقفى (در سال 66 ه .ق در کوفه به سزاى اعمالشان رسیدند. به دستور مختار دست و پاى آنان را با میخ ‌هاى آهنین بر زمین کوبیدند و بر بدنشان آن قدر اسب دوانیدند که پیش ‍ از هلاکت شدنشان اعضا و اجزاى بدنشان از هم جدا شد.

4 - ارسال سر مقدس امام حسین علیه السلام به کوفه عمر بن سعد در عصر عاشورا براى خوش خدمتى بیش تر و اعلام وفادارى به عبیدالله بن زیاد و خاندان بنى امیه ، دستور داد سر بریده امام حسین علیه السلام را با شتاب به کوفه ببرند و عبیدالله بن زیاد را از پایان یافتن غائله کربلا با خبر گردانند.

ماموریت رساندن سر مقدس اباعبدالله الحسین علیه السلام با خولى بن یزید اصبحى و حمید بن مسلم بود. آنان شب به کوفه رسیدند. در آن هنگام دارالاماره نیز بسته بود. به همین جهت شب را در خانه خویش گذرانده و بامداد روز یازدهم سر مقدس امام حسین علیه السلام را نزد عبید الله بردند.

سرهاى دیگر شهیدان را پس از بریدن و شست و شو دادن ، میان سرکردگان جنایت کار تقسیم کردند تا نزد عبیدالله برده و پاداش بگیرند و بدین وسیله به وى نزدیک شوند.

زندگی نامه مختصرحضرت معصومه‌‌(ص)

نام شریف آن بزرگوار فاطمه و مشهورترین لقب آن حضرت، «معصومه» است. پدر بزرگوارش امام هفتم شیعیان حضرت موسى بن جعفر (ع) و مادر مکرمه اش حضرت نجمه خاتون (س) است . آن بانو مادر امام هشتم نیز هست . لذا حضرت معصومه (س) با حضرت رضا (ع) از یک مادر هستند.

ولادت آن حضرت در روز اول ذیقعده سال ١٧٣ هجرى قمرى در مدینه منوره واقع شده است. دیرى نپایید که در همان سنین کودکى مواجه با مصیبت شهادت پدر گرامى خود در حبس هارون در شهر بغداد شد. لذا از آن پس تحت مراقبت و تربیت برادر بزرگوارش حضرت على بن موسى الرضا (ع) قرارگرفت.

در سال ٢٠٠ هجرى قمرى در پى اصرار و تهدید مأمون عباسى سفر تبعید گونه حضرت رضا (ع) به مرو انجام شد و آن حضرت بدون این که کسى از بستگان و اهل بیت خود را همراه ببرند راهى خراسان شدند.

یک سال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه (س) به شوق دیدار برادر و ادای رسالت زینبی و پیام ولایت به همراه عده اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حرکت کرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى شد. این جا بود که آن حضرت نیز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زینب(س) پیام مظلومیت و غربت برادر گرامیشان را به مردم مؤمن و مسلمان مى رساندند و مخالفت خود و اهلبیت (ع) را با حکومت حیله گر بنى عباس اظهار مى کرد. بدین جهت تا کاروان حضرت به شهر ساوه رسید عده اى از مخالفان اهلبیت که از پشتیبانى مأموران حکومت برخوردار بودند،سر راه را گرفتند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتیجه تقریباً همه مردان کاروان به شهادت رسیدند، حتى بنابر نقلى حضرت(س) معصومه را نیز مسموم کردند.

به هر حال ، یا بر اثر اندوه و غم زیاد از این ماتم و یا بر اثر مسمومیت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه (س)بیمار شدند و چون دیگر امکان ادامه راه به طرف خراسان نبود قصد شهر قم را نمود. پرسید: از این شهر«ساوه» تا «قم» چند فرسنگ است؟ آن چه بود جواب دادند، فرمود: مرا به شهر قم ببرید، زیرا از پدرم شنیدم که مى فرمود: شهر قم مرکز شیعیان ما است. بزرگان شهر قم وقتى از این خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند; و در حالى که «موسى بن خزرج» بزرگ خاندان «اشعرى» زمام ناقه آن حضرت را به دوش مى کشید و عده فراوانى از مردم پیاده و سواره گرداگرد کجاوه حضرت در حرکت بودند، حدوداً در روز ٢٣ ربیع الاول سال ٢٠١ هجرى قمرى حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. سپس در محلى که امروز «میدان میر» نامیده مى شود شتر آن حضرت در جلو در منزل «موسى بن خزرج» زانو زد و افتخار میزبانى حضرت نصیب او شد.

