به لینک زیرمراجعه کنید:
چرا قرآن به زبان عربی گفته شده است؟ و چرا کلمات فارسی در آن گفته نشده است؟
پاسخ:
"هر پیامبری که برای هدایت قومی مبعوث شده است، به زبان همان قوم سخن گفته؛ و کتابی را هم که آورده است، به زبان آن قوم است." "و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لِیُبَیِنَ لهم" (1) و ما هیچ فرستاده ای را جز به زبان مردمش نفرستادیم، تا ( بتواند حقایق را) بر ایشان روشن نماید.
پیامبران الهی، پیام خداوند را به زبان مخاطبان اولیّه خویش می آورند. و معارف الهی را متناسب با سطح فرهنگی و علمی آنان بیان می کنند. و نیز نوع معجزاتی که برای اثبات پیامبری خویش می آورند، با اختراعات، علوم و فرهنگ پیش رفته آن روز، متناسب است. پیامبر اکرم(ص) نیز که در شبه جزیزه عربستان به پیامبری رسیدند، از این قاعده مستثنی نبودند. و نزول قرآن به زبان عربی (یعنی زبان مردم عربستان) بود. و این امر با توجه به مخاطبان نخستین و شخص پیامبر(ص) که عرب زبان بودند، یک جریان طبیعی است. پس اگر قرآن به زبانی جز عربی نازل می شد، جای آن داشت که از حکمت نزول قرآن به آن زبان، سؤال شده و گفته شود : "با آنکه مخاطبان نخستین پیامبر(ص) ، عرب زبان هستند، چرا این پیام به زبان عربی نازل نشده است."
عوامل دیگری نیز در عربی بودن زبان قرآن نقش داشته است،که به اختصار به بررسی آنها می پردازیم :
الف : قرآن در چند آیه از مردم خواسته است که اگر می گویید قرآن معجزه نیست، آیاتی مانند آن بیاورید. حال اگر این قرآن به زبانی غیر از عربی نازل می شد، چگونه ممکن بود که از مخاطبانی که جزء به زبان عربی آشنا نیستند، یا تسلط کافی بر زبانهای دیگر ندارند، خواسته شود که برای روشن شدن حقانیّت و یا نادرستی مدعای پیامبر ( سخنی همانند قرآن بیاورند؟ در این صورت به آسانی می گفتند : "ما عرب زبانها محتوای پیام تو را نمی فهمیم، پس چگونه مانند آن را بیاوریم؟"
ب : اگر قرآن به زبان عربی نبود، مخالفان قرآن که به دنبال بهانه ای برای نپذیرفتن دین اسلام بودند، فرصت را مناسب دیده، نامفهوم بودن آیات را به عنوان دلیلی برای نپذیرفتن خود، ارایه می دادند. قرآن که نازل شد، عربی بودن آن، این بهانه را از مخالفان گرفت.
ج : خلق و خو و تعصّبات ملت عرب طوری بود که اگر قرآن به زبانی غیر از عربی نازل می شد، نه رسالت پیامبر را میپذیرفتند،و نه سخنانش را.
د : مخالفان قرآن ادّعا کردند که پیامبر(ص) قرآن را از انسان دیگری فرا گرفته، و این کتاب وحی آسمانی نیست. قرآن که به زبان عربی نازل شد، این ادّعا را باطل کرد. زیرا زبان کسی که قرآن را به او نسبت می دادند، غیر عربی بود. در صورتی که زبان قرآن عربی روشن است، ویک فرد غیر عرب نمی تواند الفاظی به این زیبایی را که هیچ یک از سخنوران عرب نتوانستند مانند آن را بیاورند، بسازد."(2)
اما سؤال دوم شما که فرمودید : "چرا کلمات فارسی در قرآن گفته نشده است؟"
زبان هر قومی، شامل الفاظی از ملتهای دیگر نیز می شود. در مورد زبان عربی هم بایدگفته شود که کلمات فارسی در این زبان داخل شده است. و وجود این کلمات، به هیچ وجه با عربی بودن قرآن در تضاد نیست.
منابع و مآخذ :
1. سوره مبارکه ابراهیم،آیه 4
2. برگرفته از کتاب "قرآن شناسی"، ج1، استاد محمد تقی مصباح یزدی، ص83، با اندکی تصرف
سلام به کودکان
از انس بن مالک نقل شده که گفت : همانا رسول اکرم صلى الله علیه و آله بر گروهى از کودکان گذشت و به ایشان سلام داد.
داستان هایی از پیامبر اکرم(ص)
رعایت حال مردم
از معازبن جبل روایت شده است که گفت : رسول اکرم صلى الله علیه و آله مرا به یمن فرستاد. و به من فرمود: اى معاذ! هرگاه فصل زمستان فرا رسد، نماز صبح را در آغاز طلوع صبح بجا آور، و قرائت را به اندازه طاقت و حوصله مردم ، طول بده و آنان را خسته مکن . و در موسم تابستان ، نماز صبح را در روشنایى فجر، اقامه کن . چه اینکه شب ، کوتاه است . و مردم نیاز به استراحت دارند. آنان را واگذار تا نیاز خود را برطرف نمایند.
بوسیدن دست کارگر
وقتى رسول خدا صلى الله علیه و آله از غزوه تبوک برگشتند. سعد انصارى به استقبال آن حضرت رفت و نبى اکرم صلى الله علیه و آله با او مصافحه کرد و چون دست در دست سعد گذاشت ، فرمود، این زبرى چیست که در دستهاى توست؟ عرض کرد: یا رسول الله ! با بیل و کلنگ کار مى کنم و براى خانواده ام روزى فراهم مى نمایم. رسول خدا صلى الله علیه و آله دست سعد را ببوسید و فرمود: این ، دستى است که حرارت آتش دوزخ به آن نرسد.
پاداش زنان
پیامبر صلى الله علیه و آله در باب جهاد و پاداش مجاهدان سخن مى گفت . در این بین ، زنى بپاخاست و پرسید: آیا براى زنان هم از این فضیلت ها بهره اى هست ؟
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: آرى ، از هنگامى که زنان باردار مى شوند، تا لحظه اى که کودکان خود را از شیر باز مى گیرند، همانند مجاهدان در راه خدا پاداش مى برند. و اگر در این فاصله ، اجل آنان فرا رسد و مرگ ایشان را دریابد، اجر و منزلت شهید را دریافت خواهند کرد.
تعلیم و تعلم
ر مدینه روزى پیامبر صلى الله علیه و آله اسلام صلى الله علیه و آله وارد مسجد گردید، چشمش به دو اجتماع افتاد که در دو دسته تشکیل شده بودند و هر دسته اى حلقه اى تشکیل داده و سرگرم بودند؛ یک دسته به عبادت و ذکر خدا، و دسته اى به تعلیم و تعلم و یاد دادن و یاد گرفتن سرگرم و مشغول بودند. حضرت از دیدن هر دو دسته مسرور و خرسند گردید و به همراهانش فرمود:
این هر دو دسته کار نیک نموده و بر خیر و سعادتند. لکن من براى دانا کردن و دانا شدن مردم فرستاده شده و مبعوث گشته ام . پس خودش به طرف همان دسته که به تعلیم و تعلم اشتغال داشتند، رفت و در حلقه آنان (32) نشست.
رفتار با مردم
در حالى که پیامبر صلى الله علیه و آله میدان جنگ بود، عربى به محضر او رسید و رکاب شترش را گرفت و گفت : یا رسول الله، عملى را به من بیاموز که سبب رفتنم به بهشت گردد.
حضرت فرمود: با مردم آن گونه رفتار کن که دوست دارى با تو آن گونه رفتار کنند، و از رفتار با آنها که خوشایند تو نیست، بپرهیز.
بخل
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به طواف کعبه مشغول بود، مردى را دید که پرده مکه را گرفته و مى گوید: خدایا به حرمت این خانه مرا بیامرز.
حضرت پرسید: گناهت چیست ؟
او گفت : من مردى ثروتمند هستم . هر وقت فقیرى به سوى من مى آید و چیزى از من مى خواهد، گویا شعله آتشى به من رو مى آورد.
پیامبر صلى الله علیه و آله به او فرمود: از من دور شو! و مرا به آتش خود نسوزان .
سپس فرمود: اگر تو بین رکن و مقام (کنار کعبه ) دو هزار رکعت نماز بگزارى و آن قدر گریه کنى که از اشکهایت نهارها جارى گردد، ولى با خصلت بخل بمیرى ، اهل دوزخ خواهى بود.
حب على علیه السلام
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: در شب معراج هنگامى که مرا به آسمان مى بردند، به هر جا مى رسیدم ، دسته هایى از فرشتگان با اظهار شادى و شادمانى به دیدارم مى آمدند، تا اینکه به جایى رسیدم که جبرئیل به همراه جمعى از فرشتگان به استقبالم آمدند. آن روز جبرئیل سخنى شنیدنى گفت : اگر امت تو بر دوستى و مهر على علیه السلام اجتماع مى کردند، خداوند متعال آتش جهنم را نمى آفرید.
دست بوسى
مردى خواست تا بر دست رسول خدا صلى الله علیه و آله بوسه زند، پیامبر دست خود را کشید و فرمود: این کارى است که عجم ها با پادشاهان خود مى کنند و من شاه نیستم ، من مردى از خودتان هستم.
دفاع از آبروى مؤمن
ابوالدرداء گوید: مردى در محضر رسول اکرم صلى الله علیه و آله آبروى کسى را دستخوش بدگویى قرار داد، دیگرى در مقام دفاع برآمد، رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: هر کس از آبروى برادر دینى خود دفاع کند، حجاب و پرده اى از آتش براى او خواهد بود.
روزه
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله علاوه بر ماه رمضان و قسمت مهمى از شعبان ، در سایر ایام سال ، یک روز در میان روزه دار بود. (68) دهه آخر ماه رمضان را در مسجد به عبادت معتکف مى شد (69)، ولى نسبت به دیگران تسهیل مى نمود و مى فرمود: کافى است در هر ماه سه روز روزه بگیرید، همیشه به اندازه وسع خودتان به عبادت بپردازید. عمل مداوم نزد خدا، محبوبتر از عمل بسیار و خسته کننده است.
راءفت با حیوانات
عبدالرحمان بن عبدالله ، اظهار مى دارد: در حال مسافرت ، در خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله بودیم . چشم به حمره اى (پرنده اى همانند گنجشک ) افتاد که دو جوجه با خود داشت . ما جوجه هایش را برداشتیم . حمره آمده ، در اطراف ما بال و پر مى زد. هنگامى که رسول اکرم صلى الله علیه و آله مطلع گردید فرمود: چه کسى نسبت به فرزند این پرنده ، مرتکب خلاف شده ، فرزندش را به وى برگردانید.
ریا
شداد بن اوس گفت : بر رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد شدم و چهره مبارکش را بدان گونه افسرده دیدم که مرا ناراحت ساخت . عرض کردم : چه پیش آمده است ؟ فرمودند: بر امتم از شرک مى ترسم . عرض کردم : آیا پس از شما مشرک مى شوند؟ فرمودند: آنان خورشید و ماه و بت و سنگ نمى پرستند، ولى ریا مى کنند و ریا خود شرک است . (71) و سپس آیه 110 سوره کهف را تلاوت فرمودند: فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه احدا
هر کس امید دیدار پروردگار خود دارد، باید کار شایسته کند و در پرستش پروردگار خویش ، کسى از شریک نگیرد.
ریزش گناهان
سلمان مى گوید: در محضر حضرت رسول صلى الله علیه و آله در سایه درختى به سر مى بردیم . آن حضرت شاخه اى از آن درخت را گرفت و آن را تکان داد، برگهاى آن ریخته شد. حضرت رسول صلى الله علیه و آله به حاضران فرمودند: آیا از من نمى پرسید این چه کارى بود که کردم ؟ گفتم : اى رسول خدا، علت این کار را به ما خبر بده ، فرمودند: ان العبد المسلم اذا قام الى الصلاة تحتاتت عنه خطایاه کما تحتاتت ورق هذه الشجرة . یعنى همانا بنده مسلمان هرگاه به نماز ایستاد، گناهان او مى ریزد، همان گونه که برگهاى این درخت مى ریزد.
راه رفتن
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله وقتى سواره مى رفتند، اجازه نمى دادند کسى پیاده همراه او برود. هنگام راه رفتن متواضع ، محکم ، باوقار و سریع مى رفتند، و خود را عاجز و سست و کسل نمایان نمى ساختند.
