پایگاه قرآنی بشرا

سلام خوش آمدید
عفو و گذشت ازدیدگاه قرآن کریم

عفو وگذشت یکی از فضیلت ها ومنش های نیک در رفتار واخلاق انسانی است کسانی که رنگ خدایی به خود می گیرند انسان های با گذشتی هستند که از خطا وگناه واشتباه دیگری چشم می پوشند عفو به معنی گذشت از گناه وخطای دیگری وخودداری از مجازات خطا کار وگناهکار می باشد.

 یکی از راه های رسیدن به بسیاری از کمالات ومقامات انسانی است که در آیات قرآن بیان شده است هر کسی که بخواهد مصداق عناوین بلند ومقامات والایی چون نیکو کاری وشکیبایی وپرهیزکاری شود واز محبت وگذشت الهی برخوردار گردد وبسیاری از بلاها ومصیبت ها وگرفتاری ها را رفع کند ودر نزد مردم بزرگ ومحبوب شود واز رحمت خاص خداوندی وعنوان محبوب وحبیب الهی بهره مند گردد باید از این راه سود جوید. 

 

عفو به معنای کنترل ومهار خشم وعواطف وچشم پوشی از حقوق خود است واین موجب می شود تا انسان صبر را در مقام خشم وغضب تجربه کند تکرار این گونه اعمال در انسان باعث می شود تا صبر وشکیبایی در انسان تقویت شود وآدمی به پاداش صابران برسد به این معنی که مقام صابران پاداش عمل عفوی می شود که خود مصداق صبر حالی وحالتی بوده است وخداوند در آیات 34و35سوره فصلت صبر را عاملی برای گذشت انسانها در برابر بدی ها می شمارد 

 

بسیاری از مردم در این اندیشه اند که بتوانند به مقامات بلند انسانی دست یابند واز فواید وآثار آن بهره مند گردند این اشتیاق در جوانان بیشتر از سایر اقشار مشاهده می شود از آنجائیکه از نظر بدنی وآرزوها وآمال در جایگاهی قرار دارند که هر چیزی را می جویند ودر پی هر نام ونشانی می روند تا ناشناخته هارا کشف ونایافته هارا بیابند علاقه واشتیاق شگفتی برای دست یابی به کمالان ومقامات از خود نشان می دهند آنان در جستجوی عرفان ومقامات عرفانی ویا راز ها ورمزها ی طبیعت درون وبیرون به سوی هر کسی کشیده شده وبه هر جایی سرک می کشند در بسیاری از موارد با شکست روبرو می شوند وبه سبب عجله در دست یابی به هر چیزی در دام نا اهلان می افتند این در حالی است که قرآن راه های بسیار ساده وروشنی را پیش هر کسی که در جستجوی حقیقت ومقامات وکمالات انسانی است قرار داده است یکی از آموزه های قرآنی برای دست یابی به کمالات راه عفو وگذشت است 

 

جایگاه عفو وگذشت در میان فضیلت ها وارزش های انسانی : 

 

گذشت کردن یکی از فضیلت ها وارزش های اخلاق انسانی است که از سوی همگان به حکم سیره عقلایی مورد توجه وعنایت قرار گرفته است خداوند در آیه 178از سوره بقره عفو وگذشت به ویژه در حال قدرت بر انتقام ومجازات را می ستاید وبر کسانی که در حال قدرت وتوان از حق خویش می گذرند وبا بزرگواری چشم بر مجازات می بندندآفرین می فرستد وآنرا بعنوان امری معروف وهنجاری پسندیده ونیکو مورد تشویق قرار می دهد. 

 

قرآن در آیات 237سوره بقره و126سوره نحل با آن که مجازات برابر را بعنوان اصل مقابله به مثل تأئید می کند ولی با بیان این که عفو وگذشت یکی از بهترین وکوتاه ترین راه ها دست یابی انسان به تقوا است می کوشد تا بیان دارد که فضیلت انسانی نه در انتقام ومجازات بلکه در عفو وگذشت از دیگری است وشرافت وکرامت انسانی نه تنها اینگونه حفظ می شود بلکه با این روش شخص می تواند کنترل ومهار خویش را در دست گیرد واحسان ونیکو کاری را بر حسن انتقام مقدم دارد .

 

انسان در عفو وگذشت است که می تواند ارزش وجایگاه واقعی خویش را به دست آورد این مسئله به ویژه در شداید وسختی ها مانند مجازات قاتلین ودر امور مالی در هنگام تنگدستی فقیران وبینوایان خودرا نشان می دهد شخصی که در اوج غضب وانتقام از جرم قاتل می گذرد ویا ز مال خود چشم فرو می بندد تا تنگدستی را نیازارد وبا مطالبه پول ومال خویش اورا خوار وذلیل نکند در حقیقت نه تنها کرامت وبزرگواری خویش را خریده است بلکه شرافت وکرامت انسانی را برای همگان حفظ کرده است .

 

اجر و پاداش عفو : خداوند در آیات 22سوره نور و14سوره تغابن می فرماید زمینه سازی برای جلب غفران وآمرزش الهی از ثمرات عفو وگذشت است ودر آیات 134تا 136سوره آل عمران وایات 63تا 76فرقان اشاره دارد که پاداش بهشت جاویدان وبهره مندی از مواهب همیشگی آن از پاداشهای عفو وگذشت است. 

 

خداوند در آیه 40سوره شورا عفو واغماض از خطای دیگران واصلاح بدی آنان را نیکی دانسته وگذشت را موجب پاداش ویژه خداوند بر می شمارد ودر آیات 52و54سوره قصص با ذکر داستان مومنان اهل کتاب که دریافت کننده دو اجر وپاداش برای تحمل در برابر کفار وعفو وگذشت از آزار آنان می باشند توضیح می دهد پاداش مضاعفی را بدست می آورند بهترین پاداش واثری که می توان برای گذشت وعفو بیان کرد آن است که شرایط برای عفو وگذشت خداوند از خطاهای انسانی را فراهم می آورد تا این گونه در مسیر ارحم ترحم (رحم کن تا رحم شوی )قرار گیریم .

 

علل وعوامل عفو وگذشت در انسان : 

 

آیه 22سوره نور بیان می دارد که علاقه انسان به غفران الهی وجلب عنایت وی زمینه ای برای عفو وگذشت از خطای دیگران است در آیه 66سوره توبه خداوند می فرماید : اگر انسان از جرم ها وگناهان وخطاهای کوچک دیگری چشم پوشی کند خداوند از گناهان وخطاهای بزرگ او چشم پوشی می کند واز مقام عفو وغفران با او برخورد می نماید 

 

در آیات 109سوره بقره و149سوره نساء اشاره شده که توجه به قدرت مطلقه خداوند زمینه ساز عفو از رفتارهای خطایی دیگران می شود ودر آیه 85سوره حجر خداوند می فرماید : عقیده به قیامت ورستاخیز وهدفداری خلقت وآفرینش وحتمی بودن بازخواست ومحاسبه زمینه ساز عفو وگذشت نیکو از دیگران است ودر آیه 159سوره آل عمران آمده است که نرم خویی وداشتن قلبی نرم ومهربان ورحیم موجب می شود تا انسان دارای فضیلت اخلاقی گذشت وعفو شود 

 

نقش کلیدی ایمان در عفو وگذشت : 

 

خداوند در آیات 36و37سوره شورا می فرماید ایمان موجب می شود تا انسان دارای بینش ونگرشی درست نسبت به خود وخدا ودیگران باشد ومسایل زندگی ورفتاری خویش را بر اساس آن تنظیم نماید 

 

در آیه 43از سوره شورا اشاره می نماید که صبر بر مشکلات وفشارهای عصبی وعاطفی وگذشت از خطای دیگران موجب می شود تا انسان دارای اراده قوی شود 

 

آثار وفواید عفو وگذشت : 

 

عفو وگذشت از نظر عقل وعقلا امری ارزشی وهنجار ورفتاری پسندیده ونیکوست خداوند در آیات 178و237و280سوره بقره و152آل عمران و34فصلت و85سوره حجر بر ارزشمندی عفو وگذشت تاکید کرده واز صاحبان حق خواسته است که برخلاف حق وحقوق خویش از باب انسانیت از خطا واشتباه دیگری در گذرند وبر رفتار نادرست ونکوهیده وی چشم بپوشند وآنرا نادیده گیرند .

 

عمل به رفتار هنجاری عفو وگذشت موجب می شود تا انسان در نوعی آرامش خاص خود قرار گیرد که نمی توان آنرا از راهی دیگر کسب کرد .

 

کسی که از خطا ولغزش دیگری می گذرد رحمت ومهر الهی را به سوی خویش جلب می کند وبا جلب رحمت ومهر الهی شخص احساس خوش وزیبایی را در خود می یابد خداوند در آیه 22سوره نور یکی از علل وعوامل جذب ورحمت الهی را عفو وگذشت کریمانه اشخاص نسبت به خطا وگناه دیگری می شمارد ودر آیه 14سوره تغابن این مسئله را در باره روابط خانوادگی میان همسران ونسبت به فرزندان گوشزد می کند که عفو وچشم پوشی از دشمنی های همسران وفرزندان زمینه ساز جلب رحمت خاص خداوندی است که آدمی را به آرامش وخوشی می رساند .

 

جلب محبت خدا با عفو وگذشت : گذشت از لغزشهای مردم نه تنها باعث جلب رحمت الهی وبهره مندی از آرامش بر خاسته از آن می شود بلکه موجب جلب وجذب محبت الهی نیز می شود وآدمی را در جرگه محبان خداوندی قرار می دهد که رسیدن به مقام حب الهی در حقیقت رسیدن به بسیاری از کمالاتی است که در آثار محبت الهی بیان شده است که در آیات 134آل عمران و13مائده به این موضوع اشاره شده است .

 

قرآن در آیه 34فصلت می فرماید عفو وگذشت عامل جلب وجذب دوستی ها وبه وجود آورنده زمینه های پیوند اجتماعی وخانوادگی است ودشمنی هارا از بین می برد .

 

خداوند در آیه 128سوره نساء عفو وگذشت در اختلافات خانوادگی را عامل جذب وجلب خیر به سوی اهل خانواده می شمارد وبر انجام عفو وگذشت تشویق می کند .

 

خداوند در آیه 280سوره بقره یکی از عوامل جذب وجلب خیر الهی را گذشت از وامداران تنگدست بر می شمارد که شخص با این گذشت خویش خیر الهی را به سوی خویش جلب می کند .

 

عفو وگذشت موجب می شود تا انسان از عفو الهی بهره مند گردد 

 

خداوند در آیه 45سوره مائده عفو وگذشت از گناهان را حتی از قصاص را موجب کفاره گناهان شخص می شمارد وبعنوان یکی از علل وعوامل اصلی پاک کردن گناهان بدان اشاره می کند .

 

خداوند در آیه 126سوره نحل می فرماید عفو وگذشت موجب دفع بدیها از انسان می شود. 

 

در آیات 133و134سوره آل عمران و237بقره می فرماید انسان با عفو وگذشت از خطای دیگران به مقام تقوا می رسد .

 

در آیات 126نحل و134آل عمران می فرماید عفو وگذشت از مردم موجب وارد شدن در زمره نیکو کاران ومقام احسان می شود .

 

در آیه 34سوره فصلت می فرماید عفو وگذشت گاهی دشمنان سر سخت را به دوستان صمیمی مبدل می سازد .

 

آثار عفو وگذشت در روایات : 

 

در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) آمده است: هنگامی که روز قیامت می شود ندا دهنده ای صدا می زند هر کس اجر او بر خداست وارد بهشت شود گفته می شود چه کسی اجرش بر خداست ؟ جواب می دهند کسی که مردم را عفو کرده است آنها بدون حساب وکتاب به بهشت می روند. 

 

    پیامبر اکرم (ص) می فرماید : عفو وگذشت سبب بقای حکومتها ودوام قدرت است چرا که از دشمنیها می کاهد وبر دوستیها می افزاید (بحارالانوار ج 74ص 168) .

 

رسول گرامی اسلام (ص) می فرماید : عفو وگذشت سبب عزت وابرو می گردد چرا که عفو چیزی جز عزت بر انسان نمی افزاید (اصول کافی ج 23ص 108) .

 

رسول گرامی اسلام (ص) می فرماید : عفو وگذشت جلو تسلسل ناهنجاریها ،خشونتها ،جنایتها وکینه توزیهارا می گیرد (کنز العمال ج 3ص 373حدیث 7004) .

 

رسول گرامی اسلام (ص) می فرماید : عفو وگذشت سبب سلامت روح وآرامش جان وطول عمر خواهد شد (میزان الحکمه ج3حدیث 13184).

آثارنماز اول وقت

در روایات برآورده شدن خواسته‌ها، برطرف شدن گرفتاری، ورود به بهشت و دوری از جهنم، خشنودی خداوند، و... از جمله آثار و فواید و برکات خواندن نماز اول وقت شمرده شده است.