آن بزرگوار به مدت ١٧ روز در این شهر زندگى کرد و در این مدت مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال بود. محل عبادت آن حضرت در مدرسه ستیه به نام «بیت النور» هم اکنون محل زیارت ارادتمندان آن حضرت است. 

سرانجام در روز دهم ربیع الثانى و «بنا بر قولى دوازدهم ربع الثانى» سال ٢٠١ هجرى پیش از آن که دیدگان مبارکش به دیدار برادر روشن شود، در دیار غربت و با اندوه فراوان دیده از جهان فروبست و شیعیان را در ماتم خود به سوگ نشاند .مردم قم با تجلیل فراوان پیکر پاکش را به سوى محل فعلى که در آن روز بیرون شهر و به نام «باغ بابلان» معروف بود تشییع نمودند. همین که قبر مهیا شد دراین که چه کسى بدن مطهر آن حضرت را داخل قبر قرار دهد دچار مشکل شدند، که ناگاه دو تن سواره که نقاب به صورت داشتند از جانب قبله پیدا شدند و به سرعت نزدیک آمدند و پس از خواندن نماز یکى از آن دو وارد قبر شد و دیگرى جسد پاک و مطهر آن حضرت را برداشت و به دست او داد تا در دل خاک نهان سازد.

آن دو نفر پس از پایان مراسم بدون آن که با کسى سخن بگویند بر اسب هاى خود سوار و از محل دور شدند. 

بنا به گفته بعضی از علما به نظر مى رسد که آن دو بزرگوار، دو حجت پروردگار: حضرت رضا (ع) و امام جواد (ع) باشند چرا که معمولاً مراسم دفن بزرگان دین با حضور اولیا الهی انجام شده است. 

پس از دفن حضرت معصومه(س) موسى بن خزرج سایبانى از بوریا بر فراز قبر شریفش قرار داد تا این که حضرت زینب فرزند امام جواد(ع) به سال ٢٥٦ هجرى قمرى اولین گنبد را بر فراز قبر شریف عمه بزرگوارش بنا کرد و بدین سان تربت پاک آن بانوى بزرگوار اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهلبیت (ع). و دارالشفای دلسوختگان عاشق ولایت وامامت شد. 

همه شیعیان من با شفاعت او (فاطمه معصومه علیه السلام ) وارد بهشت خواهند شد . امام صادق (ع)

هر کس (حضرت معصومه علیه السلام ) را در قم زیارت کند ، چنان است که مرا زیارت کرده است . امام رضا (ع) 

هر کس او را با شناخت زیارت کند ، بهشت پاداش او خواهد بود . امام رضا (ع) 

هر کس عمه ام (حضرت معصومه علیه السلام ) را در قم زیارت کند ، بهشت پاداش او است . امام جواد (ع) 

شگفتی های آفرینش پزشکی درقرآن(پوست)

پوست و احساس درد:

پوست از هفته سوم تشکیل جنین، شروع به شکل گیری می کند و در هفته بیست و ششم کامل می گردد.خداوند در چند آیه این گونه به پوست انسان اشاره می فرماید: (إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَاراً کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَزِیزاً حَکِیماً)؛ (نساء/ 56) «به راستى کسانى که به آیات ما کفر ورزیدند، آنان را در آینده به آتشى وارد مى کنیم (و مى سوزانیم) که هر گاه پوست هایشان (در آن) بریان گردد (و بسوزد)، پوست هایى غیر از آنها بر جایش نهیم، تا عذاب (الهى) را بچشند؛ به درستى که خدا، شکست ناپذیر فرزانه است».