رعایت حقوق دیگران
ابو ایوب انصارى ، میزبان پیامبر صلى الله علیه و آله در مدینه مى گوید: شبى براى پیامبر صلى الله علیه و آله غذایى همراه پیاز و سیر آماده کردیم و به حضور پیامبر صلى الله علیه و آله بردیم . آن حضرت از غذا نخورد، و آن را رد کرد. ما جاى انگشتان آن حضرت را در آن غذا ندیدیم . من بى تابانه به حضور آن حضرت رفتم و عرض کردم : پدر و مادرم به فدایت ! چرا از غذا نخوردى ، و جاى دست شما در آن غذا نبود، تا با خوردن آن قسمت ، طلب برکت کنیم ؟
در پاسخ فرمود: آرى ، غذاى امروز سیر داشت و چون من در اجتماع شرکت مى کنم و مردم از نزدیک با من تماس مى گیرند و با من سخن مى گویند، از خوردن غذا، معذورم .
ما آن غذا را خوردیم ، و از آن پس چنان غذایى براى پیامبر صلى الله علیه و آله آماده نکردیم.
خوردن غذا
عمربن ابى سلمة، فرزند ام سلمة همسر نبى اکرم صلى الله علیه و آله گفت: روزى با رسول خدا صلى الله علیه و آله غذا مى خوردم و من از اطراف ظرف غذا بر مى داشتم ، رسول اکرم صلى الله علیه و آله به من فرمودند: از آنچه در پیش دست توست، بخور.
دورى از مجادله
روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله بر اصحاب خود در آمد و دید که : آنان با یکدیگر مجادله و مخاصمه مى کنند. نبى اکرم صلى الله علیه و آله سخت خشمگین شد که از شدت غضب چهره مبارکش چنان سرخ گشت ، تو گویى دانه هاى انار بر رخسار مبارک شکسته شده است، و فرمود: آیا براى همین کارها خلق و به خاطر این مسائل ماءمور شده اید که بعضى از کتاب خدا را با بعضى دیگر بیامیزید؟ بنگرید به چه ماءمورید، به آن عمل کنید و از چه چیزهایى نهى شده اید، از ارتکاب آنها اجتناب ورزید.
مواسات با برادر دینى
ابوسعید خرگوشى در کتاب شرف النبى مى نویسد : یکى از یاران پیامبر (صلى الله علیه وآله)در حال نیازمندى ازدواج کرد و از آن حضرت چیزى خواست ، پیامبر (صلى الله علیه وآله) به خانه عایشه رفت و فرمود: چیزى داریم که این صحابى را با آن مواسات کنیم ؟ عایشه گفت : در خانه ما زنبیلى است که مقدارى آرد داخل آن است، پیامبر (صلى الله علیه وآله) آن زنبیل را با آرد به آن صحابى داد در حالى که براى خود چیزى نداشتند.
برخورد با پیامبر(ص)
در حدود سال دهم هجرت که برو و بیا زیاد است و شهرت پیغمبر در همه جا پیچیده است یک عرب بیابانی می آید خدمت پیغمبر. وقتی که می خواهد با پیغمبر حرف بزند، روی آن چیزهایی که شنیده رعب پیغمبر او را می گیرد، زبانش به لکنت می افتد. پیغمبر ناراحت می شود: از دیدن من زبانش به لکنت افتاد؟! فورا او را در بغل می گیرد و می فشارد که بدنش بدن او را لمس بکند: برادر! هون علیک آسان بگو، از چه می ترسی؟ من از آن جبابرهای که تو خیال کرده ای نیستم: لست بملک. من پسر آن زنی هستم که با دست خودش از پستان بز شیر می دوشید. من مثل برادر تو هستم، هر چه می خواهد دل تنگت بگو. آیا این وضع، این قدرت، این نفوذ، این توسعه و این امکانات یک ذره توانسته است روح پیغمبر را تغییر بدهد؟ ابدا. عرض کردم که تنها پیغمبر چنین نیست، پیغمبر و علی مقامشان خیلی بالاتر از این حرفهاست، باید برویم سراغ سلمانها، ابوذرها، عمارها، اویس قرنی ها و صدها نفر امثال اینها.
بلند شدن به احترام مؤمن
رسول خدا صلى الله علیه و آله در مسجد نشسته بودند که مردى وارد شد و آن حضرت به احترام او از جاى خویش برخاست. مرد گفت : اى رسول خدا! جاى گسترده و وسیع است . آن حضرت فرمود: این از حقوق مسلمان بر مسلمان دیگر است که چون وى را براى نشستن نزدیک خویش دید، براى او جابجا شود.
بخششى کریمانه
سهل بن سعد ساعدى مى گوید: جبّه اى از پشم سیاه و سپید براى پیامبر بزرگوار اسلام دوختم که حضرت از دیدن آن به شگفت آمد و با دست مبارکش آن را لمس کرده، فرمود: نیکو جبّه اى است. مردى اعرابى که آنجا حاضر بود گفت: این جبّه را به من عطا کن! حضرت بى درنگ آن را از تن مبارک برداشت و به او بخشید.
دوستى اهلبیت
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند:
هر کس دوست داشته باشد که چون من زندگى کند و چون من بمیرد و در باغ بهشتى که پروردگارم پرورده ، جاى گیرد، باید بعد از من على را و دوست او را دوست بدارد و به پیشوایان بعد از من اقتدا کند که آنان عترت من هستند و از طینتم آفریده شده اند و از درک و دانش برخوردار گردیده اند، و واى بر آن گروه از امت من که برترى آنان را انکار کنند و پیوندشان را با من قطع نمایند، که خداوند شفاعت مرا شامل حال آنان نخواهد کرد.
دنیاطلبى
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
در روز قیامت گروهى را براى محاسبه مى آورند که اعمال نیک آنان مانند کوههاى تهامه بر روى هم انباشته است ! اما فرمان مى رسد که به آتش برده شوند! صحابه گفتند: یا رسول الله ! آیا اینان نماز مى خواندند؟ فرمود: بلى ، نماز مى خواندند و روزه مى گرفتند و قسمتى از شب را در عبادت به سر مى بردند! اما همین که چیزى از دنیا به آنها عرضه مى شد، پرش و جهش مى کردند تا خود را به آن برسانند.
وقت نماز
در مقام بیان شدت علاقه و توجه رسول معظم اسلام به خداى متعال و جلب توجه دیگران به آن ذات اقدس ، عایشه در حدیثى اظهار مى کند:
ما با رسول اکرم صلى الله علیه و آله بودیم . و با آن حضرت گفت و شنود مى کردیم . ولى به محض اینکه وقت نماز مى رسید، چنان بود که گویا آن حضرت ما را نمى شناسد، و ما نیز او را نمى شناسیم
رفتارى شگفت آور با رئیس منافقان
عبداللّه بن اُبَى که ریاست منافقان مدینه را به عهده داشت خود و یارانش از هیچ گونه آزارى نسبت به پیامبر (صلى الله علیه وآله) و مسلمانان فروگذارى نکردند و پیوسته بر ضد اسلام و مسلمانان به نفع دشمنان جاسوسى و خبرچینى مى کردند و بر نفاق خود آن چنان اصرار و پافشارى مىورزیدند که بارها آیاتى در قرآن مجید درباره وضع ناهنجار آنان و محرومیتشان از رحمت حق و کیفیت عذابشان در قیامت نازل شد ولى آن بى خبران غافل و بى دردان جاهل ، دست از نفاق برنداشتند و تن به توبه و انابه ندادند .
عبداللّه بن ابى پس از بازگشت رسول خدا (صلى الله علیه وآله) از تبوک در دهه سوم ماه شوال به سختى بیمار شد و در مسیر مرگ قرار گرفت .
بر پایه ( یُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَیِّتِ )، فرزندش ، مؤمنى صادق و مسلمانى پاک دل و جوانى شایسته و لایق و مورد محبت پیامبر (صلى الله علیه وآله) و مسلمانان بود .
او از باب ( وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً ) به عنوان فریضه دینى و تکلیف ایمانى همه روزه به عیادت پدر مى آمد و به جان به او خدمت مى کرد و به پرستارى اش چون پروانه به دور شمع ، دور وجود پدر مى گشت .
این فرزند فرزانه از پیامبر خدا (صلى الله علیه وآله) درخواست کرد تا از پدرش عیادت کند مبادا آنکه از عیادت نکردن پیامبر (صلى الله علیه وآله) از پدرش به منزلت و مرتبه خانوادگى اش زیان رساند و لکه ننگى و خفّت و عارى بر دامن اهلش بنشیند!
پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) حفظ منزلت آن پسر را که از مؤمنان حقیقى بود لازم شمرده ، براى عیادت بر بالین پدرش حاضر شدند!
حضرت با کمال محبت و از روى دلسوزى به عبداللّه بن ابى فرمودند : چندان که تو را از دوستى و رابطه با یهودیان معاند و جهودان نابکار منع کردم نپذیرفتى ، آیا اکنون وقت آن رسیده که ریشه مهر و محبت دشمنان خدا را از صفحه دل برکنى یا مى خواهى بر همان عقیده سخیف و محبت باطل و رابطه شیطانى خیمه از دنیا بیرون زنى و به سوى آخرت رهسپار گردى؟
در پاسخ پیامبر (صلى الله علیه وآله) گفت : اسعد بن زراره دشمن جهودان و خصم یهودان بود و هنگام مردن این دشمنى و خصومت سودى براى او نداشت ! سپس گفت : اکنون وقت سرزنش و ملامت من نیست ، اینک من در ورطه مرگ قرار دارم، از تو مى خواهم که بر جنازه ام حاضر شوى و بر من نماز گذارى و پیراهنت را به من عطا کنى تا مرا با آن دفن کنند.
پیامبر (صلى الله علیه وآله) با کمال بزرگوارى و کرامت از دو پیراهنى که به تن داشتند پیراهن زبرین را به او عطا کردند. عبداللّه گفت : آن پیراهن را مى خواهم که با بدن مبارکت تماس داشته . پیامبر (صلى الله علیه وآله) درخواستش را اجابت فرمود و پیراهن زیرین خود را به او بخشید .
رسول خدا (صلى الله علیه وآله) پس از مرگ او به فرزندش تسلیت گفت و بر جنازه اش حاضر شد و بر او نماز خواند و در پاسخ اعتراض مردم فرمود : پیراهن و نماز و استغفار من سودى براى او ندارد.
از پى این کرامت و خوش رویى و نرمى و بزرگوارى و فتوّت و جوانمردى رسول خدا (صلى الله علیه وآله)، هزار تن از قبیله خزرج به شرف مسلمانى سرافراز شدند و به دست پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) ایمان آوردند.
ذکر و دعا
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بلند کردن صدا را به ذکر و دعا، که غالبا شیوه مردم متظاهر و ریاکار است ، خوش نمى داشت. در یکى از سفرها، یارانش هرگاه که مشرف به دره مى شدند، صدا با تکبیر و تهلیل بلند مى کردند، فرمود: آرام بگیرید، کسى که او را مى خوانید نه گوشش کر است و نه جاى دورى رفته است . او همه جا با شماست و شنوا و نزدیک است.
گریه پیامبر صلى الله علیه و آله
پس از آنکه پیامبر صلى الله علیه و آله پیکر فرزندش ابراهیم را به خاک سپرد، چشمانش پر از اشک شد، فرمود: چشم اشک مى ریزد، و دل غمگین است ولى سخنى که موجب خشم خدا شود، نمى گویم.
سپس پیامبر علیه السلام گوشه اى از قبر را دید که به طور کامل درست نشده است ، با دست خود آن را موزون و صاف کرد و آنگاه فرمود:
اذا عمل احدکم عملا فلیتقن :
هرگاه یکى از شما کارى را انجام داد، البته آن را محکم و استوار، انجام دهد.
کار و تلاش
روزى پیامبر صلى الله علیه و آله با اصحاب خود نشسته بودند. پیامبر جوان نیرومندى را دید که اول صبح مشغول کار و تلاش مى باشد. بعضى از حاضران گفتند: این شایسته تمجید و ستایش بود، اگر نیروى جوانى خود را در راه خدا به کار مى انداخت ؟ پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: چنین نگویید، اگر این جوان کار مى کند تا نیازمندیهاى خود را تاءمین کند و از دیگران بى نیاز گردد، در راه خدا گام برداشته و همچنین اگر به نفع پدر و مادر ناتوان و کودکان خردسالش کار کند و آنها را از مردم بى نیاز سازد، باز هم در راه خدا قدم برداشته است.