به گزارش فرهنگ نیوز، در احادیث و روایات معصومین(ع) برآورده شدن خواسته‌ها، برطرف شدن گرفتاری و ناراحتی، ورود به بهشت و دوری از جهنم، در امان بودن از بلاهای آسمانی، خشنودی خداوند، استجابت دعا و بالا رفتن اعمال، دوری شیطان و تلقین شهادتین از جمله آثار و فواید و برکات خواندن نماز اول وقت شمرده شده است.

به عنوان مثال پیامبر اکرم(ص) فرمودند:

بنده‌ای نیست که به وقت‌های نماز و جاهای خورشید اهمیت بدهد، مگر این که من سه چیز را برای او ضمانت می‌کنم: برطرف شدن گرفتاری‌ها و ناراحتی‌ها، آسایش و خوشی به هنگام مردن و نجات از آتش.[۱]

همچنین در حدیث داریم به هنگام ظهر درهای آسمان گشوده می‌شود و درهای بهشت باز می‌گردد و دعا مستجاب می‌شود؛ پس خوشا به حال کسی که در آن هنگام برای او عمل صالحی بالا رود.[۲]

در حدیثی دیگر از حضرت صادق(ع) آمده است که فرمودند: «… بهترین ساعت‌های شب و روز، وقت‌های نماز است.» سپس فرمودند: «چون ظهر می‌شود درهای آسمان گشوده شده و بادها می‌وزند و خداوند به خلق خود نگاه می‌کند. هر آینه من بسیار دوست دارم که در آن هنگام، عمل صالحی برای من بالا رود.» آنگاه فرمودند: برشما باد به دعا کردن بعد از نمازها، چرا که آن مستجاب می‌شود.[۳]

امام صادق(ع) همچنین فرمودند:

شیعیان ما را در سه چیز بیازمایید: در اوقات نمازشان، که چگونه بر آنها مواظبت می‏‌کنند؛ در اسرارشان، که چگونه آنها را از دشمنان ما حفظ می‏‌کنند و در اموالشان، که چگونه با آن به برادران خود کمک می‏‌کنند.[۴]

پیامبر خدا(ص) نیز می‌فرمایند: «در دینداری مرد همین بس، که بر گزاردن نمازها بسیار مواظبت کند.»[۵]

 

پی نوشت ها:

۱- سفینه البحار، ج ۲، ص ۴۲٫

۲- همان، ص۴۴٫

۳- اصول وافی، ج۲، ص۸۷٫

۴- الخصال: ۱۰۳ / ۶۲ منتخب میزان الحکمة: ۵۰۶

۵- تنبیه الخواطر: ۲ / ۱۲۲ منتخب میزان الحکمة: ۳۲۸

اهمیت نمازازنظردختربچه حتماًاین فیلم راتماشا کنید.

در مورد چنین شخصی چند مرحل را می توان اعمال نمود:

1. ابتدا باید با ایشان به موعظه و نصیحت پرداخت و زشتی این عمل را برایش روشن نمود

2. هر چیزی دلیلی دارد و باید سعی نمود در حد امکان علت ناسزا گویی وی را شناخته و در صورت موجه نبودن علتش، راه درست را به ایشان نشان داد.

3. در مورد عواقب دشنام در دنیا و آخرت، به ایشان با لحنی دلسوزانه هشدار داده شود چنانکه در روایات در مورد مذمت اینگونه افراد آمده است:                    

 امام صادق علیه السلام فرمود: همانا دشنام گوئی و بد زبانی و هرزه گوئی از نفاق و دوروئی است.

رسول خدا (ص) فرمود: خداوند دشمن می‏دارد فحش گوی بد زبان و گدای پررو را.

رسول خدا (ص) به عایشه فرمود: اگر برای دشنام صورت و مثالی بود مثال و صورت زشتی می‏بود.

روایت شده: هر که بر برادر مسلمانش دشنام دهد خداوند برکت را از روزیش می‏گیرد، و او را بر خودش وامی‏گذارد، و زندگانیش را تباه می‏کند.

سماعه گوید: رفتم به خدمت امام صادق علیه السلام، آن حضرت بدون مقدمه به من فرمود: ای سماعه این چه رفتاری بود میان تو و شتربانت؟ بپرهیز از دشنام گوئی و عربده کشی و لعنت گوئی. گفتم: به خدا سوگند اگر من چیز ناروائی گفته باشم به خاطر ستمی‏ است که شتردار بر من روا داشته است، امام فرمود: اگر او بر تو ستم کرده تو هم با او (در فحش و فریاد) برابر آمدی، این کارها از روش من نیست و شیعیانم را هم به آن دستور نداده‏ام استغفار کن و دیگر از این کارها نکن، گفتم: استغفار می‏کنم و دیگر چنین کاری را نمی‏کنم.

رسول خدا (ص) فرمود: از بدترین مردم کسی است که مردم بخاطر دشنام‏ گوئیش از همنشینی با او کراهت دارند.

امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند دوست می‏دارد شخص با حیای بردبار و بی‏نیاز عفیف را، آری و خداوند دشمن می‏دارد دشنام گوی بد زبان و فقیر اصرارکننده را.

امام صادق علیه السلام در ضمن حدیثی فرمود: شرم و پاکدامنی و مرض و سستی از ایمان است، منظورم مرض و سستی زبان است نه مرض و سستی قلب. و دشنام گوئی، و بد زبانی، و زبان درازی و یاوه گوئی از نفاق است.

رسول خدا (ص) در سفارشهای خود به علی علیه السلام فرمود: یا علی! بزرگترین جهاد این است که انسان صبح کند و در نیت و قصدش نباشد که بر کسی ستم کند ای علی! هر که مردم از زبانش بترسند از اهل آتش باشد، یا علی! بدترین مردم کسی است که مردم از ترس دشنام و شرارتش احترامش کنند، یا علی! بدترین مردم کسی است که آخرتش را به دنیایش بفروشد و بدتر از او کسی است که آخرتش را به دنیای غیرش بفروشد.

رسول خدا (ص) فرمود: اگر مردی را دیدید که باک ندارد چه می‏گوید و در باره‏اش چه گفته می‏شود او شریک شیطان است.

رسول خدا (ص) فرمود: خداوند حرام کرده است بهشت را به کسی که دشنام گو، بد زبان، و کم حیاء بوده و باکی نداشته باشد که چه می‏گوید و در باره‏اش چه می‏گویند اگر اصل او را بررسی و پی‏جوئی کنی یا از زنا به عمل آمده و یا از شرکت شیطان. سؤال شد: مگر شیطان در مردم شرکت می‏کند؟ حضرت فرمود: آیا سخن خدا را نخوانده‏اید که می فرماید: و شرکت کرد با ایشان در اموال و فرزندانشان.[1]

امام صادق علیه السلام فرمود: بد زبانی از جفا کاری است و جفاکار در آتش است.

پیغمبر اکرم (ص) در وصیت خود به علی علیه السلام فرمود: یا علی! خداوند بهشت را حرام کرده بر کسی که دشنام گو و بد زبان باشد و توجه و باکی نکند که چه می‏گوید و در باره‏اش مردم چه می‏گویند یا علی! خوشا بحال کسی که عمر طولانی کند و عمل نیکو انجام دهد.

امام صادق علیه السلام فرمود: حیا از ایمان است و ایمان در بهشت است، و بد زبانی از جفا کاری است و جفا کاری در آتش است.[2]

4. اگر شخصی با نصیحت و موعظه و بیان عاقبت دشنام، همچنان بر عمل ناشایست خود باقیست چنین شخصی صلاحیت دوستی و مصاحبت را نخواهد داشت و بهتر است انسان از اینگونه افراد فاصله گرفته و ارتباتش را قطع نماید و به حد سلام و خداحافظی اکتفا نماید تا این شخص متوجه شود که اگر بخواهد با این شیوه زندگی نماید کم کم همه از اطرافش پراکنده شده و تنها خواهد ماند. موفق باشید.

[1] . سوره مبارکه اسراء آیه 64

[2] . جهاد النفس وسائل الشیعة-ترجمه صحت، ص: 307 تا ص ص: 311

پایگاه حوزه

آموزش خواندن صحیح نماز

نماز برای پرستش خدا و راز و نیاز با اوست که در آن جنبه های ارزنده و آمرزنده خاصی در نظر گرفته شده و به همین جهت شکل مخصوصی به خود گرفته است. نماز سرود توحید و یکتاپرستی و سرود فضیلت و پاکی است که باید فکر و روح ما را در برابر عوامل شرک زا و آلوده کننده ای که در زندگی روزمره با آنها سر و کار داریم پاک و یکتاپرست نگهدارد.

نماز در طول روز دارای 17 رکعت است. 2 رکعت نماز صبح، 4 رکعت نماز ظهر، 4 رکعت نماز عصر، 3 رکعت نماز مغرب و 4 رکعت نماز عشاء.

نماز صبح بعد از اذان صبح خوانده میشود، نماز ظهر و عصر پشت سرهم بعد از اذان ظهر خوانده میشود و نماز مغرب و عشاء نیز بعد از اذان مغرب پشت سرهم خوانده میشوند.

نماز در طول روز 15 دقیقه بیشتر طول نمی کشد، نماز تنها راه رسیدن به سعادت و نجات است و راه ارتباط خویش را با حضرت دوست به طور صمیمی و خالصانه ایجاد مینماید.

در این بخش پورتال آسمونی نماز را به سادگی و مرحله به مرحله یاد می گیریم:

اقامه

برای خواندن نماز پس از اینکه اذان را گفتند ، وضو میگیرم و برای نماز آماده میشویم، و رو به قبله می ایستیم ، ابتدا می بایست اقامه بگوییم، متن اقامه:

اَللهُ اَکْبَرُ (2 بار)

اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا الله (2 بار)

اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله (2 بار)

اَشْهَدُ اَنَّ علیاً ولی الله (2 بار)

حَیِّ عَلَی الصَّلوه (2 بار)

حَیِّ عَلَی الْفَلاح (2 بار)

حَیِّ عَلی خَیْرِ العَمَل (2 بار)

قد قامت الصلاه (2 بار)

اَللهُ اَکْبَرُ (2 بار)

لا اِلهَ اِلَّا الله (1 بار)

با هر اقامه، می توان یک نماز صبح و یک نماز ظهر به همراه عصر و یک نماز مغرب به همراه عشا (در صورتی که بین نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء فاصله ای نباشد) خواند، ولی اگر فاصله ایجاد شود نمازگزار می تواند برای هر کدام از نمازهای واجب، یک اقامۀ جداگانه بگوید. امّا در هر صورت، هر نماز واجبی می تواند یک اقامۀ جداگانه داشته باشد.

تکبیره الاحرام

پس از گفتن اقامه باید تکبیره الاحرام را بگوییم.

“نماز” با گفتن “اَللهُ اَکْبَرُ” آغاز می شود، گفتن “اَللهُ اَکْبَرُ” در آغاز نماز به معنای جدایی از غیر خدا و پیوستن به اوست.اعلام بزرگی پروردگار و دوری جستن از تمام قدرتهای دروغین است.

با این تکبیر به حریم نماز وارد می شویم و برخی کارها بر ما حرام می شود. هنگامی که نماز را شروع می کنیم باید متوجه باشیم که چه نمازی را می خوانیم؛ مثلا نماز ظهر است یا عصر و آن را تنها برای اطاعت فرمان خداوند بجا آوریم که این همان “نیت” است و از اجزای اصلی نماز به شمار می آید.

هنگام گفتن “اَللهُ اَکْبَرُ” مستحب است، دستها را تا مقابل گوشها بالا ببریم.

پس از گفتن “اَللهُ اَکْبَرُ” سوره حمد را می خوانیم:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

( الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ الرَّحْمـنِ الرَّحِیمِ مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ اهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ )

پس از سوره حمد، یک سوره دیگر از قرآن را می خوانیم به عنوان نمونه،

می توان سوره توحید را خواند: سوره توحید

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

( قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ )

پسرها و مردها باید در نماز صبح ، نماز مغرب و نماز عشا، حمد و سوره را (در رکعت اول و دوم) بلند بخوانند ولی دخترها و بانوان، اگر نامحرم صدای آنان را نشنوند می توانند بلند بخوانند و در نماز ظهر و نمازعصر همه باید حمد وسوره را آهسته بخوانند.

انسان باید نماز را یاد بگیرد که غلط نخواند و کسی که اصلا نمی تواند صحیح آن را یاد بگیرد، باید هر طور که می تواند بخواند و بهتر آن است که نماز را به جماعت بجا آورد.

رکوع نماز

رکوع نماز-پس از تمام شدن حمد وسوره سر به رکوع خم می کنیم و دستها را به زانوها می گذاریم و می گوییم:

” سُبْحانَ رَبِّىَ الْعَظیمِ وَ بِحَمْدِهِ “

و یا می گوییم: “سبحان الله، سبحان الله، سبحان الله”

سجده نماز

سپس سر از رکوع برداشته (می ایستیم) و آنگاه به سجده می رویم و هفت عضو بدن؛ یعنی پیشانی، کف دو دست، سر زانوها و نوک انگشتان بزرگ پا را بر زمین گذاشته و می گوییم:

” سُبْحانَ رَبِّىَ الأعلَی وَ بِحَمْدِهِ “

یا “سبحان الله” را سه مرتبه تکرار می کنیم.