آیه، سوزناک بودن عذاب جهنم را ترسیم می کند و احساس درد سوختگی را به پوست نسبت می دهد و می فرماید: «در جهنم پوست بدنشان را می سوزانیم».این سوال مطرح است که چه رابطه ای بین پوست بدن و سوختگی وجود دارد و چرا خداوند نفرمود گوشت بدن را می سوزانیم؟؟؟

 پوست :                 

حس لامسه یکی از حواس پنج گانه است. محل این حس، پوست بدن می باشد و گستره پوست بدن به 6/1 متر می رسد که از سه قشر تشکیل شده است: قشر سطحی پوست: قشر چرمی؛ قشر زیر جلدی و چربی آن

  احساس درد سوختگی:

حس گرما و سرما هر کدام به وسیله رشته های عصبی جداگانه به مراکز مربوطه منتقل می شوند. در قشر سطحی و عمیق پوست، سلول های مخصوص درک سرما (نقاط سرما) و سلول های درک گرما (نقاط گرما) وجود دارند. اعضای درونی، چنین سلول هایی ندارند، لذا سرما و گرما را حس نمی کنند.

انشعابات اعصاب حس درد به قشر سطحی پوست ختم می شود. نوک انشعابات را نقاط درد می نامند. یک سانتی متر مربع پوست، 50 تا 200 نقطه درد دارد که حس درد را با مواد شیمیایی منتقل می کند. حرارت شدید موجب مرگ سلول ها می شود و مرگ آن ها باعث ترشح ماده ای مخصوص می گردد و منتهی الیه انشعابات عصبی ـ حسی درد را تحریک می کند.

زخم های سوختگی بسیار دردناک است و بازسازی بافت های سوخته زمانی طولانی می طلبد. سوختگی به چند درجه (قرمزی، تاول، مرگ همه قشرهای پوست و مرگ پوست و نسوج عمیق تر و تبدیل به زغال) تقسیم می شود. اگر بیش از یک دوم تا یک سوم سطح بدن بسوزد، مرگ حتمی است، چون آلبومین پوست می سوزد و تجزیه می شود، مواد سمی و زیان آوری تولید می گردد که جذب بدن شده و آن را مسموم می سازد.

پوست عضوی پوشیده از بافت های عصبی است که اطلاعات حسی را به وسیله پایانه های آزاد عصبی به مغز 

می فرستد، لذا اوج احساس درد، سرما و گرما در پوست می باشد، نه گوشت و استخوان، مثلاً هنگام تزریق

آمپول در ابتدا احساس درد را درک می کنیم و هر چه سوزن به داخل گوشت رانده شود، درد کمتری را حس 

می کنیم، بدین ترتیب مشاهده می کنیم که قرآن در 14 قرن گذشته، پوست را مهم ترین عضو ناقل درد 

معرفی می کند و سوختگی را مهم ترین تحریک کننده اعصاب گرماگیر بدن ـ که در پوست قرار دارد ـ می 

داند. با توجه به عدم آگاهی مردم در آن زمان و در قرن های بعد به این مسأله علمی، می توان آن را از معجزات علمی قرآن نامیدند.

سلطان پابرهنه

سلطان سلیمان، که از سلاطین عثمانی بوده است، روزی قصد زیارت مرقد مطهّر حضرت علی (ع) را در نجف کرد. نزدیکی حرم از اسب پایین آمد تا به احترام حضرت امیر (ع) تا حرم پیاده رود.

یکی از همراهان او که از دیدن این صحنه به شگفت آمده بود بر سلطان خرده گرفت که شما شأن خود را با این عمل پایین آوردید و سلطان در پاسخ گفت: احترام امیر المؤمنین (ع) بر من واجب است.

قاضی قانع نشد و اصرار کرد تا به قرآن تفأل زده شود. سلطان نیز چنین کرد این آیه در اول صفحه ظاهر شد: «فاخلع نعلیک إنک بالواد المقدس طوی؛ کفشهای خود را درآور چرا که در مکان مقدسی هستی».

طه (20)، آیه 12

از ماست که بر ماست

شخصی شیر می فروخت و آب در آن می ریخت، پس از چندین سال، سیلابی بیامد و گوسفندان و اموالش را برد. به پسر خود گفت: نمی دانم این سیل از چه آمد؟

پسر گفت: ای پدر، این آبی است که به شیر داخل می کردی اندک اندک جمع شد و هرچه داشتیم برد.

«وما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم؛ و آن چه از رنج و مصائب به شما می رسد، همه از اعمال زشت خود شما است».