کاشتن درخت
جابربن عبدالله انصارى (ره ) گفت : رسول خدا صلى الله علیه و آله بر ام مبشر انصارى در نخلستانى که داشت ، وارد شدند و فرمودند: این نخل ها را مسلمان کاشته یا کافر؟ عرض کرد: مسلمان آنها را کشت کرده است. فرمودند: مسلمان هر درختى بنشاند، یا زراعتى بکند و آدمى و چهارپایان از آن بخورند براى او صدقه به حساب مى آید.
نصف اجر شهید
مردى به حضور رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد عرض کرد: یا رسول الله ، زنى دارم هر وقت مى خواهم از منزل بیرون روم ، مرا مشایعت مى کند و هر وقت مى خواهم بیایم ، مرا استقبال مى کند و هر وقت غمگین مى شوم ، به من مى گوید: اگر غم تو براى دنیا یا مال دنیا است ، خداوند کفیل روزى بندگان است و اگر غم تو براى امر آخرت است ، خداوند غم تو را براى آخرت زیاد کرد تا از آتش جهنم خلاص شوى .
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود: خداوند متعال عمالى (کارگزاران ) دارد و این زن از عمال خداوند است و براى آن زن نصف اجر شهید است.
نماز
پیامبر صلى الله علیه و آله هرگاه که به نماز مى ایستادند، چهره اش به جهت خوف از خداوند تغییر مى کرد، و صدایى همچون جوشش دیگ از درون حضرت شنیده مى شد.
نماز جماعت
روزى مردى مسلمانى که همه روز را آبیارى کرده بود، پشت سر معاذبن جبل به نماز ایستاد. معاذ به خواندن سوره بقره آغاز کرد! آن مرد طاقت ایستادن نداشت و منفردا نماز خود را با پایان رسانید. معاذ به او گفت : تو نفاق کردى و از صف ما جدا شدى ! رسول خدا صلى الله علیه و آله از این ماجرا آگاه گردید و چنان خشمگین شد که نظیر آن حالت را از او ندیده بودند، و به معاذ فرمود: شما مسلمانان را رم مى دهید و از دین اسلام بیزارشان مى کنید. مگر نمى دانید که در صف جماعت بیماران، ناتوانان ، سالخوردگان و کارکنان نیز ایستاده اند؟! در کارهاى دسته جمعى باید طاقت ضعیف ترین افراد را در نظر گرفت، چرا از سوره هاى کوتاه نخواندى؟!
وعده مؤمن
حضرت محمد صلى الله علیه و آله قبل از آنکه به مقام نبوت برسند، مدتى چوپانى مى کردند. عمار یاسر با حضرت قرار گذاشتند تا فرداى آن روز، گوسفندان خود را به بیابان فخ که علفزار بود، بود، ببرند.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرداى آن روز گوسفندان خود را به سوى بیابان فخ روانه کرد، ولى عمار دیرتر آمد. عمار مى گوید: وقتى گوسفندانم را به بیابان فخ رساندم ، دیدم پیامبر صلى الله علیه و آله جلو گوسفندان خود ایستاده و آنها را از چریدن در آن علفزار، باز مى دارد.
گفتم : چرا آنها را باز مى دارى ؟
فرمود: من با تو وعده کردم که با هم گوسفندان را به این علفزار بیاوریم ، از این رو روا ندانستم که قبل از تو، گوسفندانم در این علفزار بچرند.
عفو و گذشت
با اینکه قریش با رسول اکرم صلى الله علیه و آله و یارانش ، آن همه دشمنى کردند، آنان را شکنجه دادند؛ چه در آغاز دعوت و چه از هجرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و همچنین على رغم آن همه توطئه ، جنگ و لشکرکشى در برابر پیامبر اکرم، آن حضرت بعد از فتح مکه ، بر در کعبه ایستاد و خطاب به قریش فرمود:
هان! قریشیان ! چه مى گویید؟ فکر مى کنید با شما چه خواهم کرد؟
قریشیان یکصدا فریاد زدند: نیکى ... تو برادرى بزرگوار و فرزند برادرى کریم و بزرگوارى .
حضرت فرمود:
حرف برادرم یوسف علیه السلام را تکرار مى کنم : امروز متاءثر و شرمسار مى باشید. من شما را عفو کردم ، خدا هم گناه شما را ببخشد که مهربانترین مهربانان است . بروید، شما آزاد هستید.
سلام به کودکان
از انس بن مالک نقل شده که گفت : همانا رسول اکرم صلى الله علیه و آله بر گروهى از کودکان گذشت و به ایشان سلام داد.
سه حکمت
امیرالمؤ منین حضرت على بن ابیطالب علیه السلام فرمود: روى یکى از شمشیرهاى پیامبر صلى الله علیه و آله سه جمله نوشته شده بود: وصل کن با کسى که با تو قطع رحم کرد، و حق را بگو اگر چه بر ضرر خودت تمام شود و خوبى کن بر کسى که به تو بدى کرده است.
وفاى به عهد
رسول خدا صلى الله علیه و آله همراه مردى بود، و آن مرد خواست به جایى برود. رسول خدا صلى الله علیه و آله کنار سنگى توقف کرد و به او فرمود: من در همین جا هستم تا بیایى . آن مرد رفت و مدتى نیامد. نور خورشید بالا آمد و به طور مستقیم بر پیامبر صلى الله علیه و آله مى تابید، اصحاب عرض کردند: اى رسول خدا، از اینجا به سایه بروید آن حضرت در پاسخ فرمود:
قد وعدته الى ههنا.
من با او عهد کرده ام که به همین جا بیاید.
عالم بى عمل
انس بن مالک گوید: رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: شبى که مرا به آسمان بردند و سیر دادند، به گروهى از مردم گذشتم که لبهایشان با مقراض هاى آهنین بریده مى شد، و من گفتم : اى جبرئیل، اینها چه کسانى هستند؟ گفت: ایشان گویندگانى از اهل دنیا و از جمله کسانى هستند که مردم را به کارهاى خیر و نیک امر مى کردند و خود را فراموش مى نمودند.
قرائت قرآن
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله چنان بود که نمى خفت تا اینکه مسبحات را قرائت مى فرمود. و مى گفت : در این سوره ها آیه اى وجود دارد که از هزار آیه برتر است .
پرسیدند: مسبحات چیست ؟
حضرت فرمود: سوره هاى حدید، حشر، صف ، جمعه و تغابن.
مادر
مردى به محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله مشرف گردید، و عرض کرد: یا رسول الله به چه کسى نیکى کنم ؟
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: به مادرت
دوباره سؤ ال کرد: سپس به چه کسى نیکى کنم ؟
حضرت فرمود: به مادرت
بار دیگر سوال کرد: و سپس به چه کسى نیکى کنم ؟
حضرت فرمود: به مادرت
بار چهارم سؤ ال کرد: آنگاه به چه کسى نیکى کنم ؟
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: به پدرت.
کسب معاش
انس بن مالک مى گوید: پس از آنکه رسول خدا صلى الله علیه و آله از جنگ تبوک بازگشت ، سعد انصارى به استقبال آن حضرت شتافت و به پیامبر صلى الله علیه و آله دست داد و مصافحه کرد.
پیامبر صلى الله علیه و آله به او فرمود: چه صدمه و آسیبى به دست تو رسیده که دستت زبر و خشن شده است ؟
سعد عرض کرد: اى رسول خدا! با طناب و بیل کار مى کنم و درآمدى براى معاش زندگى خود و خانواده ام کسب مى نمایم. از این رو دستم خشن شده است
فقبل یده رسول الله قال : هذا ید لاتمسهاالنار
پیامبر صلى الله علیه و آله دست سعد را بوسید و فرمود: این دستى است که آتش دوزخ با آن تماس پیدا نمى کند.
غیبت
روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله در شاءن و فضیلت نماز سخن مى گفتند، و به مسلمین سفارش مى کردند که به مسجد بروند و در انتظار وقت نماز به سر برند، و آماده باشند تا وقت نماز فرا رسد، و نماز را بپا دارند. ولى از آنجا که نماز کانون پرورش ارزشهاى اخلاقى است، و ممکن است افرادى به مسجد براى انتظار نماز بروند و بنشینند، و در این فرصت مثلا غیبت کنند، که بر خلاف هدف نماز است، به مسلمانان هشدار دادند و فرمودند: الجلوس فى المسجد لانتظار الصلوة عبادة مالم تحدث، یعنى: نشستن در مسجد براى انتظار نماز، عبادت است ، در صورتى که حدثى رخ ندهد. شخصى پرسید: منظور از حدث چیست؟ فرمودند: الاغتیاب: غیبت کردن.
زهد و قناعت
حضرت امام رضا (علیه السلام) از پدران بزرگوارش روایت مى کند که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمود : فرشته اى نزد من آمده، گفت که: اى محمّد! پروردگارت به تو درود فرستاده، مى فرماید اگر بخواهى ، پهن دشت پر از ماسه و شن منطقه مکه را برایت طلا کنم، ولى آن حضرت سر به سوى حق برداشته ، گفت : پروردگارا ! یک روز سیر مى مانم تا تو را سپاس و حمد گویم و یک روز گرسنه تا از تو درخواست و گدایى کنم !
اوج بندگى
ابوبصیر از حضرت امام صادق (علیه السلام) روایت مى کند : رسول خدا (صلى الله علیه وآله) همواره مانند عبد و بنده غذا مى خورد و مانند عبد و بنده روى زمین مى نشست و دانا به این حقیقت بود که عبد و بنده است.
عطوفت با همسر
رسول اکرم صلى الله علیه و آله با همسران خود با عطوفت و عدل رفتار مى کرد و بین آنها تبعیض و ترجیح قائل نمى شد، و در مسافرتها به هر کدام از آنها قرعه اصابت مى کرد، او را همراه مى برد. (84) او مطلقا خشونت اخلاقى نداشت ، خاصه در مورد زنان ، نهایت رفق و مدارا را به کار مى برد و تندخوئى و بدزبانى همسران خود را تحمل مى نمود.
فرزند شهید
ابن هشام مى نویسد: اسماء دختر عمیس ، همسر عبدالله بن جعفر گفته است : روزى که جعفر در جنگ موته به شهادت رسید، پیامبر صلى الله علیه و آله به خانه ما آمد. من تازه از کار خانه ، شست و شو و نظافت بچه ها فارغ شده بودم ، به من فرمود: فرزندان جعفر را پیش من آور. آنان را پیش آن حضرت بردم ، بچه ها را در آغوش گرفت و شروع به نوازش آنان کرد، در حالى که اشک از دیدگان آن بزرگوار سرازیر بود.