در سجده نماز، باید پیشانی را روی خاک یا سنگ یا چیزهای دیگری از زمین بگذاریم.هنگام نماز خواندن سجده بر چیزهایی که از زمین می روید و برای خوراک و پوشاک انسان مصرف نمی شود نیز صحیح است.مهر نماز که بیشتر در بین ما معمول است، در حقیقت قطعه خاک پاکیزه ای است که نمازگزار همراه خود دارد تا برای سجده، پیشانی را روی آن بگذارد.

سجده دوم نماز

پس از سجده اول ، می نشینیم و بار دیگر به سجده رفته و سجده دوم را مانند سجده اول بجا می آوریم.با تمام شدن سجده دوم، یک رکعت نماز به پایان می رسد؛ یعنی تا بدینجا، رکعت اول نماز را خوانده ایم، بنابراین بطور خلاصه، رکعت اول نماز عبارت است از:

1- تکبیره الاحرام (گفتن “اَللهُ اَکْبَرُ” در آغاز نماز).

2- قرائت (خواندن حمد و سوره).

3- رکوع و ذکر آن.

4- دو سجده و ذکر آنها.

رکعت دوم نماز

پس از تمام شدن رکعت اول نماز، بدون آن که صورت نماز به هم بخورد و یا فاصله ای ایجاد شود، از جا برخاسته، بار دیگر می ایستیم و حمد و سوره را به همان ترتیبی که در رکعت اول نماز گفته شد، می خوانیم.

قنوت نماز

در رکعت دوم نمازهای روزانه، بعد از تمام شدن حمد و سوره و قبل از رکوع، مستحب است، دستها را روبروی صورت گرفته ودعایی بخوانیم؛ این عمل را “قنوت” گویند.در قنوت نمازمی توان این دعا را خواند:

” رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَفِی الآخِرَهِ حَسَنَهً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ “

پیامبر خدا (ص) فرمود: “کسی که قنوت نمازش طولانی تر باشد، حسابرسی او در روز قیامت راحت تر است”.

پس از قنوت، رکوع وسجده ها را مانند رکعت اول بجا می آوریم.

تشهد نماز

در رکعت دوم هر نماز، پس از تمام شدن سجده دوم باید در حالی که رو به قبله نشسته ایم “تشهد” نماز را بخوانیم؛

یعنی بگوییم:

” اَشهَدُ اَنْ لاَ اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَریکَ لَهُ، وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِِ مُحَمَّدٍ “

سلام نماز

تا اینجا رکعت دوم نماز هم تمام می شود و اگر نماز دو رکعتی باشد؛ مانند نماز صبح، بعد از تشهد، با گفتن سلام، نماز را تمام می کنیم؛ یعنی می گوییم:

اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ اَیُّهَا النَّبِیُّ وَ رَحْمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ

اَلسَّلاَمُ عَلَیْنَا وَ عَلی عِبَادِ اللهِ الصَّالِحِینَ

اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ

اکنون نماز صبح را فرا گرفتیم و چنانچه نمازی که می خوانیم سه رکعتی یا چهار رکعتی باشد، باید در رکعت دوم نماز، بعد از خواندن تشهد، بدون آن که سلام نماز را بگوییم، بایستیم و رکعت سوم نماز را بخوانیم.

رکعت سوم نماز

رکعت سوم نماز هم مانند رکعت دوم است، با این تفاوت که در رکعت دوم نماز باید با حمد و سوره بخوانیم، ولی در رکعت سوم، سوره و قنوت ندارد و فقط “حمد” را می خوانیم و یا به جای حمد، سه مرتبه می گوییم:

” سُبْحانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُلِلَّهِ وَلا اِلهَ اِلا اللَّهُ وَاللَّهُ اَکْبَرُ “

پس اگز نماز مغرب می خوانیم، باید بعد از سجده دوم (در رکعت سوم) تشهد بخوانیم وبا سلام، نماز را پایان دهیم.

رکعت چهارم نماز

اگر نمازی که می خوانیم چهار رکعتی باشد؛ یعنی: نماز ظهر یا نمازعصر یا نماز عشا؛ پس از سجده ها (در رکعت سوم) بدون آن که تشهد یا سلام را بخوانیم، می ایستیم و رکعت چهارم را مانند رکعت سوم انجام می دهیم و در پایان نماز؛ یعنی پس از سجده دوم می نشینیم و تشهد و سلام را می خوانیم و نماز را تمام می کنیم.

correct-prayer2

خلاصه نماز

اکنون که چگونگی نمازهای روزانه بیان شد، یاد آوری این نکته لازم است که؛ آنچه در نماز خوانده می شود و یاد گرفتن آنها لازم است، تنها بیست جمله می باشد، پس یادگیری نماز را دشوار ندانیم، و این دستور زندگی ساز اسلام را کوچک نشماریم بلکه با چند ساعت صرف و چند مرتبه تکرار این جملات، به آسانی می توان نماز را فراگرفت. برای توجه بیشتر، با حذف جمله های تکراری، بیست جمله واجب نماز را یاد آور می شویم:

1-“اللهُ اَکبَر”

2-بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

3-الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ

4-الرَّحْمـنِ الرَّحِیمِ

5-مَـالِکِ یَوْمِ الدِّینِ

6-إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ

7- اهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ

8-صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ

9-غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ

10- قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ

11- اللَّهُ الصَّمَدُ

12- لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ

13- وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ

14- سُبحانَ ربٌی العظیمِ وَبحمدهِ

15- سُبْحانَ رَبِّىَ الأعلَی وَ بِحَمْدِهِ

16- اشهَدُ اَن لا اِلهَ الا اللهُ وَحدهُ لا شریکَ لَهُ

17- واشهدُ انٌ محمداً عبدُهُ ورَسُولُهُ

18- اللهُمٌ صَلٌ علی محمٌَدٍ والِ مُحمٌد

19- سُبحانَ اللهِ والحَمدُ للهِ وَلا اِلهَ الاّ اللهُ واللهُ اکبرُ

20- السٌلامُ عَلیکُم ورحمه اللهِ وبرکاتُهُ

correct-prayer3

ترجمه نماز

“اللهُ اَکبَر”: “خداوند از هر کس و هر چند بزرگتر است”.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ: “بنام خداوند بخشنده مهربان”.

الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ: “ستایش، مخصوص پرودگار جهانیان است”.

الرَّحْمـنِ الرَّحِیمِ: “خدای بخشنده و مهربان”.

مَـالِکِ یَوْمِ الدِّینِ: “صاحب روز پاداش (قیامت)”.

إیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ: “تنها تو را می پرستیم و تنها از تو کمک می خواهیم”.

اهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ: “ما را به راه راست هدایت فرما”.

صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ : “راه آنان که به آنها نعمت دادی”.

غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ: “نه راه کسانی که بر آنها خشم شده است”.

وَلاَ الضَّالِّینَ: “و نه راه گمراهان”.

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ : “بگو اوست خدای یکتا”.

اللَّهُ الصَّمَدُ : “خدای بی نیاز”.

لمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ: “خدایی که نه فرزند کسی است و نه فرزندی دارد”.

وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ: “وهیچ کسی، همتای او نیست”.

سُبْحانَ رَبِّىَ الْعَظیمِ وَ بِحَمْدِهِ: “پروردگار بزرگ من پیراسته و منزه است و او را ستایش می کنم”.

سُبْحانَ رَبِّىَ الأعلَی وَ بِحَمْدِهِ: “پروردگار من از همه کس بالاتر و منزه است و او را می ستایم”

اشهَدُ اَن لا اِلهَ الا اللهُ وَحدهُ لا شریکَ لَهُ: “گواهی می دهم که جز آفریدگار، خدایی نیست و یکتا و بی همتاست و شریک ندارد”.

واشهدُ انٌ محمداً عبدُهُ ورَسُولُهُ: “وگواهی می دهم که محمد (ص) بنده و فرستاده خداوند است”.

اللهُمٌ صَلٌ علی محمٌَدٍ والِ مُحمٌد: “خداوندا! بر محمد و خاندان او درود فرست”.

سُبحانَ اللهِ والحَمدُ للهِ وَلا اِلهَ الاّ اللهُ واللهُ اکبرُ: “خداوند از هر عیبی پاک و منزه است و حمد و سپاس مخصوص خداوند است و جز او پروردگاری نیست و خدا بزرگتر و برتر از هر چیز است”.

السلام علیک ایها النبی ورحمه الله وبرکاته: “سلام و رحمت و برکات پروردگار بر تو باد ای پیامبر”.

السلام علینا وعلی عباد الله الصالحین: “سلام بر ما (نمازگزاران) و بر بندگان نیکوکار خداوند”.

السٌلامُ عَلیکُم ورحمه اللهِ وبرکاتُهُ: “سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما (مؤمنین) باد”.

ربنا اتنا فی الدنیا حسنه وفی الاخره حسنه وقنا عذاب النار: “پروردگارا!: هم دنیا و هم در آخرت، به ما نیکی عنایت فرما و ما را از عذاب آتش جهنم نگه دار”.

correct-prayer5

احکام نماز

1- اگر نمازگزار پیش از آنکه به مقدار رکوع خم شود و بدنش آرام گیرد عمداً ذکر رکوع را بگوید، نمازش باطل است.

2- اگر پیش از تمام شدن ذکر واجب، عمداً سر از رکوع بردارد نمازش باطل است.

3- واجب است نمازگزار بعد از رکوع بطور کامل بایستد و سپس به سجده برود و چنانچه عمداً بطور کامل نایستد نمازش باطل است.

4- اگر کسی پیش از آنکه پیشانی اش به زمین برسد و آرام گیرد، عمداً ذکر سجده را بگوید، نمازش باطل است و چنانچه از روی فراموشی باشد باید دو باره در حال آرام بودن، ذکر را بگوید.

5- نمازگزار باید بعد از تمام شدن ذکر سجده اول بنشیند تا بدن آرام گیرد و دو باره به سجده رود.

6- اگر نمازگزار پیش از تمام شدن ذکر، عمداً سر از سجده بردارد نمازش باطل است.

7- بهتر است در نماز بر خاک قبر امام حسین (ع) سجده کنیم که یادآور جهاد و شهادت برترین انسانها، در راه مکتب اسلام است و این عمل، هر روز به ما درس ایثار وفداکاری می دهد.

8- سجده برای غیر خدا حرام است؛ چرا که سجده حالت بندگی انسان است و عبادت و بندگی تنها در پیشگاه پروردگار و به دستور او صحیح است.

correct-prayer4

برخی از مستحبات نماز

1- پس از تمام شدن قرائت و قبل از رکوع، مستحب است “اَللهُ اَکْبَرُ” بگوییم.

2- بعد از برخاستن از رکوع، مستحب است “اَللهُ اَکْبَرُ” بگوییم و بهتر است این جمله را هم بگوییم: “سمع الله لمن حمده”.

3- قبل از سجده ها و بعد از آنها، مستحب است “اَللهُ اَکْبَرُ” بگوییم.

4- بین دو سجده مستحب است بگوییم:

“استغفر الله ربی واتوب الیه”

5- در پایان هر رکعت و هنگام برخاستن برای رکعت بعد، مستحب است بگوییم: “بحول الله وقوته اقوم واقعد”.

از آغاز تا پایان نماز باید از این کارها که نماز را باطل می کند بپرهیزیم:

1- خوردن و آشامیدن.

2- روی از قبله برگرداندن.

3- سخن گفتن.

4- خندیدن.

5- گریستن.

6- بهم زدن صورت نماز. مثل راه رفتن.

7- کم یا زیاد کردن اجزای اصلی نماز؛ مانند رکوع.

منبع:سایت آسمانی

هفت آسمان

پاسخ:

آیات و روایاتی که در مورد آسمانهای هفتگانه وارد شده اند بسیار زیادند به طوری که اگر روایات مربوط به آن یکجا جمع شوند کتابی حجیم را تشکیل می دهند. تفسیر این گونه آیات و روایات نیز کار آسانی نیست و اکثر مفسرین از تفسیر شایسته این گونه آیات و روایات فرومانده اند.