شوری (42)، آیه30

آیا میدانید؟؟؟

آیا میدانید : به حیوای که از طرف خدا وحی شد زنبور بود (آیه ۶۸ یوره نحل)

آیا میدانید :صحیفه سجادیه به خواهر قرآن معروف است

آیا میدانید : رودکی، ناصرخسرو و حافظ شاعرانی بودند که در نوجوانی حافظ کل قرآن بودند.

آیا میدانید : سلمان فارسی اولین شخصی بود که سوره حمد را به زبان فارسی ترجمه کرد.

آیا میدانید : استاد محمود خلیل الحصری اولین کسی بود که قرآن را به روش ترتیل خواند.

آیا میدانید : قران دارای ۱۱۴ سوره است

آیا میدانید : قران دارای ۳۰ جزء است

آیا میدانید : قران دارای ۱۲۰ حزب است

آیا میدانید : قران دارای ۶,۲۳۶ ایه (نشانه) است

آیا میدانید : قران دارای ۷۷,۷۰۱ کلمه است

آیا میدانید : قران دارای ۳۲۳,۶۷۱ حرف است

آیا میدانید : قران دارای ۹۳,۲۴۳ فتحه است

آیا میدانید : قران دارای ۳۹,۵۸۶ کسره است

آیا میدانید : قران دارای ۴,۸۰۸ ضمه است

آیا میدانید : قران دارای ۱۹,۲۵۳ تشدید است

آیا میدانید : قران دارای ۳,۲۷۲ همزه است

آیا میدانید : قران دارای ۱,۷۷۱ مد است

آیا میدانید : قران دارای ۱,۰۱۵,۰۳۰ نقطه است

آیا میدانید : قران دارای ۵,۰۹۸ وقف است

آیا میدانید : قران در ۲۳ سال بر پیامبر نازل شد

آثارو فوایدقرآن

در میان کلمات گهربار پیشوایان معصوم(ع) فواید بسیاری برای قرائت قرآن می توان یافت که بخشی از آن چنین است :

1. خداوند، به قرائت کننده قرآن، پاداشی بزرگ خواهد داد. پیامبر اکرم(ص) فرمود: هرکس برای رضای خدا و آگاهی عمیق در دین، قرآن بخواند، ثواب ملائکه و انبیا و رسولان را خواهد داشت.

  2. بالارفتن مقام و درجه قاری در بهشت : « حفص می گوید: از امام کاظم(ع) شنیدم که میفرمود: درجات بهشت به اندازه آیات قرآن است. به قاری گفته میشود: بخوان و [ در مراتب بهشت] بالا برو. سپس می خواند و مقامش بالا میرود»

3. آمیخته شدن قرآن با گوشت و خون قاری: امام صادق(علیه السّلام) فرمود: « هرجوان مومنی که قرآن بخواند، قرآن با گوشت و خونش آمیخته خواهد شد.»

 4. صفای دل: پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) فرمود: بدون شک این دلها زنگار میگیرد؛ همچنانکه آهن زنگ میزند عرض شد: صیقل آن چیست؟ فرمود به قرائت قرآن.

 5. استجابت دعا: امام باقر(علیه السّلام) فرمود: « دعا را هنگام چهار چیز غنیمت بشمارید: قرائت قرآن و ....»

 6. نورانی شدن خانه: پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) فرمود: «خانه هایتان را با تلاوت قرآن نورانی کنید .... »

7. افزایش برکت خانه: امام صادق (علیه السّلام) از امیر مومنان علی(ع) چنین نقل میکند: « خانه ای که در آن قرآن تلاوت و یادی از خدا شود برکتش زیاد شده ملائکه در آنجا حاضر می شوند و شیاطین را دور می کنند ....»

 8 . بهترین عبادت: پیامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمود: «بهترین عبادت امت من، تلاوت قرآن است»

9 . بخشش گناهان، نوشته شدن حسنه و پاک شدن گناهان

10. تخفیف عذاب از پدر و مادر: امام صادق (علیه السّلام) می فرماید: « هرکس قرآن را تلاوت کند چشمانش روشنایی یابد و از پدر و مادرش عذاب کم می شود هرچند آنها کافر باشند.»