من پرسیدم: اى رسول خدا، پدر و مادرم فدایت باد. چرا گریه مى کنى؟ مگر درباره جعفر و همراهانش به شما خبرى رسیده است؟ فرمود: آرى ، آنها امروز به شهادت رسیدند
غش در معامله
رسول اکرم صلى الله علیه و آله از کنار مردى گذشت که گندم مى فروخت. از او پرسید: چگونه مى فروشى؟ او چگونگى را به عرض رسانید. خداى تعالى وحى فرستاد که دست در گندم ببر. حضرت دست مبارکش را به گندم فرو برد. درون آن گندم را مرطوب و نمناک یافت. پس فرمود: کسى که در معامله غش و فریب به کار برد، از ما نیست
استاد مصطفی اسماعیل:
مصطفی محمد المرسی اسماعیل صبح روز ۱۷ ژوئن سال ۱۹۰۵میلادی مطابق با ۲۸ خرداد سال ۱۲۸۴هجری شمسی در روستای میت غزال در ناحیه طنطا مصر دیده به جهان گشود. پدر مصطفی از ابتدای کودکی او را به مکتب فرستاد تا قرآن را حفظ کند و خواندن و شنیدن بیاموزد ، در شش سالگی او را به مکتبی با سرپرستی شیخ”عبدالرحمن ابوالعینین“فرستاد. پس از ده سالگی در زمینه قرائت قرآن صاحب اسم و رسمی شد و پس از این مرحله به دست شیخ “ادریس فاخر“وارد مرحله یادگیری تجوید و علم قرائات شد. مصطفی در ۱۴ سالگی برای نخستین بار در مسجد عطیف طنطا قرآن را تلاوت کرد ، مردم پشت سر هم دورش حلقه زده و مجذوب صوت و تلاوت او شدند. او به توصیه یکی از شیوخ الازهر به آموزشگاه الاحمدی طنطا رفت تا در آن علوم دینی و قرآن را بیاموزد. وی به همراه شیخ خلیل الحصری در محضر شیخ «ابراهیم سلّام» که از بزرگترین اساتید آن زمان بود به تحصیل علوم عالی قرائت پرداخت. زمانی که مصطفی برای اولین بار به شهر قاهره مسافرت کرد ، در ملاقات با شیخ محمد رفعت قرائت قرآن نمود ، آنگاه امام القرّاء دستانش را در میان گرفته ، آینده ای درخشان را به او نوید داد او که یک نابینا بود با چشم بصیرت مصطفی را به خوبی شناخت و زیبایی کار او را در اعماق وجود خویش احساس کرد. شیوه ای را که مرحوم مصطفی اسماعیل در علم قرائات مبتکر آن بوده است شاهکاری برجسته است که در آن قاری قرآن همزمان با تلاوت و بیان علم تجوید ، قادر است تا مفاهیم آیات الهی را به مستمعین برساند و تجسم عینی مفاهیم عمیق قرآنی را ایجاد نماید و اینچنین است که جوهر و بطن قرآن کریم در لحن زیبای قاری گرانقدر و ارجمندی چون مرحوم استاد مصطفی اسماعیل می درخشد. مرحوم استاد به کلیه قرائات سبعه و راویان قراء تسلط و چیرگی خاصی داشت و با قرائت گوناگون قرآن کریم را تلاوت می نمود ، اما اکثراً به قرائت ورش مصری به تلاوت آیات مبادرت می ورزید. همچنین او به تمامی مقامات و الحان قرآنی مهارت و استادی وافری داشت بطوری که اهل فن او را یگانه مقری قرآن می دانند. جایگاه رفیع این استاد در میان قاریان سبب شده که وی را «اکبرالقراء» یعنی بزرگترین قاری لقب دهند. لقبی که بدون شک برازنده این استاد است که با اینکه بیش از سه دهه از درگذشت وی و به میدان آمدن قاریان دیگرمی گذرد بازهم کسی در اکبر القراء بودن مصطفی اسماعیل شک نمی کند. مصطفی را ، نه تنها قرائت او بلکه تواضع و جوانمردی اش دوست داشتنی می کند. وقتی سوره احزاب را می خواند مردم چنان فریاد به تحسین اومی گشایند که مجلس به خود می لرزد و وقتی در اثنای قرائت با تواضع و افتادگی از مردم اجازه پایان قرائت خود را می خواهد ، آن ها به او اصرار می ورزند و از او ادامه قرائت را التماس می کنند. او نیز می خواند و آنگاه یکی از قرائت های استثنایی تاریخ را می آفریند و سوره الحاقه را چنان می خواند که مستمعین را هوش از سر به در می شود. تلاوتهای مرحوم استاد مصطفی اسماعیل تا اعماق جان انسان رسوخ نموده و مستمع را به اندیشیدن در آیات الهی قرآن و پند و عبرت گرفتن از کلام پروردگار متعال ترغیب میکند. از جمله کارهای کم نظیری که توسط مصطفی اسماعیل انجام شده است رعایت «وقف و ابتدا» با استفاده از آهنگ و نغمه است ، به این صورت که به دلیل طولانی بودن یک عبارت یا بخاطر زیباترشدن قرائت مجبور می شود در جایی وقف کند که برای وقف مناسب نیست ، صوتش را به گونه ای در می آورد و اجرا می کند که شنونده متوجه می شود که جمله تمام نشده و مطلب هنوزادامه دارد یعنی ضعف و نامناسب بودن محل وقف را با لحن و نغمه مناسب جبران می کند. قاری متزین به اخلاق قرآنی : مصطفی اسماعیل شوهرخوب و لایقی بود ، با همسرش به مهربانی و توام با احترامی عمیق و خالصانه رفتار می کرد و همیشه از همسرش به خاطر سختی ها و زحماتی که در غیاب او متحمل می شد تشکر و قدردانی می کرد. این استاد ، انسانی بزرگوار و دست و دل باز بود و در تهیه نیازهای خانه ، همسر ، فرزندان و خویشاوندان بخل نمی ورزید. او درعین سادگی و مهربانی و علاقه مندی به زندگی آرام و بی دغدغه در تربیت فرزندان خود یعنی سه پسر و سه دختر بسیارجدی بود و با وجود این که همه آنها در مدارس خارجی درس خوانده بودند او به دخترانش اجازه نمی داد که بدون حجاب بیرون بروند و درمجامع عمومی حاضر شوند ، در عین حال محبت او همیشه شامل حال آنها بود. مصطفی یکی از اساتید مسلم علم قرائت است ، استادی که با آشنایی با نغمات و مقامات موسیقی و علم تجوید ، بهترین و بالاترین قرائت ها را آفریده است. او می گوید : « طریقه تجوید و صوت قرآن کریم بر پایه حدود ۱۸ مقام استوار است که برخی از آنان عبارت اند از : بیات و مشتقات آن… صبا ، شور ، حجاز ، رست ، سه گاه ، عجم ، مرمل ، نهاوند ، عشاق و … » از نظر مصطفی یک قاری قرآن که دارای صوتی زیباست ناگزیر است که با موسیقی آشنا باشد و نیز وقف و ابتدا را باید بداند ، اما این همه در شرایطی است که قاری به اصول تلاوت خللی وارد نساخته و حق آیات را ادا کند. صوت خوش در آیات و احادیث نیز پسندیده است و همواره مورد تایید بوده است. آنجا که حضرت رسول صلوات الله علیه فرمودند : « قرآن را با صداهایتان زینت دهید ، زیرا صدای زیبا ، زیبائی قرآن را بیشتر می کند. » مصطفی اسماعیل همیشه از خداوند می خواست که تا لحظه مرگ بتواند قرآن را با صدایی سالم و بدون نقص بخواند خداوند نیز دعای وی را اجابت کرد و با وجود اینکه آن مرحوم از فشارخون بالا رنج می برد جز در موارد ضروری دوست نداشت نزد دکترها برود بنابراین در طول عمرش تنها دوبار به پزشک مراجعه کرد ، یکباربه علت بیماری آنفلوانزا در سال ۱۹۵۳ و بار دیگر در سال ۱۹۷۰ که هنگام بازگشت از مراسم تلاوت درشهر رشید دچار عارضه قلبی شد. وی پس از بهبود رژیم غذایی بسیار سختی را اجرا کرد و در مدت کمتر از سه ماه وزنش از ۱۱۵ کیلو گرم به ۸۰ کیلو گرم کاهش یافت و به سبب این کاهش وزن سریع تاثیرقابل توجهی در نیروی بدنی و صدای کم نظیر او ایجاد شد. برنامه هایی که ما هم اکنون از طریق رادیو و تلویزیون می شنویم همگی در این دوران سخت از زندگی استاد مصطفی اسماعیل اجرا شده و در واقع این تلاوتها مربوط به بخش ناچیزی از این صوت جاودانی است. سرانجام این قاری بزرگ در روز ۲۲ دسامبر ۱۹۷۸ مطابق با دوم دی ماه سال ۱۳۵۸ شمسی درشهرقاهره به سوی معبود شتافت. شیخ مصطفی اسماعیل در منزل خود به خاک سپرده شد و در همان مکانی که اقامت داشت مسجد بزرگی بنا شد و زیارتگاهی برای عاشقان و دوست داران مرحوم مصطفی اسماعیل از سراسر دنیا شد
استاد عبدالباسط:
عبدالباسط محمد عبدالصمد (زاده ۱۹۲۷- درگذشته ۱۹۸۸) از قاریان بزرگ قرآن در مصر که توانایی خاص در قرائت قرآن با صوت داشت. او از چهار حافظ بزرگ قرآن در مصر به شمار میرود. او همچنین اولین نماینده انجمن قاریان در مصر بودهاست.عبدالباسط محمد عبدالصمد در سال ۱۹۲۷ در روستای «المزاعزه» یکی از توابع شهر ارمنت در استان قنا در جنوب مصر به دنیا آمد. پدرش عبدالصمد یکی از مدرّسین حفظ و تجوید قرآن کریم بود. عبدالباسط در ۶ سالگی به مکتب القران در ارمنت رفت. در ۱۰ سالگی حافظ کل قرآن شد. پس از اینکه عبدالباسط به سن ۱۲ سالگی رسید از هر شهر و روستا در استان قنا و مخصوصاً از جانب اصفون المطاعنه دعوتهایی به سوی او روانه شد، چراکه گواهی استاد سلیم که به عبدالباسط اعطا شده بود نقطه اطمینان همه مردم بود. او در سال ۱۹۵۰ در مراسمی که بر پا شده بود رفت. در آن مجلس یکی از نزدیکان عبدالباسط از مسئولین مجلس اجازه خواست تا او ۱۰ دقیقهای را به تلاوت بپردازد. عبدالباسط آیاتی از سوره احزاب را تلاوت کرد واین تلاوت عبدالباسط ۱٫۵ ساعت ادامه پیدا کرد و بسیار مورد استقبال مردم قرار گرفت.عبدالباسط در ماه رمضان و یا غیر رمضان به کشورهای خارجی برای برگزاری محافل قرآنی یا دعوتهایی که از او میشد مسافرت میکرد. او در سفر به جاکارتا در کشور اندونزی در بزرگترین مساجد آنجا به تلاوت قرآن کریم پرداخت. در یکی از مساجد در حضور بیش از ۲۵۰ هزار نفر تا صبح در حالی که سر پا ایستاده بودند به صدای او گوش میدادند. از مشهورترین مساجدی که او در آنها به تلاوت پرداختهاست، مسجدالحرام درمکه، مسجد نبوی در مدینه، مسجد الاقصی در قُدس و مسجد ابراهیمی در فلسطین بودهاند. استاد عبدالباسط در اتوبیوگرافی خود می گوید :"من به ۱۴ ایالت از ایالات آمریکا که در آنها مراکز مسلمین وجود داشت سفر کرده ام که تعداد زیادی از مسلمین در این مراکز هستند. از تفضل خدا، در همه کشورها موفق بودم . در لوس آنجلس ۶ نفر پس از شنیدن تلاوت قرآن کریم اسلام آوردند؛ در اوگاندا ۹۲ نفر. در آنجا دو مجلس داشتم: در یکی ۷۲ نفر از آنها و بقیه در مجلس دوم اسلام آوردند. حتی یک خانم گوینده تلویزیون همراه من بود که در آخرین روز خواست دستم را ببوسد و من متأثر شدم ولی نپذیرفتم . او تقاضا کرد به حج برود. به اوگاندائی ها گفتم اگر اجازه بدهید، بگذارید این خانم امسال به مسافرت حج برود. پس از آن، خواست که نامش را تغییر دهد، من نام" آمنه" را برایش انتخاب کردم. " فرزند ایشان یاسر نقل می کند:"روزهای شنبه هر هفته ساعت هشت تلاوت پدر از رادیو مصر پخش می شد. در این ساعت همه اعضای خانواده بر سر سفره و کنار هم نزد پدر می نشستیم و به تلاوت ایشان گوش فرا می دادیم. همگی ما به مدت نیم ساعت سراپا گوش می شدیم، هیچکس تکان نمی خورد و حتی صندلی را هم تکان نمی داد و مرحوم پدر در اثنای پخش تلاوت، سر خود را روی آستینش می گذاشت و به فکر فرو می رفت. ایشان در منزل با صوت تلاوت قرآن نمی کرد، مگر زمانی که عده ای از خبرنگاران یا مجریان رادیو یا عکاسان در منزل حضور می یافتند. اما عادت همیشگی ایشان این بود که هر روز پس از نماز صبح در اتاق خود قرآن می خواند. من وقتی شش ساله بودم با ایشان به مسجد امام شافعی می رفتم و به تلاوت های ایشان گوش می دادم. در برخی مراسم و محافل قرآنی و جشن ها که ایشان به تلاوت می پرداختند مردم حاضر از ایشان می خواستند تلاوتش را تکرار کند. من دوست داشتم که در برنامه های تلاوت ایشان همراه پدر باشم، او همواره مرا به تلاوت قرآن تشویق می کرد. به یاد دارم هر وقت در اتاق، قرآن می خواندم و او در اتاق دیگری بود و از حضور ایشان بی خبر بودم، او صبر می کرد تا من به آخر آیه برسم آنگاه وارد اتاق می شد. اگر در اثنای تلاوت وارد می شد من تلاوت را قطع می کردم و او برای اینکه من کارم را کامل تمام کنم پس ازتمام کردن آیه به نزدم می آمد، و این خاطره زیبایی برای من است." زمانی که اسرائیل هنوز فلسطین را اشغال نکرده بود ایشان به دعوت مسلمانان آن دیار به فلسطین مسافرت کرد و در محل مسجدالاقصی سوره اسرا راتلاوت نمود. وقتی فلسطین اشغال شد، ایشان دائماً از این موضوع اظهار ناراحتی و تألم می کرد و نسبت به ظلم رفته بر فلسطین ابراز انزجار و بیزاری می نمود و آرزو داشت که بار دیگر بتواند به مسجدالاقصی برود و خاطرات گذشته را تجدید کند و اگر هم خود نتوانست، فرزندانش پا به فلسطین گذاشته و در مسجدالاقصی به تلاوت قرآن بپردازند.عبدالباسط درروز ۳۰ نوامبر ۱۹۸۸ در اثر بیماری دیابت و سرطان کبد درگذشت.