برخی از مفسرین معتقدند که این آسمانها، آسمانها مادی هستند و هر کدام آن را به گونه ای توجیه کرده اند. مثلا برخی گفته اند مراد از هفت آسمان هفت طبقه جو است و برخی دیگر گفته اند مراد از آن هفت جرم فلکی هستند که با چشم غیرمسلح دیده می شوند. یعنی خورشید، عطارد، زهره، ماه،‌ مریخ، زحل و مشتری، برخی نیز گفته اند مراد از هفت آسمان هفت فلکی هستند که این اجرام هفتگانه روی آنها مستقرند. برخی از اندیشمندان نیز گفته اند هفت سیاره مثل زمین در عالم وجود دارند که هر کدام نیز آسمانی برای خود دارند، برخی نیز گفته اند کل عالم ما که متشکّل از میلیاردها کهکشان است آسمان اول است و این عالم ما خود داخل یک عالم دیگر است و آن عالم نیز داخل در عالم دیگری است تا برسد به آسمان هفتم، این تفسیر از فرضیه عوالم پیازی که در کیهان شناسی مطرح است،‌گرفته شده است. برخی نیز احتمال داده اند که آسمان اول همین عالم سه بعدی ماست و آسمان دوم عالمی چهاربعدی است و آسمان سوم، پنج بعدی است و …و آسمان هفتم،‌عالمی ۹ بعدی است ؛وچون هربعد برتری بر بعد پایینتر احاطه دارد بنابراین آسمانهای هفتگانه تودر تو خواهند بود . البته ممکن است طبق نظریه نسبیت عامّ اینشتین ، این عالم محسوس ما را چهاربعدی دانست که در آن صورت آسمان هفتم ده بعدی خواهد بود و جالب این است که امروزه در فیزیک نظری بحث عالم ده بعدی نیز مطرح است.

همه ی این نظرات مبنی بر این هستند که ما آسمانهای هفتگانه را آسمانهای مادی بدانیم لکن هیچکدام این نظرات اثبات نشده اند و اکثر آنها با ظاهر آیات و روایات ناسازگارند. در بین این نظرات دو نظریه اخیر از این جهت که آسمانهای دوم به بالا را خالی از ستاره می دانند و آسمانها را طبقه، طبقه و محیط به هم می دانند، قابل تأمّلند ولی تا زمانی که اثبات نشده اند نمی توان آنها را بر آیات تطبیق نمود. حتی اگر اثبات هم شوند باز معلوم نیست که منظور آیات صرفا همین آسمانها باشد.- البته فیزیکدانهایی که این دو نظریه مطرح کرده اند اشاره ای به تعداد عوالم نکرده اند-

نظریه دوم در باب آسمانهای هفتگانه این است که این آسمانها غیرمادی و اموری مجرّدند. برخی گفته اند که آسمان اول مادی و شش آسمان دیگر مجردند، برخی نیز همه آسمانهای هفتگانه را مجرد دانسته اند. همچنین برخی این آسمانها را آسمانهای برزخی دانسته اند ولی عده ای گفته اند برخی از آنها برزخی و برخی دیگر فوق برزخی و از عالم عقولند.

با بررسی آیات و روایات مربوط به آسمانهای هفتگانه چنین به نظر می رسد که در برخی موارد مراد از آسمانهای هفتگانه، آسمانهای مادی است و در برخی موارد دیگر مراد از آنها، آسمانهای معنوی و مجرد است. لذا به نظر می رسد که باید بین این دو گونه روایات و آیات جمع کرد، در خود روایات نیز گاه بین این دو مطلب جمع کرده اند. کسی از امیرالمؤمنین(ع) پرسید: فاصله بین زمین و آسمان چه اندازه است. فرمودند: « مدّالبصر و دعوه المظلوم؛ به اندازه برد چشم و دعای مظلوم». در این روایت حصرت علی(ع) حکم هر دو آسمان را بیان فرمودند. یعنی فاصله آسمان محسوس تا زمین به اندازه برد بینایی انسان است و فاصله آسمان معنوی تا زمین به اندازه برد دعای مظلوم است.

علامه طباطبایی در جمع بین این دو گونه آیات و روایات فرموده اند: « جمع میان این دو حکم از آن جهت است که آن دو در حقیقت با یکدیگر متحدند و نسبت میان آنها،‌ نسبت ظاهر و باطن است.»

با این مبنای اخیر ما سه احتمال را در مورد آسمانهای هفتگانه مطرح می کنیم.

۱٫ اینکه زمین ما اوّلین زمین و آسمان ما(کل کیهان ) آسمان اول باشدکه به زینت ستارگان آراسته شده است و زمین دوم، زمینی است کهاز حیث وجودی در پایین ترین مرتبه عالم برزخ است و آن زمین ، باطن و حقیقت این زمین مادی بوده و خود غیرمادی و مجرد است. آن زمین برزخی نیز آسمانی دارد که آن هم غیرمادی بوده و باطن آسمان مادی است. خود آن زمین و آسمان دوم نیز باطنی دارند که مجردتر از زمین و آسمان دوم است و آن زمین و آسمان سوم است و به همین ترتیب هفت زمین و هفت آسمان وجود خواهد داشت که به ترتیب باطن همند و هفتمین زمین و آسمان در اوج تجرد است و جایگاه ملائک عظام است و بر همه عوالم پایین تر از خود احاطه وجودی دارد. رابطه این هفت عالم مثل رابطه صور ذهنی،ذهن ، روح و من است.

ذهن بر صور ذهنی احاطه وجودی دارد و روح بر ذهن محیط است و «من» بر روح احاطه وجودی دارد؛ به همین صورت آسمان هفتم بر همه آسمانها احاطه وجودی دارد و آسمان ششم نیز بر پنج آسمان پایین تر از خود احاطه وجودی دارد و …

۲٫ زمین و آسمان مادی(کل کیهان) زمین اولند و پایین ترین مرتبه برزخ آسمان اول است . باز کل کیهان به علاوه ی پایین ترین مرتبه برزخ (آسمان اول) زمین دومند و مرتبه بالاتر برزخ آسمان دوم است و به همین ترتیب هر آسمانی نسبت به آسمان بالاتر از خود زمین محسوب می شود. چون هر محیطی نسبت به محاط آسمان است و هر محاطی نسبت به محیط زمین است. بنابراین تمام عالم نسبت به آسمان هفتم زمین هفتم خواهد بود.

۳٫ عالم ماده دارای هفت زمین و هفت آسمان مادی است- یا به صورت مدل جهان پیازی یا به صورت مدل جهان ۹ یا ۱۰ بعدی یا هر مدل دیگر- و هر زمین و آسمانی دارای باطنی مجرد است و چون هر آسمان مادی بزرگتر و محیط بر آسمان کوچکتر است باطن آن آسمان نیز بر باطن آسمان کوچکتر احاطه وجودی دارد.

اینها پاره ای از نظریات بود که خدمت شما بیان شد ولی واقع مطلب این است که هنوز فهم قطعی در مورد هفت آسمان برای بشر امروزی حاصل نشده است و هنوز این بحث نیاز به کنکاش جدی و فراگیر دارد ولی متأسفانه در این باب کار چندانی نشده است و البته تحقیق در این موضوع نیز کار آسانی نیست. حدود ۱۰ جلد از کتاب بحارالانوار درباره آسمان و جهان است و اگر کسی بخواهد حرف نهایی را در این باب بزند باید تمام این ۱۰ جلد روایت را مورد پژوهش جدی قرار دهد و افزون بر آن باید با علم فیزیک نوین نیز به حد کافی آشنا باشد. امید است که نسل های بعدی به این کار مهم و سخت اقدام کنند.

خواص شگفت انگیزبسم الله

بسم الله الرحمن الرحیم

۱٫عوامل فلاح و رستگارى

خداى سبحان عامل فلاح و رستگارى و پیروزى و نجات انسان را سه چیز مى شمرد: قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَکَّى ، و ذکر اسم ربه فصلى مسلما رستگار مى‌شود کسى که خود را تزکیه کند و نام پروردگارش را به یاد آورد و نماز بخواند.۱

_________

۲٫نجات از شعله‌هاى نوزده گانه آتش

عبدالله بن مسعود گوید: هر که خواهد از شعله‌هاى نوزده گانه آتش دوزخ نجات یابد، بسم الله الرحمن الرحیم گوید، زیرا بسم الله الرحمن الرحیم نوزده حرف است و خداوند تعالى هر حرفى را سپرى در برابر یکى از آن شعله ها قرار مى دهد.۲

__________________

۳٫آغاز هر کار با نام خدا

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: هر امر خطیرى اگر با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز نشود، آن امر ناقص و ناتمام خواهد ماند.۳

__________

۴٫جواز بهشت

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: هیچ کس به بهشت در نیاید مگر با جواز بسم الله الرحمن الرحیم به این گونه :

بسم الله الرحمن الرحیم این نوشته‌اى است از سوى خداوند ویژه فلان پسر فلان ، او را در بهشت به جایگاه بلندى وارد سازید که شاخه هاى میوه آن آویخته و نزدیک و در دسترس ‍ باشد.۴

______________

۵٫اسم اعظم خداوند

امام رضا علیه السلام فرمودند: بسم الله الرحمن الرحیم به اسم اعظم (خداوند) از سیاهى چشم به سفیدى آن نزدیکتر است .۵

_______________

۶٫معنى بسم

على بن حسن بن فضال به نقل از پدرش مى گوید: از حضرت امام رضا علیه السلام تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم را پرسیدم .

حضرت فرمود: گوینده که مى گوید: بسم معنایش این است که : سمه‌اى از سمه‌هاى خداى را که همان عبادت است بر خود مى‌گذارم . گفت : عرض ‍ کردم : سمه چیست ؟ فرمود: یعنى علامت و نشانه .۶

________________

۷٫تفسیر بسم الله

حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام در تفسیر ” بسم الله الرحمن الرحیم ” فرموده است : اوست خدایى که تمام آفریدگان در مواقع نیازمندى ها و گرفتارى ها و شداید به هنگام قطع امید و گسستن اسباب از همه آنان که پایین از او، و غیر اویند، او را معبود خویش گرفته و به نیایش وى آهنگ مى کنند و مى گویند: بسم الله الرحمن الرحیم یعنى در تمام امور و کارهایم از خدایى که عبادت و پرستش تنها شایسته و سزاوار اوست ، کمک و یارى مى طلبم خدایى که چون دست فریادرس خواهى به سویش گشوده گردد، به فریاد رسد. ذات مقدسى که چون (از سر صدق ) خوانده شود اجابت فرماید.۷

______________

۸٫ترک نام خدا

از ابن عباس (ره ) منقول است که گفت : هر کس بسم الله الرحمن الرحیم را ترک کند، محققا آیه اى از کتاب خداى تعالى را ترک گفته است .۸

امام رضا علیه السلام فرمودند: بسم الله الرحمن الرحیم به اسم اعظم (خداوند) از سیاهى چشم به سفیدى آن نزدیکتر است

___________

۹٫نشانه هاى مؤمن

امام حسن عسکرى علیه السلام فرمودند: علامات مؤ من پنج چیز است :

۱- نماز پنجاه و یک رکعت در شبانه روزى از فریضه و نافله گزاردن ،

۲- انگشتر بر دست راست کردن ،

۳- بعد از نماز جبین را به خاک در سجده گذاشتن ،

۴- بسم الله الرحمن الرحیم را بلند گفتن ،

۵- زیارت اربعین را خواندن .۹

______________

۱۰٫گریز شیطان

پیغمبر گرامى خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هرگاه بنده بسم الله الرحمن الرحیم را قرائت کند، شیطان از وى بگریزد.۱۰

___________

۱۱٫بزرگترین آیه کتاب خدا

امام صادق علیه السلام فرمود: آنان (مخالفان ) را چه مى شود؟ خدایشان بکشد که (در نماز) عمدا، به آشکار و ظاهر، خواندن بزرگترین آیه در کتاب خدا را بدعت پنداشته‌اند (و در این کار هیچ دلیلى ندارند) و آن آیه “بسم الله الرحمن الرحیم” مى باشد.۱۱

_____________

۱۲٫بسم الله هنگام نامه نوشتن

امام صادق علیه السلام مى فرماید: در نامه ها نوشتن “بسم الله الرحمن الرحیم” را ترک مکن ، اگر چه پس از آن شعر باشد.۱۲

______________

۱۳٫طرز نگارش بسم الله

امام صادق علیه السلام فرمود: “بسم الله الرحمن الرحیم” را به بهترین خط بنویس و باء آن را کشیده قرار مده ، تا (بتوانى ) سین را بلند و کشیده بنویسى.۱۳

_____________

۱۴٫گفتن بسم الله در همه امور

از امام صادق علیه السلام روایت شده است که چنین فرمودند: هر گاه یکى از شما وضو گیرد و یا بخورد و یا بیاشامد و یا لباسى بپوشد، سزاوار است که “بسم الله الرحمن الرحیم” بگوید، پس اگر چنین نکند شیطان در آن شرکت خواهد کرد.۱۴

_____________

۱۵٫شروع هر سوره با بسم الله

بیهقى در کتاب شعب از احمد بن حنبل نقل کرده که گفت : هر که با هر سوره از قرآن کریم “بسم الله الرحمن الرحیم” نگوید، محققا یکصد و چهارده آیه از کتاب خدا را ترک گفته است .۱۵ (یعنی بسم الله اول سوره‌های یک آیه محسوب شده و نخواندن آن موجب ترک یک آیه از آن سوره خواهد بود).

_____________

۱۶٫برخاستن از خواب ، سر موقع

پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: هر که بخواهد شب را به عبادت برخیزد، چون در بستر خود خوابید باید بگوید: “بسم الله الرحمن الرحیم” بار خدایا، مرا از مکر خود آسوده مدار و یاد خودت را فراموشم مکن و مرا در گروه غافلان مقرر منما، من برخیزم در ساعت کذا و کذا. و محققا خداى عزوجل بدو فرشته‌اى گمارد که او را همان ساعت بیدار کند.۱۶

امام صادق علیه السلام فرمودند: کسى که هنگام وضو نام خدا را ببرد، تمام بدنش ‍ پاک مى شود و این کار کفاره گناهان بین دو وضو خواهد بود. و کسى که نام خدا را نبرد، فقط آن مقدار از بدنش که آب به آن مى رسد پاک مى شود

______________

۱۷٫هنگام ورود به مستراح

امام صادق علیه السلام از پدرانش ، از امیر مؤمنان علیه السلام روایت مى نماید که فرمود: هنگامى که براى اجابت مزاج برهنه شدید، “بسم الله الرحمن الرحیم” بگویید زیرا در این صورت ، شیطان به شما نگاه نمى کند تا کارتان تمام شود.۱۷

_____________

۱۸٫هم غذا شدن شیطان

از پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله پرسیده شد: آیا شیطان با انسان چیزى مى خورد؟

در پاسخ فرمودند: آرى ، بر سر هر سفره‌اى که “بسم الله الرحمن الرحیم” گفته نشود، شیطان با آنان غذا مى خورد، و به این جهت ، خداوند برکت را از آن سفره بر مى دارد.۱۸

_______________

۱۹٫نام خدا هنگام وضو

امام صادق علیه السلام فرمودند: کسى که هنگام وضو نام خدا را ببرد، تمام بدنش ‍ پاک مى شود و این کار کفاره گناهان بین دو وضو خواهد بود. و کسى که نام خدا را نبرد، فقط آن مقدار از بدنش که آب به آن مى رسد پاک مى شود.

امام صادق (ع ) فرمودند: هر کسى که هنگام وضو نام خدا را بر زبان جارى کند، گویا غسل کرده است.۱۹

______________

۲۰٫هنگام خواب

از رسول گرامى خدا صلی الله علیه و آله روایت شده است که فرمودند: هر گاه بنده در هنگام خواب بسم الله الرحمن الرحیم بگوید، خداوند مى فرماید: فرشتگانم ! نفس کشیدنهایش را تا صبح حسنات به حساب آورید و برایش بنویسید.۲۰

__________________

۲۱٫هنگام سوار شدن

امام کاظم علیه السلام نقل مى نمایند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: اگر مردى سوار چهارپا شود و نام خدا را ببرد، فرشته‌اى پشت سر او سوار شده و او را تا هنگام پیاده شدن محافظت مى نماید. و اگر هنگام سوار شدن ، نام خدا را نبرد شیطانى پشت سر او سوار شده و به او مى گوید آواز بخوان . اگر بگوید بلد نیستم ، مى گوید آرزو کن . و او پیوسته آرزو مى کند تا پیاده شود.

__________________

۲۲٫قبل و بعد از غذا

از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده است که فرمودند: هیچ مردى نیست که خانواده خویش را گرد آورد و آن گاه سفره را پهن نماید و آنان در آغاز خوردن بسم الله الرحمن الرحیم و در پایان آن الحمد لله رب العالمین بگویند و سفره را بردارند، مگر آن که همگى مورد آمرزش قرار خواهند گرفت.۲۱

على علیه السلام فرمود: هنگامى که غذا مى خورید، در آغاز آن بسم الله الرحمن الرحیم گفته شود و در انتهاى آن حمد خدا شود.۲۲

_______________

۲۳٫محافظت فرشتگان

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: چنانچه آدمى در هنگام سوار شدن بر وسیله نقلیه نام خدا را ببرد و بسم الله بگوید، فرشته‌اى براى محافظتش همراه گردد و او را تا زمانى که پیاده شود، از هر حادثه اى نگاه مى‌دارد و اگر سوار شود و “بسم الله” نگوید، شیطان همراهى‌اش مى کند.۲۳

_________________

۲۴٫آفت ترک بسم الله هنگام سوارى

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: بنده هنگامى که سوار وسیله‌اى شود و بسم الله نگوید در ردیف شیطان قرار مى گیرد.۲۴

از رسول گرامى خدا صلی الله علیه و آله روایت شده است که فرمودند: هر گاه بنده در هنـگـام خـواب بسـم الله الرحمن الرحیم بگویـد، خداونـد مى فرماید: فرشتگانم! نفس کشیدنهایش را تا صبح حسنات به حساب آورید و برایش بنویسید

_______________

۲۵٫ذکر فاطمه زهرا (س )

بانوى دو عالم حضرت فاطمه زهرا علیها السلام فرمود:

این رطبها از نخلى است که خداوند در بهشت براى من نشانده ، آن هم بر اثر دعایى که پدرم به من آموخت و هر صبح و شام بر آن مواظبت دارم .

از او درخواست کردم که این دعا را به من بیاموزد، فرمود: اگر مى خواهى خدا را ملاقات کنى ، در حالى که از تو راضى باشد و اگر مى خواهى تا زنده هستى درد تب تو را فرا نگیرد، بر این دعا مداومت کن :

بسم الله الرحمن الرحیم ، بسم الله النور، بسم الله نور النور، بسم الله نور على نور، بسم الله الذى هو مدبر الامور، بسم الله الذى خلق النور من النور، الحمد لله الذى خلق النور من النور، و انزل النور على الطور فى کتاب مسطور، فى رق منشور، بقدر مقدور، على نبى محبور، الحمد لله الذى هو بالعز مذکور، و بالفخر مشهور، و على السراء و الضراء مشکور، و صلى الله على سیدنا محمد و آله الطاهرین .

بنام خداوند بخشنده مهربان ، به نام مبارک خدا که نور عالم است ، به نام مبارک خدا که نور نور عالم است ، به نام مبارک خدا که نور بالاى نور عالم است . به نام مبارک خدا آن نام که مدبر امور عالم است ، به نام مبارک خدا آن نام که نور را از نور آفرید (یعنى عالم و آدم را از نور خود آفرید)، ستایش ‍ خداوند را که نور (وجود عالم و نور جان آدم ) را از نور (جمال خود) آفرید و نور (تجلى خود) را بر طور سینا در کتاب مسطور تورات نازل کرد در صحیفه گشوده به قدرى که مقدر نمود بر پیغمبر عالم و صالح خود، ستایش خدا را که نزد تمام موجودات به عزت مذکور و فخر و جلالت معروف است و در حال آسایش و سختى ، باید شکرگزار او بود. و درود خداوند بر سید ما، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و اهل بیت طاهرینش باد.

سلمان مى گوید: از روزى که این دعا را تعلیم گرفتم ، بیش از هزار کس از اهل مدینه و مکه را تعلیم دادم و هر کس که تب او را فرا مى گرفت ، چون این دعا را مى خواند، به امر خداى سبحان تب از او دور مى گشت.۲۵

____________

۲۶٫ذکرى براى بهبودى تب

در روایتى که از امام على بن موسى الرضا علیه السلام نقل شده ، آمده است که براى بهبودى تب ، بر سه قطعه کاغذ بنویسد:

۱- بسم الله الرحمن الرحیم لاتخف انک انت الاعلى .

۲- بسم الله الرحمن الرحیم لا تخف نجوت من القوم الظالمین .

۳- بسم الله الرحمن الرحیم الا له الخلق و الامر تبارک الله رب العالمین .

سپس بر هر قطعه سه بار سوره توحید را بخواند و در سه روز و هر روز یک قطعه از آنها را ببلعد که ان شاءالله شفا خواهد یافت.۲۶

____________________________

منابع

۱- سوره اعلى ، آیه ۱۴ و ۱۵٫

۲- مجمع البیان ، ج ۱ ص ۱۹٫

۳- تفسیر کشاف ، ج ۱ ص ۲٫

۴- بحارالانوار، ج ۷، ص ۸۳٫

۵- مجمع البیان ، ج ۱و ص ۱۸٫

۶- تفسیر البرهان ، ج ۱، ص ۴۴٫

۷- تفسیر البرهان ، ص ۴۵٫

۸- تفسیر کشاف ، ج ۱، ص ۱٫

۹- اسرار عدد چهل ، ص ۷۴٫

۱۰- لئالى الخبار، ج ۳، ص ۳۳۵٫

۱۱- مجمع البیان ، ج ۱، ص ۱۹٫

۱۲- مشکاه الانوار، ص ۳۶٫

۱۳- آثار الصادقین ، ج ۹، ص ۱۴۸٫

۱۴- وسایل الشیعه ، ج ۱، ص ۳۰۰٫

۱۵- تفسیر کشاف ، ج ۱، ص ۱٫

۱۶- اصول کافى ، ج ۶، ص ۲۱۷٫

۱۷- ثواب الاعمال ، ص ۳۵٫

۱۸- بحارالانوار، ج ۹۲، ص ۲۵۸٫

۱۹- ثواب الاعمال ، ص ۳۵٫

۲۰- لئالى الاخبار، ج ۳، ص ۳۳۷٫

۲۱- سفینه البحار، ج ۱، ص ۲۵٫

۲۲- بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۳۸۳٫

۲۳- مکارم الاخلاق ، ص ۲۴۸٫

۲۴- کنزالعمال ، ج ۹، ح ۲۴۹۹۵

۲۵- بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۶۶

۲۶- به نقل از امید درماندگان ، ج ۲، ص ۹۵

بررسی حدیث ثلقین
فحاشی ازدیدگاه ازقرآن کریم

یکی از نابهنجاری های اجتماعی که در جامعه بسیار رواج یافته و به صورت پدیده ای در همه جا حتی در میان کودکان و نوجوانان بروز پیدا کرده است، مسئله دشنام و ناسزا با واژگان و الفاظ رکیک و زشت است. 

در فرهنگ قرآنی از کاربرد سب به معنای دشنام و ناسزاگویی نهی شده است. واژه سب در کاربردهای قرآنی همان مفهوم فحش و فحاشی در زبان فارسی را می رساند. هرچند که واژه فحش و فحشاء در زبان عربی در حوزه عمل جوارحی به کار می رود ولی مفهوم آن در عربی غیر از مفهوم فارسی آن است؛ زیرا مفهوم فارسی فحش همان ناسزا و دشنام است که به عنوان یکی از آفات زبانی در حوزه علم، اخلاق و اصول تربیتی و هنجاری از آن بحث می شود. در این نوشتار دیدگاه قرآن و روایات نسبت به دشنام و ناسزاگویی تحلیل و تبیین شده که ازنظر می گذرانیم.

مفهوم ناسزا و دشنام

دشنام و ناسزا به معنای به کاربردن الفاظ و واژگان رکیک و عبارت های تند و زننده است و آن عبارت از این است که انسان از امور قبیح و مستهجن با عبارات و الفاظ صریح تعبیر کند و کلمات ناشایست و دور از شأن آدمی را برزبان جاری نماید که در اصطلاح به آن سب یا فحش می گویند. فحش مفهوم وسیعی دارد که شامل نسبت های زشت ناموسی نیز می شود.

البته الفاظ و عباراتی که اراذل و اوباش در سخنان خویش به کار می گیرند دارای مراتب مختلفی است که بعضی از آن ها از بعضی دیگر زشت تر است و به حسب عادات و موارد باهم فرق می کند. از این رو ازنظر حکم شرعی، بعضی از فحش ها و ناسزاها حرام و برخی دیگر مکروه و مذموم شمرده شده است.

متأسفانه بددهانی، دشنام گویی و به کارگیری واژه های عامیانه قبیح به گونه فزاینده ای در میان اقشار جامعه و بخصوص کودکان و نوجوانان معمول گردیده است. البته دشنام گویی و بددهانی تنها منحصر به افراد فحاش نیست بلکه به عنوان یک پدیده نابهنجار در تعاملات اجتماعی میان تمام اقشار جامعه رخنه کرده و در همه جا به اشکال و شیوه های گوناگون مشاهده می شود. 

روان شناسان اجتماعی بر این باورند که نمی توان دشنام ها را از فرهنگ واژگانی یک زبان به طور کامل حذف کرد، اما می توان کاربرد آنها را در ارتباطات و کنش های ارتباطی تا اندازه ای کاست و آن را تا حد زیادی تحت کنترل و مهار درآورد.

عوامل دشنام گویی

روان شناسان اجتماعی با بررسی شخصیت اجتماعی افراد برای این پدیده نابهنجار و کاربرد آن از سوی افراد، دلایلی را برشمرده اند که می توان به چند عامل عمده آن اشاره کرد. برخی از این عوامل عبارتند از: دشنام دادن به خاطر یک اتفاق دردناک و غیرمنتظره مانند اصابت سر به یک جسم محکم و یا خوردن چکش به انگشتان دست هنگام کوبیدن میخ؛ دشنام گویی به منظور برقراری هویت گروهی و عضویت در یک گروه خاص و حفظ مرزهای آن گروه؛ ابراز همبستگی، اتحاد و همدردی با دیگران؛ ابراز صمیمیت و اعتماد (به ویژه ناسزاگویی زنان در حضور زنان دیگر)؛ دشنام گویی برای افزایش شوخ طبعی، تأکید و یا غافلگیرکنندگی؛ ناسزاگویی برای مستور ساختن ترس ها و ناامنی های فردی؛ دشنام گویی از روی عادت و یا به منظور برانگیختن خشم دیگران و تحریک آنها و درحقیقت به عنوان ابزاری برای تحقیر،توهین و یا ارعاب، دشنام دادن به منظور جلب توجه، خودنمایی و یا خودشیرینی و یا دشنام گویی به منظور قدرت نمایی و حتی گاه به عنوان شیوه کنار آمدن با استرس و تنش و تخلیه خشم و تسکین استرس.