11. باروری ایمان

  12. روشنایی چشمان: پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) می فرماید: درد چشم داشتم به جبرئیل شکایت کردم گفت پیوسته به قرآن نگاه کن.

و ...

چگونگی احترام به قرآن کریم

احترام به قرآن از شروط تماس با قرآن و بهره برداری از معارف بلند آن است. در آیه 79 سوره واقعه می خوانیم: ( لا یمسه الا المطهرون) و جز پاکان نمی توانند آن(قرآن) را مس کنند. آیه مذکور براساس تفسیرهای مطرح شده، به شرط طهارت در مس ظاهری و استفاده معنوی از مفاهیم قرآن تفسیر شده است .

 در روایتی از حضرت موسی بن جعفر (علیه السّلام) می خوانیم: « قرآن را بدون وضو مس نکن، و نه در حال جنابت، و دست بر خط آن در این حال مگذار و آن را به گردن میفکن؛ چرا که خداوند متعال فرموده: جز پاکان آن را مس نمی کنند.»

لزوم طهارت برای تماس ظاهری و معنوی با آیات قرآن، خود بهترین دلیل بر عظمت و وجوب تکریم آن است. در آیات دیگری مانند آیه 204 اعراف درباره ضرورت ترک کارها و گوش فرادادن به قرآن می خوانیم:« و اذا قری القرآن فاستمعوا له و انصتوا لعلکم ترحمون» هنگامی که قرآن خوانده می شود گوش فرادهید و خاموش باشید تا مشمول رحمت خداوند شوید.

این آیه به همگان، عالم و جاهل، مرد و زن، کوچک و بزرگ دستور می دهد در برابر قرآن احترام گذاشته به هنگام تلاوت آیات آن از سخن گفتن و پرداختن به کارهای دیگر خودداری کنند تا مشمول رحمت پروردگار شوند و این به علت عظمت قرآن است.

 پیامبر اسلام (لی الله علیه و آله) فرمودند : «القرآن افضل کل شیء دون الله فمن وقّر القرآن فقد وقر الله و من لم یوقر القرآن فقد استخف بحرمه الله»؛ قرآن برترین خیر پس از خدای متعال است. هرکس قرآن را احترام کند، خدا را احترام گزارده و هرکس حرمت قرآن را نگه ندارد حرمت الهی را سبک شمرده است .

 

بنابراین، لازمه ادای حق قرآن، فهمیدن مقام آن است و این جز با تفکر در آیات آن و آگاهی از معارف الهی میسور نخواهد بود .

خدای سبحان چگونه در خصوص امر به معروف و نهی از منکر فرمان داده است؟

 خدای متعال می فرماید: «ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر»، و باید از میان شما گروهی باشند که مردم را به نیکی دعوت کنند و به کار شایسته واداشته و از زشتی بازدارند.« منکر» آن است که عقل و شرع آن را بد دانسته و زشت می پندارد. بی تردید چنین عملی نوعی معصیت خداست. « معروف» نیز کاری است که عقل و شرع آن را می ستاید و نیک می داند و چنین عملی هم در زمره اموری است که اطاعت خدا محسوب می شود. آیه فوق در کل این معنا را می رساند که به ناچار باید گروهی وجود داشته باشند تا غیر مسلمانان را به اسلام و مسلمانان را به آنچه مورد رضایت خداوند است، دعوت نمایند. خدای سبحان در این آیه امت اسلام را به تغییر دادن کار زشت و اصلاح عمل پس از انجام دعوت فرموده و این غیر از نهی از انجام کار ناپسند است؛ چرا که نهی از منکر باید قبل از وقوع و انجام عمل ناشایست صورت بگیرد. رسول الله (صلّی الله علیه و آله) فرمودند: « هریک از شما منکر و کار زشتی را مشاهده می کند باید بیدرنگ نسبت به تغییر آن عملا اقدام نماید. اگر نتوانست لازم است با زبان خود این کار را انجام دهد. اگر باز هم نتوانست باید با قلب خود این کار را انجام دهد. ( یعنی قلبا از انجام آن ناراضی باشد) چرا که این دیگر پایین ترین درجات ایمان است. »

بسمه تعالی
به پایگاه قرآنی قدیر خوش آمدید.

تبلیغات
نویسندگان

هدایت به بالای صفحه