استاد محمد شحات انور:
استاد «شحات محمد انور» یکی از قاریان برجسته جهان اسلام که چند سال اخیر مبتلا به بیماری و در منزل بستری بود و چند باری برای معالجه به ایران نیز سفر کرد، سرانجام در روز 23 دیماه سال 86 در سن 57 سالگی به لقاءالله پیوست. خبر فوق آنقدر تلخ بود که تا مدتی هیچیک از دوستداران تلاوتهای ناب و ملکوتی این استاد که در جمهوری اسلامی ایران نیز کم نیستند تاب آن را نیاورده و باور نمیکردند، اما دست تقدیر به اینگونه رقم خورد تا یکی از بزرگترین قاریان متأخر مصر نیز همانند دیگر ستارگان درخشان آسمان تلاوت افول کند. این حقیقتی انکارناپذیر است که مصر دیگر قاریانی همچون شحات انور را به چشم نخواهد دید، همانگونه که قاریانی همانند «محمد رفعت»، «مصطفی اسماعیل» و «عبدالباسط عبدالصمد» دیگر ظهور نخواهند کرد، البته این مطلبی است که «ابوالعینین شعیشع» شیخالقراء حال حاضر مصر با کمی اغماض به آن اشاره میکند هر چند که معتقد است مصر دوران افول قرائت را سپری نمیکند. گذری اجمالی بر زندگانی استاد «شحات محمد انور» استاد «شحات محمد انور» قارى مسجد الرفاهى مصر در روز یکم ژوئیه سال 1950 میلادى در روستاى «کفرالوزیر» که مرکزى دور افتاده در استان قهلیه مصر است در خانوادهای کم جمعیت متولد شد. بیش از سه ماه از ولادت او نگذشته بود که پدرش را از دست داد و کودک خردسال نتوانست لذت پدر داشتن را بچشد و بدین ترتیب او در حالى که طفل خردسال و یتیمى بود با امواج زندگى و گردش روزگار با همه شیرینیها و تلخىهایش مواجه شد. شحات محمد انور به همراه مادر خود براى اقامت در منزل پدربزرگ مادریش رهسپار شد تا با دائىهاى خود زندگى کند چرا که دائى او وى را همچون پسر خود دوست میداشت و بهترین امانتدار او بود و او را به یادگیرى و حفظ قرآن تشویق کرد. وی به واسطه دائىاش از محضر استاد «حلمى محمد مصطفى» در حفظ قرآن کریم مستفیض شد و در سن هشت سالگی حافظ کل قرآن شد و وقتى به سن 10 سالگى رسید دائىاش او را به یکى از روستاهاى مجاور (کفرالمقام ) برد تا تجوید قرآن را به دست مرحوم استاد «سید احمد فرارحى» فرا گیرد چرا که استعدادى که او را شایسته مىساخت تا یکى از مشهورترین قاریان مصر بلکه همه جهان باشد را در خود داشت. استاد «شحات محمد انور» استاد «شحّات محمد انور» قارى مسجد الرفاهى مصر در روز یکم ژوئیه سال 1950 میلادى در روستاى «کفرالوزیر» که مرکزى دور افتاده در استان قهلیه مصر است در خانوادهای کم جمعیت متولد شداستاد شحات محمد انور درباره خاطرات ایام کودکى خود اینگونه سخن میگوید: «در آن دوره من با حفظ کردن قرآن کریم سعادتى وصف ناشدنى یافتم، مخصوصاً پس از اتمام حفظ قرآن و در اثناء یادگیرى تجوید آن، به خاطر اینکه صداى زیبائى داشتم و اداءِ لحن من شبیه اداء قاریان بزرگ بود بر هم دورهاىهایم پیشى گرفته و در میان آنان به استاد کوچک شناخته شدم و این موضوع آنها را خشنود مىکرد، هم کلاسىهایم در مکتب به دنبال فرصت بودند که استاد مشغول کارى شود تا از من بخواهند که با تجوید، آیات قرآن را برایشان بخوانم و چنان مرا تشویق مىکردند که گویى من قارى بزرگى هستم». استاد شحات میافزاید: «به یاد مىآورم که در ضمن یادگیرى قرآن کریم براى همکلاسىهایم، زیاد تلاوت میکردم، روزى یکى از ایشان فکرى کرد، او یک قوطى کبریت تهیه کرد و جعبه آن را توسط یک نخ بلند به کِشُو آن متصل کرد، من یک قسمت را در مقابل دهانم مىگرفتم و میخواندم، گویى که میکرفون است و هر یک از دوستانم قسمت دیگر را به گوش مىچسباندند تا طنین صدا را از آن بشنوند که زیبا و قوىّ میشد. استاد شحات محمد انور ادامه میدهد: تشویقهای اطرافیانم راه و هدفم را در حالى که طفلِ خردسالى بودم مشخص کرد و باعث شد که من هر راه و هر وسیله اى را که به واسطه آن از قرآن کریم متمکّن میشم را جستجو کنم که از دستم نرود، به خصوص پس از آن که به دوران جوانی رسیدم و بعد از وفات دائىام که سرپرستى خانواده را به عهده داشت، من باید به خود و مادر و پدربزرگم تکیه میکردم، هرگاه مىشنیدم یکى از بزرگان فوت کرده است و از یکى از مشاهیر قُرّاء براى احیاء مجلس عزا دعوت بهعمل آمده من در حالی که طفل 12 الى 15 سالهاى بودم به مکان عزا مىرفتم تا به قرآن گوش فرا دهم و از قارى چیزى یاد بگیرم و در فضاى آن مناسبت قرار بگیرم تا این که اگر به چنین مجلسى دعوت شدم مثل همین مشاهیر باشم». استاد «شحّات محمد انور» در دوران جوانیاساتیدی مانند «جوده ابوالسعود»، «سعید عبدالصمد الزناتى» و «حمدى زامل» از جمله قاریانی بودند با حضورشان در محافل قرآنی منطقهای که استاد شحات محمد انور نیز در آنجا حضور داشت گرمی خاصی را به این محافل بخشیدند، ولى حقیقت امر این بود که استعداد این جوان مستعد ناگهان درخشید و در آن میان او را منحصر به فرد کرد و به مقامى انکار ناشدنى رسید و با وجود اینکه از سن کمی نیز برخوردار بود مانند یک قارى بزرگ که تمامى سر انگشتان به سوی او نشانه رفته است، درخشید و اینها همه قبل از 20 سالگى استاد شحات انور بود. ابتداى کار استاد شحات با هر میزانى که بسنجیم ابتداى سختى بود، دگرگونىهاى زندگى به کودکى که هنوز نیاز داشت تا کسى دستش را بگیرد و سفره مهربانى برایش بگسترد و حصار عطوفت اطرافش بکشد، به او رحم نکرد. استاد شحات توانست در زمان بسیار اندکى از خود یک شخصیت قوى بسازد و در این امر آنچه خداوند در او از بلندنظرى و عزت نفس و روشنبینى و هوش قوى به ودیعت گذاشته بود او را کمک مىکرد. ورود به رادیو چنین جوانی که به طور مرتب میدرخشید و قرآن کریم از حنجره او مانند آب جاری در آبراه جریان داشت و شهرت او بر سن او بسیار سبقت گرفته بود آن قدر شایسته بود که رییس مرکز شهر «میت غمر» دعوتنامهای برای او بفرستد و او را به یکی از مناسبتهای دینی که مرحوم دکتر «کامل البوهی» اولین رییس رادیو در آن حضور داشت، فرا بخواند. مرحوم استاد شحات انور درباره این ماجرا اینچنین میگوید: «طبق تاریخی که مقرر شده بود به رادیو رفتم، ولی هیأت داوران با وجود اعجاب شدیدشان نسبت به خواندن من گفتند باید مدتی برای فراگیری نغمهها و دستگاهها کلاس ببینی، من از استاد «محمود کامل» و استاد «احمد صدقی» از چگونگی کار سئوال کردم و آنها من را به آموزشگاه موسیقی راهنمایی کردند، دو سال به آموزشگاه رفتم و همه مقامات و الحان قرآنی را با کیفیت عالی فرا گرفتم تا سال 1979 میلادی که دوباره تقاضانامهام برای ورود به رادیو را نوشتم که سرانجام موفق شدم و آنها برنامهای برای تلاوتهایم به من دادند و از آن پس بود که به رادیو راه یافتم.» سفرهای استاد صوت زیبای مرحوم شحات انور باعث شد تا شهرت او در سراسر جهان گسترش یابد و هیچ قارّهای از دنیا نبود مگر اینکه مرحوم شحات انور در ماه مبارک رمضان و در بین سالهای 1985 تا 1996 میلادی به آنها مسافرت کند. وی بارها از طرف وزارت اوقاف مصر و بسیاری از وقتها به دعوتهای خصوصیِ میلیونها نفر از دوستداران قرآن کریم در خارج از مصر در لندن، لوسآنجلس، آرژانتین، اسپانیا، فرانسه، برزیل، کشورهای حاشیه خلیج فارس، نیجریه، زَئیر، کامرون و بسیاری از دولتهای آسیائی مخصوصاً ایران سفر کرد و به قول خودش در همه این مسافرتها جُز رضای خداوند و بهروزی مسلمین نیت دیگری نداشت. شحات محمد انور سه فرزند پسر و شش فرزند دختر دارد و همگی آنها از جمله حافظان کل قرآن کریم به شمار میروند که «انور شحات محمد انور» و «محمود شحات محمد انور» بارها به جمهوری اسلامی ایران سفر کرده و به تلاوت قرآن پرداختهاند. فرزندان استاد شحات انور: شحات محمد انور سه فرزند پسر و شش فرزند دختر دارد و همگی آنها از جمله حافظان کل قرآن کریم به شمار میروند که «انور شحات محمد انور» و «محمود شحات محمد انور» از فرزندان استاد بارها به جمهوری اسلامی ایران سفر کرده و به تلاوت قرآن پرداختهاند«انور شحات محمد انور» از فرزندان استاد شحات نیز از قاریان جوان و نامی است که در مسابقات بینالمللی قرآن عربستان، در سال 1380 رتبه نخست را به خود اختصاص داد، او بارها از سوی دارالقرآن نیروی مقاومت بسیج و نیروی انتظامی، سازمان اوقاف و امور خیریه و شبکه قرآن سیما، برای تلاوت در ماه رمضان به ایران دعوت شده و در اکثر استانهای کشور به اجرای برنامه پرداخته است. انور شحات همچنین در اردیبهشتماه 1387 در سیامین دوره مسابقات سراسری قرآن کریم سازمان اوقاف و امور خیریه که در سنندج برگزار شد حضور یافت و در مراسم بزرگداشت پدرش شرکت کرد، وی پدر را بهترین اسوه و الگوی خود میداند و معتقد است که هیچگاه نمیتواند جای پدرش را در محافل قرآنی پر کند. استاد شحات محمدانور چهار سال به دلیل نوعی بیماری کبدی در محافل قرآنی تلاوت نمیکرد و مدتی در بیمارستان خاتمالانبیا(ص) تهران برای مداوا تحت نظر بود و سرانجام جان به جانآفرین تسلیم کرد. ویژهبرنامه رادیویی «یاد استاد» به مناسبت سومین روز درگذشت استاد شحات انور همزمان با سومین روز درگذشت استاد شحات محمد انور و موج حزن و اندوهی که جامعه قرآنی کشورمان را به مناسبت درگذشت این قاری برجسته جهان اسلام در برگرفته بود رادیو قرآن جمهوری اسلامی ایران در یک ویژهبرنامهای رادیویی با عنوان «یاد استاد» با دعوت از کارشناسان به بررسی ابعاد مختلف این رویداد پرداخت. در این برنامه رادیویی که در 26 دیماه سال 1386 و از ساعت 30/18 الی 20 شب پخش شد، «سیدمحسن موسویبلده» استاد و پیشکسوت قرآنی با اعلام تأثر خود از فقدان این قاری بزرگ گفت: با بررسی تاریخ قرائت قرآن ایران میتوان استاد «محمدتقی مروت» را پایهگذار نهضت قرآنی جدید در ایران معرفی کرد و در این زمان که قاریان ایرانی تأثیرات بسیاری را از قراء بزرگ مصری گرفتند، چند تن از این قاریان بیشترین نقش را در شکلگیری سبک قرائت ایران داشتند. استاد «شحّات محمد انور»وی افزود: اولین قاری بزرگ مصری در این زمینه استاد «عبدالباسط» است و بعد از وی استاد «منشاوی» تأثیر فوقالعادهای روی قاریان ایرانی داشتند که در ادامه استاد «مصطفی اسماعیل» با سبک خود بسیاری از قاریان ایرانی را مجذوب خود کرد و این روند تا 10 الی 15 سال ادامه داشت که با ظهور استاد «شحات محمد انور» به طور تقریبی تمام قراء ایرانی از وی تأثیر پذیرفتهاند. موسویبلده اظهار کرد: میتوان گفت حتی چند استاد بزرگ مصری هم به اندازه مرحوم شحات انور در ایران تأثیر شگرفی برجا نگذاشتهاند و این تأثیر فوقالعاده طوری است که همه قاریان ایرانی را تحت پوشش قرار میدهد، ضمن اینکه نوع کلام استاد شحات با موسیقی ایرانی نیز همخوانی دارد که در فراگیری آن بیتأثیر نبوده است. استاد «محمد بسیونی» از قاریان مشهور مصری نیز در ادامه این برنامه رادیویی، گفت: مرحوم استاد شحات از صالحان و قاریان بسیار خوب مصری بود که برای رضای خدا تلاوت میکرد و خود صاحب مکتبی در قرائت قرآن بود، ضمن اینکه دارای اخلاق نیکویی بود و همه قاریان مصر وی را دوست داشتند و احترام خاصی برای این استاد قائل بودند. وی با اشاره به صبر طولانی استاد شحات در دوران بیماری، تصریح کرد: یک بار در سال 1991 به همراه وی به کشور ایران سفر کردم و به اکثر شهرهای ایران مسافرت کردیم که استاد شحات در آن سفرها میگفت: «مردم ایران علاقه شدیدی به قاریان مصری دارند» و عجیب نیست که رهبر معظم ایران نیز عنایت ویژهای به مرحوم استاد داشتند. «بهروز یاریگل» از استادان برجسته قرآنی کشورمان نیز در ادامه این برنامه با ابراز تأسف از وفات استاد شحات انور، یادآور شد: قبل از آمدن استاد شحات به ایران با صدای وی از طریق نوارهایی که در مصر و کشورهای حاشیه خلیج فارس ضبط شده بود آشنا شدم و اولین آیات را در سال 1361 از استاد شنیدم که برایم بسیار بدیع و شگفتآور بود. وی ادامه داد: در ابتدا استاد را نمیشناختیم و با توجه به نزدیکی سبک وی با موسیقی ایرانی تصور میکردم قاری، ایرانی است و بعدها متوجه شدم که ایشان استاد شحات انور هستند و یکی از آرزوهای من در آن دوران این بود که صدای استاد را در یک نوار با کیفیت مطلوب گوش کنم و چهره وی را از نزدیک ببینم. این استاد قرآنی تصریح کرد: در سال 1382 برای اولین بار استاد را از نزدیک دیدم و نزد وی به تلاوت قرآن کریم پرداختم که بسیار مرا تشویق کرد و البته استاد در آن زمان حال مساعدی نداشت و بسیار لاغر و ضعیف شده بود که با اصرار برخی دوستان چند آیه کوتاه از قرآن را تلاوت کرد. در ادامه «عبدالفتاح طاروتی» یکی از قاریان جوان کشور مصر و از دوستان و شاگردان مرحوم استاد شحات انور نیز با اشاره به خصوصیات اخلاقی مرحوم شحات، اظهار کرد: استاد شحات یکی از بندگان وارستهای بود که تأثیر زیادی را بر مردم مصر و کل جهان اسلام گذاشت و موج تأثیر وی در میان عامه مردم به این دلیل بوده است که آیات را متناسب با معنا تلاوت میکرد. «احمد ابوالقاسمی» قاری بینالمللی قرآن کریم نیز در این برنامه رادیویی درباره استاد شحات گفت: طی اولین جلسه مجمع قاریان ایران در سال 1361 صدای استاد شحات در سالن پخش شد که همه را منقلب کرده بود و به شدت مورد استقبال حاضران واقع شد و همگی پیگیری میکردند که نام این استاد قرائت قرآن را بفهمند و یا نوار صدای وی را به دست آورند. وی تصریح کرد: در سال 1375 به همراه استاد شحات سفری به کشور لبنان داشتیم که قرار شد در یک روستای بزرگ با جمعیت زیاد محفل قرآنی تشکیل شود و استاد شحات و من در آن جلسه قرائت قرآن داشته باشیم، استاد در آن جلسه به علت کسالت، اجرای مناسبی نداشت و از این موضوع بسیار ناراحت بود که من به وی گفتم: «همین که شما در جایگاه قرار گیرید و اصلاً تلاوت هم نداشته باشید برای این مردم کافی است». ابوالقاسمی افزود: بعد از آن در یک جلسه که در خانه شهیدی از شهدای حزبالله برگزار شد استاد شحات انور تلاوت به یاد ماندنی انجام داد که مشابه آن را بسیار کم دیدهام و احساس لذتی که در آنجا داشتم در کمتر جایی برایم رخ داده است و حتی بعد از جلسه هم هیچ فردی دوست نداشت سکوت جلسه را به هم بریزد. «محمدهادی صلحجو» از قاریان ممتاز کشورمان نیز در این برنامه زنده رادیویی با اشاره به برخورد بسیار صمیمی استاد شحات انور، اظهار کرد: در افتتاحیه مسابقات بینالمللی قرآن کریم ایران در سال1382 که استاد به ایران آمده بود، خدمتشان رفتم و از دور سلام گفتم و استاد به قدری با روی باز با من برخورد کرد که من بسیار خوشحال شدم. وی افزود: استاد شحات در حد اعلی تلاوت قرآن کریم بسیار متواضع و فروتن بود و به لقب «ملکالنغم» به معنای پادشاه نغمات معروف است که این میتواند درسی برای همه باشد و دو فرزند استاد که هماکنون از قاریان مطرح کشور مصر و جهان هستند نیز به خوبی رویه پدر را ادامه میدهند. همچنین «احمد فراهانی» کارشناس قرآن رادیو قرآن با اشاره به آرشیو صدای استاد شحات انور در این سازمان، یادآور شد: 19 قطعه از تلاوتهای تا 15 دقیقه، 15 قطعه تلاوت تا 30 دقیقه و 80 تلاوت از 30 دقیقه به بالا از استاد شحات انور در آرشیو رادیو قرآن نگهداری میشود که تلاوت آیات سورههای «قمر و واقعه» با حدود 60 دقیقه از طولانیترین قرائتهای استاد شحات انور به شمار میرود. «شحات محمد انور» از دیدگاه کارشناسان و قاریان ایران «مهدی دغاغله» کارشناس و پیشکسوت قرآنی و سرپرست گروه تواشیح ثقلین اهواز در گفتوگو با ایکنا درباره شخصیت و ویژگیهای استاد شحات انور اینچنین میگوید: اکثر کسانی که زندگی شحات انور را مورد بررسی و ارزیابی قرار میدهند معتقدند که وفات پدر شحات انور باعث پیشرفت استاد شده است زیرا باعث شده است که بر خود و استعدادهایش بیش از پیش تکیه کند و آنها را شکوفا سازد. استاد «شحّات محمد انور» در اواخر عمردغاغله میافزاید: استاد شحات انور با هدایت و راهنماییهای دائیها و مادر خود پرورش یافت و در سن 20 سالگی به عنوان یکی از قاریان ممتاز شناخته شد. این داور بینالمللی ادامه میدهد: در صحبتهایی که با مرحوم شحات انور داشتهام وی به انتشار نوارهای قرائتش در سال 1970 اشاره میکند و میگوید در سال 1976 به مجلس مهمی برای تلاوت قرآن دعوت شدم که در آن مجلس رئیس رادیو قرآن مصر و هیئت بلندپایهای از مسئولان در آن حضور داشتند، بعد از اتمام تلاوت رئیس رادیو قرآن به من پیشنهاد داد تا برای ورود به رادیو تست بدهم و من نیز قبول کردم. دغاغله داستان ورود شحات انور به رادیو را از زبان خود استاد اینگونه بیان میکند: بعد از انجام تست ورود به رادیو در بار اول پذیرفته نشدم و علت آن نیز از سوی هیئتی که بنده در حضور آنها تلاوت کردم ضعف در ترکیب نغمات عنوان شد، به این منظور مدت دو سال در آموزشگاه موسیقی دینی مصر به تحصیل مشغول شدم و برای بار دوم که تست دادم بحمدالله برای ورود به رادیو پذیرفته شدم. دغاغله با اشاره به اهمیت مقام قاری رادیو و تلوزیون در مصر میگوید: اطلاق قاری رادیو و تلوزیون به یک قاری در مصر خیلی حائز اهمیت است و در واقع این بالاترین مقامی است که یک قاری قرآن در مصر میتواند کسب کند. «محمد بسیونی»: مرحوم استاد شحات از صالحان و قاریان بسیار خوب مصری بود که برای رضای خدا تلاوت میکرد و خود صاحب مکتبی در قرائت قرآن بود، ضمن اینکه دارای اخلاق نیکویی بود و همه قاریان مصر وی را دوست داشتند و احترام خاصی برای این استاد قائل بودنداین کارشناس تلاوت قرآن کریم میافزاید: به نظر بنده آن چیزی که باعث محبوبیت و اقبال به تلاوتهای شحات محمد انور شد بحث تجددگرائی در اسلوب و سیستم تلاوت بود، زیرا نغمات اجرا شده در تلاوتهای شحات انور همان نغمات و آهنگهایی است که توسط دیگر قراء اجرا میشود، ولی سبک و سیاق متفاوت اجرای این مقامات و بهاصطلاح بهروز بودن تلاوتهای استاد شحات باعث گرایش قاریان جوان به سمت تلاوتهای این استاد شده است. دغاغله در جواب این سئوال که نظر شما درباره اینکه گفته میشود تلاوتهای شحات انور در ایران از لحاظ فنی با تلاوتهای اجرا شده توسط این استاد در مصر تفاوت دارد نیز میگوید: من مخالف این نظر هستم و معتقدم که تلاوتهای این استاد از لحاظ فنی در ایران اگر از تلاوتهای اجرا شده توسط وی در مصر بالاتر نباشد پایینتر نیز نیست. «غلامرضا شاهمیوهاصفهانی» کارشناس و داور بینالمللی قرآن کریم نیز در گفتوگو با ایکنا درباره شحات انور میگوید: بنا بر گفته «احمد همام» نویسنده کتاب «سفراءالقرآن»، بیش از 60 درصد قاریان جوان مصری در حال حاضر از مرحوم شحات انور تقلید میکنند و خود من در سفری که چند ماه پیش به مصر داشتم هر جا درباره استاد شحات صحبت میشد از او به عنوان یک ستاره در عالم قرائت یاد میکردند. وی میافزاید: حتی در کتب و جراید نیز به جای استفاده از کلماتی چون؛ القاری، الشیخ و غیره از استاد شحات به «نجم من نجوم التلاوة» یاد میشود که این نشاندهنده ارزش چنین قاری بزرگی است. این استاد برجسته قرآنی ادامه میدهد: طی دو دهه گذشته بسیاری از قاریان و استادان بزرگ مصری به ایران دعوت شدند کسانی چون؛ «راغب غلوش، شعبان صیاد، احمد شبیب، محمود صدیق