روان شناسان اجتماعی بر این باورند که مردان بیش از زنان دشنام می دهند. آنان می کوشند تا از راه دشنام، هویت مردانه خود را ایجاد کنند. به نظر آنان اگر زنانی به بددهانی می پردازند و دشنام می گویند تلاش می کنند تا به این روش مانند مردان باشند و دست کم ازآنان کم تر نباشند. البته تحقیقات نشان داده که زنان پس از بددهانی و دشنام گویی، بیشتر از مردان احساس شرمندگی و گناه می کنند؛ به ویژه آن که در جامعه، دشنام دادن و بددهانی در مردان قابل پذیرش تر است.

پژوهش های بالینی نشان داده است که مغز با واژه های زننده، رکیک و قبیح، متفاوت با سایر لغات رفتار می کند. به طور کلی زبان در نیمکره چپ مغز و در قشر مخ، پردازش می گردد. اما دشنام ها در نواحی پایین تر مغز همراه با غرایز و احساسات پردازش می شود. از این رو می توان گفت که دشنام ها و ناسزاها بیش از آن که خاستگاه عقلانی داشته باشد با عواطف و احساسات ارتباط پیدا می کند و به همین سبب می تواند بسیار زیانبار باشد؛ زیرا عواطف و احساسات برخاسته از هیجانات زودگذری است که می تواند پشیمانی و اندوه را به دنبال آورد.

شگفت آن که تحقیقات نشان می دهد که انسان قادر است دشنام و واژه های رکیک را 4 برابر سریع تر از سایر لغات و واژگان به خاطر بسپارد و یا به کار گیرد. حتی برخی از روان شناسان بر این باورند که دشنام گویی پیش از پیدایش دیگر واژگان زبانی پدید می آید. از این رو می توان گفت که از نظر زمانی و تاریخی نیز دشنام بر زبان مقدم می باشد. چنان که افرادی که اقدام به یادگیری زبان دوم می کنند ابتدا واژه های زشت و رکیک آن زبان را می آموزند که این خود مسئله ای قابل توجه است.

این تحقیقات بیان می کند که بیشتر دشنام ها برگرفته از مسایل جنسی، اعضای تناسلی، کارکردهای بدن و یا مرتبط با مسایل و مباحث مذهب می باشد.

هم چنین دیده شده افراد هر میزان در جمع دوستان خود احساس صمیمیت و راحتی کنند، بیشتر دشنام می دهند. این عمل آنان بیانگر آن است که: «من در این جمع راحت و آزاد هستم و هر چه دلم بخواهد می توانم بگویم.»

آثار و پیامدهای دشنام گویی

برای دشنام گویی و ناسزا و بددهانی آثاری را می توان بیان کرد که از مهم ترین آن ها کاهش اعتبار و ارزش اجتماعی دشنام گو است. به ویژه اگر دشنام گویی در شخص به عنوان عادت درآید و شخص نتواند خود را مهار نموده و احساسات و هیجانات خویش را کنترل کند.

با نگاهی گذرا به پیرامون خود، می توان به سادگی دریافت که دشنام گویی و بددهانی از اعتبار و شأن گوینده کاسته و شخصیت و اعتبار اجتماعی او را زیر سؤال می برد. از این رو دشنام گویان در نزد دیگران از احترام کم تری برخوردارند و روابط اجتماعی شان با خطر جدی مواجه می شود.

کسانی که دشنام و ناسزاگویی به شکل عادت در آنان درآمده است، می بایست خود را درمان کنند؛ زیرا نشان دهنده عدم تعادل شخصیتی فرد و غلبه احساسات و عواطف بر عقل است. دشنام گویی نشان دهنده آن است که شخص روی رفتار و هیجانات خود کنترلی ندارد. این به معنای عدم خویشتنداری و ضعف شخصیتی و نیز عدم بلوغ هیجانی شخص می باشد که می بایست اصلاح و درمان گردد.

گسترش فرهنگ دشنام در جامعه افزون بر نشانه جهل، کم سوادی و نافرهیختگی جامعه، نشانه انحطاط فرهنگی در جامعه نیز می باشد؛ زیرا دشنام گویی نشانأ افراد بی تمدن، ناپخته و بی نزاکت است که آثار آن در فروپاشی اجتماعی و ایجاد تضاد و درگیری ها خود را نشان می دهد و موجب بروز خشونت در جامعه می گردد و گسترش و تداوم آن شرایط اجتماعی جامعه را بحرانی تر می سازد.

دشنام گویی موجب آزار روحی دیگران می شود و بی اعتنایی و بی توجهی به حقوق دیگران محسوب می گردد. دشنام به عنوان فرهنگ عمومی، سبب فساد و به ابتذال کشیده شدن زبان رسمی کشور می شود به گونه ای که واژه های اصیل، رسا و گوش نواز به فراموشی سپرده شده و واژه های رکیک، عامیانه و دشنام ها جای آنها را پر می کنند.

در محافل علمی دشنام و ناسزا، بحث ها را به مشاجره تبدیل می سازد. چنان که می تواند موضوع بحث آنها را تغییر دهد و از هدف مناظره علمی دور سازد. برای مثال فرض کنید در خلال بحث، بجای پاسخ: «نه» از «نه احمق» استفاده شود. از این لحظه به بعد خواهید دید که دیگر موضوع بحث هر چه که باشد فراموش و به رد و بدل دشنام میان مناظره کنندگان بدل می گردد.

دیدگاه قرآن درباره فحش و ناسزا

خداوند در قرآن می فرماید: و لاتسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیر علم کذلک زینا لکل امه عملهم ثم الی ربهم مرجعهم فیبنهم بما کانوا یعملون(انعام.108) معبود کسانی را که غیر خدا را می خوانند دشنام ندهید مبادا آنها (نیز) از روی ظلم و جهل خدا را دشنام دهند، این چنین برای هر امتی عملشان را زینت دادیم سپس بازگشت آنها به سوی پروردگارشان است و آنها را از آنچه عمل می کردند آگاه می سازد (و پاداش و کیفر می دهد) در تفسیر نمونه آمده است: هیچگاه بتها و معبودهای مشرکان را دشنام ندهید، زیرا این عمل سبب می شود که آنها نیز نسبت به ساحت قدس خداوند همین کار را از روی ظلم و ستم و جهل و نادانی انجام دهند.

به طوری که از بعضی روایات استفاده می شود جمعی از مؤمنان بر اثر ناراحتی شدید که از مسئله بت پرستی داشتند، گاهی بتهای مشرکان را به باد ناسزا گرفته و به آنها دشنام می دادند، قرآن صریحا از این موضوع، نهی کرد و رعایت اصول ادب و عفت و نزاکت در بیان را، حتی در برابر خرافی ترین و بدترین ادیان، لازم شمرد. دلیل این موضوع، روشن است، زیرا با دشنام و ناسزا نمی توان کسی را از مسیر غلط باز داشت، بلکه به عکس، تعصب شدید آمیخته با جهالت که در اینگونه افراد است، سبب می شود که به اصطلاح روی دنده لجاجت افتاده، در آئین باطل خود راسختر شوند، و براحتی زبان به بدگوئی و توهین نسبت به ساحت قدس پروردگار بگشایند، زیرا هر گروه و ملتی نسبت به عقاید و اعمال خود، تعصب دارد همانطور که قرآن در جمله بعد می گوید ما این چنین برای هر جمعیتی عملشان را زینت دادیم (کذلک زینا لکل امه عملهم).

و در پایان آیه می فرماید که بازگشت همه آنها به سوی خدا است، و به آنها خبر می دهد که چه اعمالی انجام داده اند.

ناسزاگویی در روایات

در روایات اسلامی نیز منطق قرآن درباره ترک دشنام به گمراهان و منحرفان، تعقیب شده و پیشوایان بزرگ اسلام به مسلمانان دستور داده اند همیشه روی منطق و استدلال تکیه کنند و به حربه بی حاصل دشنام نسبت به معتقدات مخالفان، متوسل نشوند، در نهج البلاغه می خوانیم که علی(ع) به جمعی از یارانش که پیروان معاویه را در ایام جنگ صفین دشنام می دادند می فرماید: انی اکره لکم ان تکونوا سبابین و لکنکم لو وصفتم اعمالهم و ذکرتم حالهم کان اصوب فی القول و ابلغ فی العذر. من خوش ندارم که شما فحاش باشید، اگر شما به جای دشنام، اعمال آنها را برشمرید و حالات آنها را متذکر شوید (و روی اعمالشان تجزیه و تحلیل نمائید) به حق و راستی نزدیکتر است و برای اتمام حجت بهتر.(تفسیر نمونه396.5.)

ریشه و خاستگاه دشنام و ناسزا

چنان که گفته شد ریشه ناسزاگویی را می بایست در عواطف و احساسات جست از این رو می توان اصلی ترین عامل را در دشنام گویی، خشم و غضب دانست؛ زیرا وقتی انسان از فردی ناراحت و خشمگین می شود و قصد آزار او را داشته باشد به او ناسزا و دشنام می دهد. دومین عامل و خاستگاه ناسزاگویی و دشنام و بددهانی، مسئله عادت است. هنگامی که انسان با فساق و فجار، اراذل و اوباش، افراد پست و فرومایه، مجالست و هم نشینی کند و با آنها رفیق و مأنوس گردد به تدریج روحیات، خلقیات و عبارات آن ها در او اثر می گذارد و از آن جا که سخنان عادی آن ها توأم با هرزه گویی و فحاشی به یکدیگر است به او هم سرایت می کند و ابتدا گهگاهی آن الفاظ رکیک را بر زبان جاری می سازد و به زشتی آن کلمات توجه دارد ولی بعد از مدتی قبح آن الفاظ از نظرش زائل شده و فحش دادن و فحش شنیدن برایش بصورت امری عادی در می آید و بجائی می رسد که در شرایط معمولی بطور ناخودآگاه این الفاظ زشت بر زبانش جاری می شود و کمتر سخنی می گوید که چاشنی آن فحش و ناسزا نباشد.

راه درمان و معالجه بیماری دشنام گویی

در روایات و اصول اسلامی راهکارهایی برای درمان این بیماری بیان شده است که عبارتند از:

1- انسان از مقدمات پیدایش غضب اجتناب کند تا نسبت به مؤمنان به خشم نیاید.

2- غضب خود را فرو نشاند و بر اعصاب خود مسلط شود.

3- از معاشرت با اهل فسق و فساد پرهیز نماید تا بتواند زبان خود را از فحش باز دارد.

روایاتی چند درباره دشنام گویی

1- امام صادق(ع) فرمود: «فحش دادن ظلم است و ظالم در آتش دوزخ قراردارد.»(1)

2- پیامبر(ص)- فرمود: «خداوند بهشت را حرام کرده بر هر دشنام دهنده بی آبروی بی حیائی که از آنچه می گوید و از آنچه به او گفته می شود باکی ندارد و متأثر و ناراحت نمی شود.»(2)

3- و نیز فرمود: «هرگاه شخصی را دیدید که نسبت به آنچه می گوید یا درباره او گفته می شود بی مبالات و بی تفاوت است پس همانا او یا زنازاده است و یا شیطان شریک او بوده است.»(3)

4- و نیز فرمود: «فحش به مؤمن مانند نزدیک شدن به مرگ است.»(4)

5- همچنین فرمود، فحش به مؤمن فسق، و جنگ با او کفر است.»(5)

چند نکته درباره ناسزاگویی

1- باید توجه داشت که سب یکی از ائمه به سب پیامبر، و سب پیامبر به سب خدا برمی گردد و سب خدا شرک بخدا و سب به پیامبر کفر به خدا است، و پیامبر(ص) فرمود هر کسی که علی را دشنام دهد مرا دشنام داده و هر کس مرا دشنام دهد خدا را دشنام داده است.(6)

2- پیامبر (ص) فرمود:«مردگان را دشنام ندهید، زیرا آن ها به آنچه پیش فرستاده اند می رسند پس اگر مومن باشند که مثل زندگان دشنام به آنها جایز نیست و اگر فاسق باشند با اعمال بدی که انجام داده اند خود را گرفتار و محروم از رحمت الهی ساخته اند، بنابراین، شما به آنان دشنام ندهید.»(7)

3- فحش دادن و هرزه گویی باعث می شود که خوبان و نیکان از فحش دهنده تنفر پیدا کنند و در نتیجه از او دوری گزینند و در عوض بدان و پستان دور او را بگیرند و غرق در فساد و تباهی شوند. امیر مومنان در این رابطه می فرماید:ازهر کلام زشت و سخن ناروا پرهیز کن زیرا با گفتن آن افراد پست به تو روی می آورند و کریمان از تو می گریزند. (8) 

4- دشنام دادن باعث کینه توزی و دشمنی می شود. شخصی از قبیله بنی تمیم به خدمت پیامبر رسید و عرض کرد مرا موعظه کنید. در بین مواعظ حضرت این جمله بود: به مردم فحش مده که باعث دشمنی آن ها می شود. (9) 

5- کسی که فحش دادن را شروع کرده از آن که جواب فحش او را می دهد ستمکارتر است. (10) 

6- یکی از بزرگترین تعالیم اخلاقی اسلام محترم شمردن مقدسات جامعه است. هر فردی وقتی برای چیزی قداست خاصی قایل شد به آن احترام می گذارد و از حریم آن دفاع می کند و بهیچ وجه راضی نمی شود که دیگری به مقدسات او اهانت کند و آن ها را به باد فحش بگیرد و کوچکترین توهینی به مقدسات او (هر چند پوچ و خرافی باشد) باعث می شود که او هم بخاطر تعصب جاهلی خود متقابلا به مقدسات مومنین فحش و ناسزا بگوید و به ساحت قدس الهی اهانت کند. 