منشاوی، احمد عامر و حسین منصور» اما این افراد در برههای به ایران دعوت شدند که سالها از دوران اوج خود فاصله گرفته بودند و در سنین 60 به بالا بودند. وی میافزاید: اما خوشبختانه در مورد استاد «شحات محمد انور» موضوع به طور کامل متفاوت بود و شاید به جرأت بتوان گفت تنها استاد بزرگ مصری که در بهترین شرایط فنی و در اوج آمادگی و پختگی و در یک کلام در دوره بلوغ لحنی و صوتی خود به ایران دعوت شد استاد شحات انور بود و باید از درایت مسئولان وقت که چنین فرصتهای تاریخی را از دست ندادند تشکر کرد. شاهمیوه تصریح کرد: بسیاری بر این باورند که پس از دوران طلایی قرائت در مصر یعنی عهد استادانی چون؛ «مصطفی اسماعیل، کامل یوسف بهتیمی، محمود علیالبنا، عبدالباسط، محمد صدیق منشاوی و ابوالعینین شعیشع» دیگر ما شاهد چهرههای شاخصی در جهان قرائت نخواهیم بود و ظرفیتهای فنی و هنری موجود در قرائت به طور کامل اشباع شده است. این استاد برجسته قرآنی اظهار کرد: اما مرحوم شحات انور با نبوغ ذاتی خود و با الهام از سبکهای پیشین بهویژه سبک تلاوت مرحوم «عبدالصمد الزناتی» دست به ابداع و خلق شیوهای نو و به تعبیر عربی آن مدرسه جدیدی در تلاوت زد. استاد «شحّات محمد انور»وی در ادامه تاکید کرد: البته توجه داشته باشید که استاد شحات انور در چه شرایطی چنین کاری کرد، دورانی که ظهور ستارهای چون مرحوم مصطفی اسماعیل جای حرف و ادعا برای کسی باقی نگذاشته بود و بسیاری او را خداوندگار لحن میدانند که همه چیز را به کمال رسانده است، لذا ابداع شیوهای جدید در چنین دورانی کار بسیار خارقالعاده و مهم تلقی میشود. این داور بینالمللی قرآن کریم شحات انور را از میان قاریان مصری که به ایران آمدند، مؤثرترین قاری بر جریان تلاوت در ایران و بر قاریان ایرانی معرفی کرد و افزود: البته نظری بر قاریان امروز مصر نیز ما را متوجه این موضوع میکند که این استاد بزرگ حتی بر جریان قرائت در مصر نیز در دهه اخیر تأثیر بسزایی داشته است. وی یادآوری کرد: بنده در جایی گفته بودم اگر در 100 صد سال اخیر به طور میانگین هر 15، 20 سال شاهد یک مکتب جدید در قرائت قرآن در مصر بودهایم به طور مثال زمانی که شیخ رفعت، پس از او شعیشع و به دنبال آنان مرحوم مصطفی اسماعیل و غیره بودند، به جرأت میتوان گفت مرحوم شحات انور هم یکی از مجددین بزرگ در عالم قرائت بوده است. «محمدحسن موحدی»، قاری جوان و نفر نخست رشته قرائت دومین دوره مسابقات بینالمللی قرآن دانشجویان مسلمان نیز در گفتوگو با ایکنا گفت: استاد شحاتانور از قاریان صاحب سبک و مکتب در قرائت است و یکی از علتهای اقبال بسیار زیاد به تلاوتهای این استاد، صدای بسیار زیبای وی در دوران جوانی و استفاده از ترکیبهای لحنی نو و بدیع بود. «مهدی دغاغله»: اکثر کسانی که زندگی شحات انور را مورد بررسی و ارزیابی قرار میدهند معتقدند که وفات پدر شحات انور باعث پیشرفت استاد شده است زیرا باعث شده است که بر خود و استعدادهایش بیش از پیش تکیه کند و آنها را شکوفا سازدوی افزود: اگر قراء کشور مصر را به دو نسل قدیم و جدید تقسیم کنیم، در این تقسیمبندی مرحوم شحات محمد انور جزء نفرات اول نسل جدید قاریان مصر هست که با صدای زیبای خود تحولی بارز در سبک و شیوه قرائت قاریان مصری حال حاضر به وجود آورده است. موحدی تصریح کرد: شاید بعضی از الحانی را که مرحوم شحات انور در تلاوت خود استفاده میکند مثلاً در تلاوت استاد «الزناتی» نیز دیده شود، ولی حلاوت و زیبایی الحان شحات انور بیشتر به مذاق مخاطب خوش میآید. وی ادامه داد: از ویژگیهای منحصر بهفرد تلاوتهای مرحوم شحات محمد انور ابداع و ترکیبات لحنی بسیار زیبایی است که فقط در تلاوت این استاد دیده میشود و ما این موارد را در تلاوت دیگر قراء نمیبینیم. تحلیلی کوتاه درباره تلاوتهای استاد «شحات محمد انور» تلاوتهای شحات انور را میتوان به نوعی ادامه و تکملهای بر شیوهای از قرائت قرآن کریم که «محمود علی البناء» در پیش گرفته بود دانست، همچنین رنگ و بوی خاصی از تلاوتهای استاد «عبدالصمد الزناتی» نیز در تلاوتهای این استاد مشهود است چنانکه کارشناسان قرآنی کشورمان نیز در گفتوگو با ایکنا به این موضوع اشاره کردند. البته باید گفت که شحات انور در تلاوتهای خود از ویژگیها و ضابطههایی سود میبرد که به طور معمول در تلاوتهای دیگر قاریان صاحب سبک شاهد این ویژگیها نیستیم و این امر باعث شده تا وی به عنوان یک قاری صاحب مکتب در تلاوت قرآن مطرح شود. شحات محمد انور بر خلاف خیلی از قراء متقدم مانند «مصطفی اسماعیل» هیچگونه اصراری بر پرداختن مفصل به مقام بیات در ابتدای تلاوت نداشت بلکه در ابتدا چند فراز از شروع تلاوت خود را با بیات آغاز میکرد، آنگاه به طور معمول به مقام رست وارد میشد و پس از منظم کردن پردههای صوتی خود در مقام رست، به مقامهای دیگر وارد میشد و آنگاه به طور مفصل به تلاوت گوشههای مختلف مقامهای قرآنی میپرداخت. استاد «شحّات محمد انور» در کنار دوستدارانش ــ عکس متعلق به سال 1998 در لبنان تلاوت سورههای «تحریم و زلزال» استاد شحات که در دوران جوانی و در مصر اجرا شده را میتوان به عنوان معرف و شاکله تلاوتهای این استاد برشمرد، استاد شحات انور همچنین تبحر خاصی در پرداختن به مقام «سگاه» دارد که به جرئت میتوان گفت وی تنها قاری است که به صورت تخصصی به اجرای این مقام در تلاوتهای خود پرداخته و تمام گوشهها و زوایای آن را اجرا کرده است. به هر روی نقش تلاوتهای استاد شحات انور را در شکلگیری سبک جدیدی از تلاوتهای قاریان برتر جمهوری اسلامی ایران نمیتوان نادیده گرفت، چرا که بعد از مصطفی اسماعیل، تلاوتهای استاد شحات انور از تأثیرگذارترین تلاوتها بر قرائتهای قاریان جوان ایرانی است و این امری کاملاً مشهود است. منابع: 1) مصاحبههای خبرگزاری قرآنی ایران(ایکنا) با کارشناسان و استادان قرآنی ایران درباره «شحات محمد انور» از تاریخ 24 دیماه 86 لغایت 11 تیرماه 87 2) ویژه برنامه رادیویی «یاد استاد» به مناسبت سومین روز درگذشت استاد «شحات محمد انور» 3) وب سایت قاریان قرآن کریم 4)وبسایت صدای قرآن 5) روزنامه «الوطن الاسلامی» چاپ قاهره، ژانویه 1998 میلادی استاد شحات محمد انوراستاد شحّات محمد اَنور قارى مسجد امام رفاهى در روز 1 ژوئیه 1950میلادى در روستاى کفر الوزیر که مرکزى دور افتاده در استان قهلیه است در یک خانواده کم جمعیّت متولد شد بیش از 3 ماه از ولادت او نگذشته بود که پدرش وفات یافت و کودک خردسال نتوانست خوبىهاى پدرداشتن را بچشد، پدرى که او را در سن کودکى ترک کرده و در حالىکه طفل خردسال و یتیمى بود با امواج زندگى و گردش روزگار با همه شیرینىها و تلخى هایش مواجه ساخت. و چون هیچ مهر وعطوفتى مانند مهرمادرى نیست، مادرش فرزند کوچک را به دامن گرفته و براى اقامت در منزل پدرش رهسپارشد تا با دائى هاى او زندگى کند چرا که دائى او وى را همچون پسر خود در برمىگرفت و بهترین امانت دار اوبود، او به یادگیرى و حفظ قرآن اقدام کرد و اینکه در خانه قرآن نشأت گرفت و رشد و نمو نمود تأثیر زیادى در تمام کردن حفظ قرآن کریم (در حالىکه 8 ساله بود) داشت و بواسطه دائى اش استاد حلمى محمد مصطفى بارها به قرآن رجوع مىکرد ، وقتى به سن 10 سالگى رسید دائى اش او را به یکى از روستاهاى مجاور (کفر المقام ) برد تا تجوید قرآن را به دست مرحوم استاد سید احمد فرارحى که سرپرستى او را مىکرد و رعایت واهتمام خاصى به او داشت فراگیرد چراکه استعدادى که او را شایسته مى ساخت تا یکى از مشهورترین قاریان مصر بلکه همه جهان باشد را در خود داشت.استاد شحّات خاطرات ایّام کودکى را به یاد مى آورد : ((در آن دوره من با حفظ کردن قرآن کریم سعادتى وصف ناشدنى یافتم مخصوصاً پس از اتمام حفظ قرآن و در اثناء یادگیرى تجوید آن، و بخاطراینکه صداى زیبائى داشتم واداءِ لحن من شبیه اداء قاریان بزرگ بود بر هم دوره اى هایم پیشى گرفته ودر میان آنان به استاد کوچک شناخته مىشدم واین موضوع ایشان را خوشنود مى ساخت، هم کلاسى هایم د ر مکتب به دنبال فرصت بودند که استاد مشغول کارى شود تا از من بخواهند که با تجوید، آیات قرآن را برایشان بخوانم و چنان مرا تشوق مى کردند که گوئى من قارى بزرگى هستم ، و یکبار استاد از دور صداى مرا شنید و ایستاد و به من گوش مى داد تااینکه از تلاوت فارغ شدم و از آن پس اهتمام بیشترى به من مى کرد و تمرکز بیشترى به من داشت چرا که آینده خوب و روشنى را از من متوقع بود به یاد مى آورم که در ضمن یادگیرى قرآن کریم براى همکلاسى هایم زیاد تلاوت مىکردم روزى یکى از ایشان فکرى کرد، او یک قوطى کبریت تهیه کرد و جعبه آن را توسط یک نخ بلند به کِشُو آن متصل کرد،من یک قسمت را در مقابل دهانم مى گرفتم و مىخواندم گوئى که میکرفون است و هر یک از دوستانم قسمت دیگر را به گوش مى چسباندند تا طنین صدا را از آن بشنوندکه زیبا و قوىّ مىشد… همه اینها راه و هدفم را در حالى که طفلِ خردسالى بودم مشخص کرد و باعث شد که من هر راه و هر وسیله اى را که بواسطه آن از قرآن کریم متمکّن مىگردیدم را جستجو کنم که از دستم نرود، بالاخص پس از آنکه جوانى شدم و بعد از وفات دائى ام که سرپرستى خانواده را به عهده داشت من باید به خود ومادر و پدر بزرگم تکیه مىکردم، هر گاه مى شنیدم یکى از بزرگان فوت کرده است و از یکى از مشاهیر قُرّاء براى احیاء مجلس عزاء دعوت به عمل آمده من در حالیکه طفل 12 الى 15 ساله اى بودم به مکان عزاء مى رفتم تا به قرآن گوش فرا دهم و از قارى چیزى