قرآن برای حفظ مقدسات دینی از نیش زبان و گزند مشرکان، مومنان را از دشنام دادن به بتها بشدت منع می کند و می فرماید: نباید شما مومنان به بتهای آنان دشنام بدهید زیرا عکس العمل آنان نیز این خواهد بود که از روی جهالت و لجاجت معبود حقیقی و پروردگار شما را دشنام دهند. (انعام. 108)

امام صادق- علیه السلام- فرمود:«مراد ازدشنام به خدا دشنام به اولیاء خدا است» زیرا هر کس یکی از اولیاء خدا را دشنام دهد خدا را دشنام داده است که در نکته اول به آن اشاره شد.

مسعده بن صدقه از امام صادق (ع) سوال می کند که معنی کلام پیامبر (ص) چیست که فرمود:«شرک از حرکت مورچه بر روی یک سنگ صاف در شب تاریک مخفی تر است؟!» امام فرمود:«مومنان به بت های مشرکان دشنام می دهند و در نتیجه مشرکان هم به معبود مومنان ناسزا می گویند پس خداوند از دشنام به بت ها نهی فرموده تا کافران معبود مومنان را دشنام ندهند پس مومنان به واسطه دشنام به بت ها، مشرک می شوند در حالیکه خود نمی دانند. (11) 

به همین جهت ملاحظه می کنیم امیرمومنان (ع) هنگامی که در جنگ صفین شنید جمعی از اصحاب، معاویه و پیروان او را دشنام می دهند فرمود:«من دوست ندارم که شما فحاش باشید لکن اگر شما بجای دشنام اعمال و احوال آن ها را ذکر کنید به حق نزدیکتر و برای اتمام حجت بهتر است.» (12) 

7- یکی از بدترین موارد دشنام بعد از اولیاء الهی، دشنام به پدر و مادر است که به دو صورت می-باشد: 

الف) فرزند مستقیماً به پدر و مادرش دشنام دهد و به آنان ناسزا گوید که در قرآن از آن نهی شده است. (اسراء 23.) 

ب) فرزند به پدر و مادر دیگری فحش دهد او هم متقابلا به پدر و مادر او فحاشی کند. 

پیامبر(ص) فرمود:«کسی که به پدر و مادرش دشنام بدهد ملعون و دور از رحمت الهی است از حضرت سوال شد، چگونه انسان به پدر و مادرش دشنام می دهد؟ فرمود: شخص به پدر دیگری فحش می دهد او هم پدر او را دشنام می گوید(13) و در جای دیگر از حضرت سوال می شود آیا کسی پدر و مادر خود را دشنام می دهد؟ فرمود:«آری انسان پدر و مادر دیگران را دشنام می دهد و دیگری هم در مقام پاسخگویی به پدر و مادر او دشنام می دهد. (14)

پانوشتها

1-کافی، ج2، ص325، وسائل، ج11، ص330

2و 3- کافی، ج2، ص323، تحف العقول، ص416

4-کافی، ج2، ص359، وسائل، ج8، ص611

5-کافی، ج 2، ص360

6-امالی، ص97، عیون اخبار الرضا ص30

7-المحجه البیضاء، ج5، ص224

8-غرر الحکم، ف5، ح91

9-کافی، ج2، ص360، وسائل، ج 8 ص610

10-تحف العقول، ص435

11-وسائل الشیعه، ج11، ص498

12-نهج البلاغه، خطبه 199

13-المحجه البیضاء، ج5، ص218

14-همان ج3، ص377

 

حدیث در مورد گناه

حدیث (1) پیامبر صلى الله علیه و آله :

اَلضَّیفُ یَنزِلُ بِرِزقِهِ و َیَرتَحِلُ بِذُنوبِ اَهلِ البَیتِ؛

میهمان، روزى خود را مى‏ آورد و گناهان اهل خانه را مى ‏برد.

بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 72، ص 461، ح 14 - جامع الاخبار(شعیری) ص 136

 

حدیث (2) پیامبر صلى الله علیه و آله :

کَفى‏ بِالمَرءِ إثماً اَن یَستَقِلَّ ما یُقَرِّبُ اِلى‏ اِخوانِهِ وَ کَفى‏ بِالقَومِ اِثماً اَن یَستَقِلّوا ما یَقرُبُ بِهِ اِلَیهِم اَخُوهُم؛

انسان را همین گناه بس، که آنچه را که تقدیم برادران میهمان خود مى ‏کند کم شمارد و میهمان را همین گناه بس، که آنچه را که میزبانشان براى آنها فراهم مى‏ کند کم شمارد.

محاسن ج 2، ص 414، ح 165

 

حدیث (3) امام صادق علیه السلام :

اِنَّ صِلَةَ الرَّحِمِ و َالبِرَّ لَیُهَوِّنانِ الحِسابَ و َیَعصِمانِ مِنَ الذُّنوبِ؛

صله رحم و نیکى، حساب (قیامت) را آسان و از گناهان جلوگیرى مى ‏کند.

کافى(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 157، ح 31

 

حدیث (4) پیامبر صلى الله علیه و آله :

اَلذَّنبُ شومٌ عَلى غَیرِ فاعِلِهِ اِن عَیَّرَهُ ابتُلِىَ بِهِ وَ اِن اَغتابَهُ أَثِمَ وَ اِن رَضىَ بِهِ شارَکَهُ؛

گناه براى غیر گناهکار نیز شوم است، اگر گنهکار را سرزنش کند به آن مبتلا مى ‏شود، اگر از او غیبت کند گنهکار شود و اگر به گناه او راضى باشد، شریک وى است.

نهج الفصاحه ص 493 ، ح 1623

 

حدیث (5) امام سجاد علیه السلام :

وَ الذُّنُوبُ الّتى تُنزِلُ النِّقَمَ عِصیانُ العارِفِ بِالبَغىِ وَ التَطاوُلُ عَلَى النّاسِ وَ الاِستِهزاءُ بِهِم وَ السُّخریَّةُ مِنهُم ؛

گناهانى که باعث نزول عذاب مى‏شوند، عبارت‏اند از: ستم کردن شخص از روى آگاهى، تجاوز به حقوق مردم، و دست انداختن و مسخره کردن آنان.

وسایل الشیعه ج 16 ، ص 281 ، ح 21556

 

حدیث (6) امام صادق علیه السلام :

 لَسْتُ أُحِبُّ أَنْ أَرَى الشَّابَّ مِنْکُمْ إِلَّا غَادِیاً فِی حَالَیْنِ: إِمَّا عَالِماً أَوْ مُتَعَلِّماً، فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ فَرَّطَ، فَإِنْ فَرَّطَ ضَیَّعَ، وَ إِنْ ضَیَّعَ أَثِمَ، وَ إِنْ أَثِمَ سَکَنَ النَّارَ، وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) بِالْحَقِّ.

دوست ندارم جوانانِ شما را جز در دو حالت ببینم : دانشمند یا دانش ‏اندوز . اگر جوانى چنین نکند ، کوتاهى کرده و اگر کوتاهى کرد ، تباه ساخته و اگر تباه ساخت ، گناه کرده است و اگر گناه کند ، سوگند به آن کس که محمّد صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏ آله را به حق برانگیخت ، دوزخ‏ نشین خواهد شد .

امالى (طوسى) ص 303، ح 604

 

حدیث (7) پیامبر صلى الله علیه و آله :

 مَوْتُ الْإِنْسَانِ بِالذُّنُوبِ أَکْثَرُ مِنْ مَوْتِهِ بِالْأَجَلِ وَ حَیَاتُهُ بِالْبِرِّ أَکْثَرُ مِنْ حَیَاتِهِ بِالْعُمُر

مرگ انسان‏ها در نتیجه گناهان، بیشتر از مرگ آنها در نتیجه فرا رسیدنِ اَجَل است و زنده ماندن انسان‏ها در نتیجه نیکى ‏هایشان، بیشتر از زندگى کردنشان به خاطر باقى بودنِ عمر است.

مکارم الاخلاق ص 362

 

حدیث (8) امام صادق علیه السلام :

 الذُّنُوبُ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَمَ الْبَغْیُ وَ الذُّنُوبُ الَّتِی تُورِثُ النَّدَمَ الْقَتْلُ وَ الَّتِی تُنْزِلُ النِّقَمَ الظُّلْمُ وَ الَّتِی تَهْتِکُ السُّتُورَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ الَّتِی تَحْبِسُ الرِّزْقَ الزِّنَا وَ الَّتِی تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ وَ الَّتِی تَرُدُّ الدُّعَاءَ وَ تُظْلِمُ الْهَوَاءَ عُقُوقُ الْوَالِدَیْن‏

گناهی که نعمت ها را تغییر مى دهد، تجاوز به حقوق دیگران است. گناهى که پشیمانى مى آورد، قتل است. گناهى که گرفتارى ایجاد مى کند، ظلم است. گناهى که آبرو مى بَرد، شرابخوارى است. گناهى که جلوى روزى را مى گیرد، زناست. گناهى که مرگ را شتاب مى بخشد، قطع رابطه با خویشان است. گناهى که مانع استجابت دعا مى شود و زندگى را تیره و تار مى کند، نافرمانى از پدر مادر است.

علل الشرایع ج 2، ص 584 ، ح 27

 

حدیث (9) امام باقر علیه السلام:

 إِنَّ الْحُسَیْنَ صَاحِبَ کَرْبَلَاءَ قُتِلَ مَظْلُوماً مَکْرُوباً عَطْشَاناً لَهْفَاناً فَآلَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى نَفْسِهِ أَنْ لَا یَأْتِیَهُ لَهْفَانٌ وَ لَا مَکْرُوبٌ وَ لَا مُذْنِبٌ وَ لَا مَغْمُومٌ وَ لَا عَطْشَانٌ وَ لَا مَنْ بِهِ عَاهَةٌ ثُمَّ دَعَا عِنْدَهُ وَ تَقَرَّبَ بِالْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا نَفَّسَ اللَّهُ کُرْبَتَهُ وَ أَعْطَاهُ مَسْأَلَتَهُ وَ غَفَرَ ذَنْبَهُ وَ مَدَّ فِی عُمُرِهِ وَ بَسَطَ فِی رِزْقِهِ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصار

حسین، بزرگ مرد کربلا، مظلوم و رنجیده خاطر و لب تشنه و مصیب ‏زده به شهادت رسید. پس خداوند، به ذات خود، قسم یاد کرد که هیچ مصیب ت‏زده و رنجیده خاطر و گنهکار و اندوهناک و تشنه‏ اى و هیچ بَلا دیده ‏اى به خدا روى نمى‏ آورد و نزد قبر حسین علیه السلام دعا نمى ‏کند و آن حضرت را به درگاه خدا شفیع نمى‏ سازد، مگر این‏که خداوند، اندوهش را برطرف و حاجاتش را برآورده مى‏ کند و گناهش را مى ‏بخشد و عمرش را طولانى و روزى‏ اش را گسترده مى ‏سازد. پس اى اهل بینش، درس بگیرید!

بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 98 ، ص 46، ح 5

 

حدیث (10) امام على علیه السلام:

لَا تَکُنْ مِمَّنْ یَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَیْرِ الْعَمَلِ إِلَى أَنْ قَالَ یَنْهَى وَ لَا یَنْتَهِی وَ یَأْمُرُ بِمَا لَا یَأْتِی الْحَدِیثَ.

از کسانى مباش که بى ‏عمل، به آخرت امید دارند از گناه باز مى ‏دارند، اما خود باز نمى‏ ایستند، به کارهایى فرمان مى ‏دهند که خود انجام نمى‏ دهند.

وسایل الشیعه ج 16 ، ص 151 ، ح 21214

 

حدیث (11) قال الباقر علیه السلام :

أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى شُعَیْبٍ النَّبِیِّ (صلی الله علیه) أَنِّی مُعَذِّبٌ مِنْ قَوْمِکَ مِائَةَ أَلْفٍ أَرْبَعِینَ أَلْفاً مِنْ شِرَارِهِمْ وَ سِتِّینَ أَلْفاً مِنْ خِیَارِهِمْ فَقَالَ (علیه السلام) یَا رَبِّ هَؤُلَاءِ الْأَشْرَارُ فَمَا بَالُ الْأَخْیَارِ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ دَاهَنُوا أَهْلَ الْمَعَاصِی وَ لَمْ یَغْضَبُوا لِغَضَبِی.

خداى تعالى به شعیب پیامبر وحى فرمود که: من صد هزار نفر از قوم تو را عذاب خواهم کرد: چهل هزار نفر بدکار را، شصت هزار نفر از نیکانشان را. شعیب عرض کرد: پروردگارا! بدکاران سزاوارند اما نیکان چرا؟ خداى عز و جل به او وحى فرمود که: آنان با گنهکاران راه آمدند و به خاطر خشم من به خشم نیامدند.

کافى(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 56 ، ح1 - مشکاة الانوار ص 51

 

حدیث (12) امام على علیه السلام:

اِذا ظَهَرَتِ الجِنایاتُ ارتَفَعَتِ البَرَکاتُ؛

هرگاه گناهان آشکار شوند، برکت‏ها از میان مى ‏رود.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 458 ، ح 10465

 

حدیث (13) پیامبر صلى الله علیه و آله :

اضمنوا لی ستّا من أنفسکم أضمن لکم الجنّة أصدقوا إذا حدّثتم و أوفوا إذا وعدتم و أدّوا إذا ائتمنتم و احفظوا فروجکم و غضّوا أبصارکم و کفّوا أیدیکم.

شش چیز را براى من ضمانت کنید تا من بهشت را براى شما ضمانت کنم، راستى در گفتار، وفاى به عهد، بر گرداندن امانت، پاکدامنى، چشم بستن از گناه و نگه داشتن دست (از غیر حلال).

نهج الفصاحه ص 216 ، ح‏321 {شبیه این حدیث در معدن الجواهر ص 53 }

 

حدیث (14) امام صادق علیه السلام :

إِذا جاهَرَ الفاسِقُ بِفِسقِهِ فَلا حُرمَةَ لَهُ و َلا غیبَةَ؛

هرگاه شخص فاسق و گنهکار آشکارا گناه کند، نه حرمتى دارد و نه غیبتى.

امالی(صدوق) ص 39 ، ح 7 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج72، ص253، ح32

 

حدیث (15) امام صادق علیه السلام :

مَن لَهُ جارٌ و َیَعمَلُ بِالمَعاصى فَلَم یَنهَهُ فَهُوَ شَریکُهُ؛

هر کس همسایه اى را داشته باشد که گناه مى کند ولى او را نهى نکند، شریک در گناه اوست.

ارشادالقلوب(دیلمی) ص183

 

حدیث (16) امام على علیه السلام :

اَلحَیاءُ مِنَ اللّه‏ِ یَمحو کَثیرا مِنَ الخَطایا؛

حیا از خدا بسیارى از گناهان را پاک مى‏ کند.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 257 ، ح 5455

 

حدیث (17) پیامبر صلى الله علیه و آله :

یا على: خِدمَةُ العِیالِ کَفّارَةٌ لِلکَبائِرِ وَ تُطفى غَضَبَ الرَّبِّ، و َمُهُورُ الحُورِ العینِ، وَت َزیدُ فِى الحَسَناتِ وَ الدَّرَجاتِ یا علیّ لا یخدم العیال إلّا صدّیق أو شهید أو رجل یرید اللَّه به خیر الدّنیا و الآخرة

ای على: خدمت به خانواده، کفاره گناهان کبیره و خاموش کننده خشم خداوند و مهریه حورالعین و زیاد کننده حسنات و درجات است.ای علی خدمت نمیکند کسی به خانواده اش مگر صدیق یا شهید یا کسی که خدا خیر دنیا و آخرت را برای او می خواهد.

 جامع الاحادیث الشیعة (بروجردی) ج‏22، ص 306

 

حدیث (18) امام صادق علیه السلام:

اِنَّ اللهَ عَلِمَ اَنَّ الذَّنبَ خَیرٌ لِلمُومنِ مِنَ العُجبِ وَ لَو لا ذلک مَا ابتُلِیَ مُومِنٌ بِذَنبٍ اَبَداً

خداوند می دانست که برای شخص مومن گناه از عجب بهتر است و اگر این طور نبود، شخص مومن هیچ وقت آلوده به گناه نمی شد.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 313 ، ح 1

 

حدیث (19) امام على علیه السلام :

 أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَهَانَ بِهِ [صَاحِبُهَا] صَاحِبُه‏

سخت ترین گناهان آن است که صاحبش آن را کوچک بشمرد.

نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 535 ، حکمت 348

 

حدیث (20) امام صادق علیه السلام:

اَشَدُّ النّاس اجتهاداً مَن تَرَک الذُّنوبَ؛

کوشنده ترین مردم کسی است که گناهان را رها سازد.

من لا یحضر الفقیه ج 4 ، ص 395 ، ح 5840 - تحف العقول ص 489

 

حدیث (21) امام صادق علیه السلام:

 مَنْ صَلَّى رَکْعَتَیْنِ یَعْلَمُ مَا یَقُولُ فِیهِمَا انْصَرَفَ وَ لَیْسَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ ذَنْبٌ.

هر کس دو رکعت نماز بخواند و بداند چه می گوید، از نماز فارغ می شود، درحالی که میان او و میان خدای عز و جل گناهی نیست.

کافی(ط-الاسلامیه) ج3 ، ص 266 ، ح 12

 

حدیث (22) پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم :

اَلعَبد... إِن قالَ فى أوَّلِّ وُضوئِهِ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ طَهُرَت أعضاؤُهُ کُلُّها مِنَ الذُّنوبِ؛

اگـر بنـده ‏اى... در ابتداى وضویش، بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم بگوید همه اعضایش از گناهان پاک مى‏ شود.

تفسیر الامام العسکرى علیه السلام ص 521

 

حدیث (23) پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم :

مَن قَرَأ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ کَـتَبَ اللّهُ لَهُ بِکُلِّ حَرفٍ أربَعَةَ آلافٍ حَسَنَةً و مَحا عَنهُ أربَعَةَ آلافِ سَیِّـئَةٍ و رَفَعَ لَهُ أربَعَةَ آلافِ دَرَجَةٍ؛

هر کس بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم را قرائت کند خداوند به ازاى هر حرفِ آن چهار هزار حسنه برایش مى ‏نویسد و چهار هزار گناه از او پاک مى ‏کند و چهار هزار درجه او را بالا مى ‏برد.

بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 89، ص 258 - جامع الاخبار(شعیری) ص 42

 

حدیث (24) امام صادق علیه السلام :

 أَغْلِقُوا أَبْوَابَ الْمَعْصِیَةِ بِالاسْتِعَاذَةِ وَ افْتَحُوا أَبْوَابَ الطَّاعَةِ بِالتَّسْمِیَة

درهاى گناهان را با استعاذه (پناه بردن به خدا) ببندید و درهاى طاعت را با بسم اللّه‏ گفتن بگشایید.

الدعوات(راوندی) ص 52 ، ح 130

 

حدیث (25) رسول اکرم صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله :

مَن اَصبَحَ لا یَهِمُّ بِظُلمِ اَحَدٍ غَفَرَ اللّه‏ُ مَا اجتَرَمَ؛

هر کس صبح کند و قصد ظلم کردن به کسى را نداشته باشد، خداوند جُرم و گناه او را مى ‏بخشد.

کافى(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 332، ح 8

 

حدیث (26) امام صادق علیه السلام :

یَعیشُ النّاسُ بِاِحسانِهِم اَکثَرَ مِمّا یَعیشونَ بِاَعمارِهِم وَ یَموتون بِذُنوبِهِم اَکثَرَ مِمّا یَموتونَ بِآجالِهِم؛

مردم، بیشتر از آن‏که با عمر خود زندگى کنند، با احسان و نیکوکارى خود زندگى مى‏ کنند و بیشتر از آن‏که با اجل خود بمیرند، بر اثر گناهان خود مى‏ میرند.

دعوات (راوندى) ص 291، ح 33

 

حدیث (27) پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم :

مَن عَیَّرَ اَخاهُ بِذَنبٍ لَم یَمُت حَتّى یَعمَلَهُ؛

هر کس برادر [دینى] خود را به گناهى سرزنش کند، نمیرد، مگر آن‏که مرتکب آن شود.

نهج الفصاحه ص 751 ، ح 2920

 

حدیث (28) امام على علیه السلام :

مِن کَفّاراتِ الذُّنوبِ العِظامِ: اِغاثَةُ المَلهوفِ وَ التَّنفیسُ عَنِ المَکروبِ؛

یارى رساندن به ستمدیده فریاد خواه و شاد کردن غمناک، از کفّاره ‏هاى گناهان بزرگ است.

نهج البلاغه (صبحی صالح) ص 472 ، ح 24

 

حدیث (29) امام صادق علیه السلام :

اَوحَى اللّه‏ُ عَز َّو َجَلَّ اِلى مُوسى (علیه السلام) یا مُوسى(علیه السلام) لا تَفرَح بِکَثرَةِ المالِ وَ لا تَدَع ذِکرى عَلى کُلِّ حالٍ فَاِنَّ کَثرَةَ المالِ تُنسِى الذُّنوبَ وَ اِنَّ تَرکَ ذِکرى یُقسِى القُلوبَ؛

خداى عزّوجلّ به موسى علیه السلام وحى کرد: اى موسى! به زیادى ثروت شاد مشو و در هیچ حالى مرا فراموش مکن، زیرا با زیادى ثروت گناهان فراموش مى ‏شود و از یاد بردن من قساوت قلب مى ‏آورد.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 497 ، ح 7

 

حدیث (30) امام محمدباقر علیه السلام فرمودند:

لا یَسلِمُ اَحَدٌ مِنَ الذُّنوبِ حَتّی یَخزُنَ لِسانَه؛

هیچ کس از گناهان سالم نمی ماند، مگر اینکه زبانش را نگه دارد.

تحف العقول ص 298 - بحارالانوار(ط-بیروـ) ج75، ص178

 

حدیث (31) امام محمد باقر علیه السلام:

لا تُنالُ وِلایَتُنا الّا بِالعَمَلِ و الوَرَع؛

کسی به ولایت ما نمی رسد مگر با عمل شایسته و خودداری از گناه.

صفات الشیعة ص 13

 

حدیث (32) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم:

لَا تَنْظُرُوا إِلَى صَغِیرِ الذَّنْبِ وَ لَکِنِ انْظُرُوا إِلَى مَنِ اجْتَرَأْتُم‏

به کوچکی گناه نگاه نکنید بلکه به چیزی [نافرمانی خدا] که برآن جرات یافته اید بنگرید.

کنز الفؤاد ج 1 ، ص 55

 

حدیث (33) امام علی علیه السلام:

لا تأمَن عَلَی نَفسِکَ صَغیرَ مَعصیةٍ فَلَعَلَّکَ مُعَذِبٌ عَلَیهِ.

خودت را از (عقوبت) گناه کوچک در امان مبین، چه بسا که به خاطر همان کیفر بینی

نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 197 ، در خطبه 140

 

حدیث (34) امام علی علیه السلام:

مَن کَثُرَه فِکرُهُ فی المَعاصی دَعَتهُ إلَیها

کسی که زیاد درباره گناهان فکر کند گناهان او را به سوی خود بکشاند.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 186 ، ح 3543

 

حدیث (35) امام علی علیه السلام:

ما جَفَّتِ الدُّموعُ إلّا لِقَسوَةِ القُلوبِ و ما قَسَتِ القُلوبُ إلّا لِکَثرَةِ الذُّنوبِ.

چشم‏ها بی اشک نشد مگر به سبب سختْ‏دلى، و قلب‏ها سخت نشد مگر از زیادىِ گناه.

علل الشرایع ص 81 ، ح 1 - بحارالأنوار (ط-بیروت) ج 70 - ص354 ، ح 60

 

حدیث (36) امام صادق علیه السلام:

إنَّ العَبدَ إذا کَثُرَت ذُنُوبُهُ وَ لَم یَکُن عِندَهُ مِنَ العَمَلِ مَا یُکَفِّرُهَا ابتَلَاهُ بِالحُزنِ لِیُکَفِّرُهَا.

هر گاه گناهان بنده ای زیاد شود و عملی که آن گناهان را بپوشاند، نداشته باشد، خداوند او را به غم و اندوه مبتلا کند، تا کفاره گناهانش شود.

اصول کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص 444 ، باب تعجیل عقوبه الذنب، حدیث

 

بسمه تعالی
به پایگاه قرآنی قدیر خوش آمدید.

تبلیغات
نویسندگان

هدایت به بالای صفحه