یاد بگیرم و در فضاى آن مناسبت قرار بگیرم تا اینکه اگر به چنین مجلسى دعوت شدم مثل همین مشاهیر باشماستاد جوده ابو السعود و السعید عبدالصمد الزناتى و الشیخ جمدى الزامل کسانى بودند که با حضورشان آتش رقابت را درمنطقه شعله ور کردند، ولى حقیقت این است که استعداد این جوان مستعدّ ناگهان درخشید و در آن میان او را منحصر به فرد کرد و به مقامى انکار ناشدنى رسید و على رغم سنّ کمش مانند یک قارى بزرگ که تمامى سر انگشتان به او نشانه رفته است، درخشید و اینها همه قبل از 20 سالگى بود. ابتداىکاراستاد شحّات با هر میزانىکه بسنجیم ابتداى سختى بود دگرگونى هاى زندگى به کودکى که هنوز نیاز داشت تا کسى دستش را بگیرد و سفره مهربانى برایش بگسترد و حصار عطوفت اطرافش بکشد به او رحم نکرد بلکه به جاى اینها بى خوابى و شب بیدارى را راه رسیدن دانست و به راستى چگونه چشمان او آرام بگیرد و بخوابد در حالیکه باید به یک خانواده کامل خرجى بدهد، بنابر این شروع به پاسخگویى دعوتهایى مىکرد که از هر جا به سمت او روان شده بود این در حالى بود که پسرى 15 ساله بود قرآن کریم را درهمه روستاهاى شمال مصر با دستمزد کمى در آن موقع مىخواند دستمزدى که از سه چهارم یک جُنیه ***** نمىکرد، چرا که مَحفل در مرکز (میت غمر) بود که به ماشین نیاز داشت و گاهى (اگر لازم مى شد که ماشینى از هر نوع که مى خواهد باشد اجاره شود) به 7 جُنیه مى رسید بنابراین از آنجا که باز مى گشت باقیمانده دستمزدش را به جدّ و مادرش تقدیم مىکرد، دعوتها پیاپى به او مى رسید دعوتهایى که او را برتحمل سختیهایى که در راه رسیدن به زندگى با شرافت و کرامتى که تاج عزّت و کرامتِ تلاوت قرآن کریم برفرق آن مىدرخشید شجاع و صبور مىساخت. استاد شحّات توانست درزمان بسیار اندکى از خود یک شخصیت قوى بسازد و در این امر آنچه خداوند در او از بلند نظرى و عزت نفس و روشن بینى و هوشِ قوى و محافظت بر سرو وضعش و…به ودیعت گذارده بود او را کمک مى کرد.اینچنین جوانى که مرتبّاً مى درخشید و قرآن کریم از حنجره او مانند آب جارى در آب راه، جریان داشت و شهرت او بر سنّ او بسیار سبقت گرفته بود شایسته بود تا رئیس مرکز شهر (میت غمر ) در سبعینات دعوت نامه اى به او بفرستد که اورا به یکى از مناسبتهاى دینىکه مرحوم دکتر کامل البوهى اولین رئیس رادیو در آن حضور داشت فرامىخواند و این در سال 1975 بود استاد شحات مىگوید: ((من دوستِ کارمندى در مجلس شهرِ میت غمر داشتم او به من گفت : رئیس مرکز براى مراسم افتتاحیّه یک محفل دینى تو را دعوت کرده است که مسؤولین بلند پایه و رئیس رادیو در آن حضور دارند و محفل در مسجد زنفلى در شهر میت غمر برگزار خواهد شد من قبول کردم و رفتم، وقتى مرحوم دکتر البوهى صداى مرا شنیدگفت: شما با این استعداد چرا اقدام نمىکنى که در رادیوقرائت کنى ؟ و مرا تشجیع کرد…من رفتم و تقاضانامه اى نوشتم و… نامه اى با تاریخ آزمون برایم آمد، طبق تاریخ رفتم ولى هیئت داوران على رغم اعجاب شدیدشان نسبت به خواندن من گفتند: تو باید یک مدّت براى فراگیرى نغمه ها ودستگاه ها کلاس ببینى من از استاد محمود کامل و استاد احمد صدقى از چگونگى کار سوال کردم ایشان مرا به آموزشگاه موسیقى راهنمائىکردند من 2 سال رفتم و همه مَقامات موسیقى را با کیفیّت عالى فرا گرفتم ودر 1979 تقاضانامه را دوباره نوشتم …سرانجام موفّق شده و برنامه اىبراى تلاوت هایم به من داده شد و از آن پس به رادیو راه یافتم.))پس از آنکه پایه شهرت خود را بنا نهاد بر او تکیه زد تا آزادانه بَناى خود را چیده و با رفتن و جُستنِ مجد و عظمت بیشتر در سراسر دنیا آنرا بپوشاند، هیچ قارّه اى از دنیا نبود مگر اینکه در ماه مبارک رمضان از سال 1985 تا1996 به آنها مسافرت کرد بارها از طرف وزارت اوقاف مصر و بسیارى از اوقات به دعوتهاى خصوصىِ میلیونها نفر از دوستداران قرآن کریم در خارج مصر(لندن ،لوس آنجلس ، آرژانتین، اسپانیا ،فرانسه، برزیل ،دولتهاى خلیج عربى ،نیجریه،زَئیر ،کامرون و بسیارى از دولتهاى آسیائى مخصوصاً ایران)که به او وابسته شده اند، به آن کشورها سفر کرد و به قول خودش در همه این مسافرتها جُز رضاى خداوند وبهروزى مسلمین با استماع آیات کتاب الله مجید را در نیّت نداشته ام.
استاد انور شحات انور:
وی در سال 1978 میلادی مطابق با1357 شمسی در استان دهقلیه کشور مصر، در یک خانواده مذهبی نسبتا شلوغ (شش خواهر و دو برادر)دیده به جهان گشود. پدرش؛ مرحوم شیخ شحات محمد انور؛ معروف به "ملک النغم" و جزوآخرین چهره های پیش کسوت دوران طلایی تلاوت مصر می باشد. انور شحات، که اکنون متاهل و در کشور قاهره زندگی می کند، نخست در محضر پدر به فراگیری اصول تجوید و قرائت قرآن پرداخته آنگاه نزد "شیخ عبدالحکیم"، رئیس جامعه تفسیر و چاپ قرآن، مفاهیم قران را آموخته است. چنانکه خود گفته است از سنین 2سالگی دوشادوش پدر در محافل قرآنی، شرکت می کرده و در همین جلسات ، استعداد ذاتی وی به تدریج شکوفایی یافته و آیات روح افزای قرآن در کام جان او می نشسته است. حفظ قرآن را از 6سالگی آغاز و در 12 سالگی موفق به حفظ کل قرآن کریم گردیده است. پدرش؛ مرحوم شیخ شحات محمد انور؛ معروف به "ملک النغم" و جزو آخرین چهره های پیش کسوت دوران طلایی تلاوت مصر می باشد. او و برادر کوچکترش، محمود انورشحات، از کودکی به طریق و سبک تلاوت پدر، علاقمند و در مسجد"شحات"، مسجدی به نام پدر در قاهره، اذان می گفته است تا اینکه از 12سالگی به طور رسمی به محافل و مجامع قرآنی مصر راه یافته است. انور شحات، نخست طریق روایت حفص از عاصم و سپس روایت "ورش" از نافع را نزد استاد" شیخ عبدالطیف" فرا گرفته و اکنون بر هر دو شیوه قرائت، تلاوت می کند. 16ساله بود که در مسابقات سراسری کشور مصر شرکت کرده و توانست رتبه نخست آن دوره از مسابقات را از آن خود کند. تقریبا اکثر افراد خانواده وی به دانشگاه راه پیدا کرده و خود او نیز فارغ التحصیل رشته زبان عربی از دانشگاه مشهور الازهر مصر است. او اکنون قاری رسمی صداو سیمای کشور مصر است و تا کنون به کرات به کشور زیادی از جمله ایران، لبنان، پاکستان، مغرب و... سفر کرده است. لحن تلاوت وی به شدت متاثر از شیوه پدر و تداعی کننده خاطرات شیرین و نغمه های منحصر به فرد مرحوم استاد شحات محمد انور است.
استاد محمود شحات انور:
ماه رمضان پارسال برای جمع زیادی از ایرانیان در برخی شهرها حال و هوای دیگری داشت، به این دلیل که عطر و بوی تلاوتهای به یاد ماندنی استاد مسلم قرآن شحات انور را از حنجره فرزندش شیخ محمود شحات انوراستشمام کردند و دل و جان خود را در جاری تلاوتهای نورانی این استاد جوان عطرآگین ساختند. شیخ محمود شحات انور تنها ٢۶ بهار را تجربه کرده اما تربیتها و آموزشهای پدر، او را به حدی رسانده که اکنون می تواند پا جای پدر بگذارد و به عنوان خلف صالح او یاد و خاطره تلاوتهای زیبا و ماندگار پدر را در به نیکی زنده نگه دارد. او چنان زیبا و نیکو همچون پدر بزرگوارش تلاوت می کند که اشک شوق قرآنیان را درمی آورد این بیان را خود وی و اطرافیانش تصریح می کنند. شیخ محمود فرزند استاد شحات انور در سن 12سالگی حفظ قرآن کریم را به پایان برد و توانست در همان سال مقام اول مسابقات بین المللی «لیله القدر» مصر را از آن خود کند. توفیقات وی در این راه مرهون زحمات پدرش و نیز برادر بزرگش انور می باشد. صدای رسا، پرطنین، انعطاف پذیر به همراه تبحر و تسلط فراوان شیخ در پیاده سازی مقامها و دستگاههای موسیقیایی قرآن آنهم با حزن و ملاحتی که خاص خود اوست، هر شنونده ای را به سوی زیباییهای این کتاب آسمانی جذب می کند.
استاد احمد احمد نعینع:
دکتر احمد احمد نعینع(46 ساله- متولد متوبس)، قاری ممتاز بینالمللی مصر و داور مسابقات قرآن خاطرات شنیدنی از ملاقات با رهبر انقلاب دارند. این استاد برجستهی مصری در مراسم دیدار قاریان و متسابقان بین المللی قرائت قرآن با تلاوتی تحسین برانگیز، نشان داد که بر خلاف عده ای که می گویند فصل تلاوت در مصر به پایان رسیده است و قاریان اخیر، هنر و جوهره ای برای عرضه ندارند، چندان هم درست به نظر نمی رسد. دکتر احمداحمد نعینع، پزشک و قاری برجستهی مصری از میهمانان بیست و هفتمین دورهی مسابقات بینالمللی قرائت و حفظ قرآن کریم در تهران است که پنجشنبه 24 تیرماه نیز در دیدار اساتید، داوران و شرکتکنندگان این مسابقات با رهبر معظم انقلاب، به تلاوت آیاتی از قرآن مجید پرداخت. من صوت آیتالله خامنهای را در حین تلاوت سورهی فاتحةالکتاب و اذکار مختلف نماز خیلی دوست دارم. ایشان دارای صوتی جذاب و همراه با معنویت هستند که در من احساس ملکوتی آیهی «الّذین فی صلواتهم خاشعون» را زنده میکند. رعایت دقیق تجوید و معنویت موجود در صوت نماز آیتالله خامنهای، ویژگی خاصی به قرائت ایشان بخشیده است. وی در حاشیهی این دیدار و در گفتوگو با پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب (khamenei.ir) از گفتوشنود کوتاه خود با رهبر معظم انقلاب پس از انجام تلاوت ابراز خرسندی کرد و گفت: پس از اتمام تلاوت به حضور آیتالله خامنهای رفتم و ایشان نیز با لبخندی صمیمی آغوش خود را برای من گشودند و گفتند: «سلام بر سید شریف، دکتر احمد نعینع». استاد نعینع در رابطه با حال و هوای این دیدار گفت: «این دیدار، تکریم قرآن و تکریم تلاوت و حفظ قرآن مجید بود و از این منظر شایان اهمیت است که غیر از تلاوت هم به موضوع قرآن پرداخته شد و هم از دستاندرکاران برگزاری مسابقات در ایران تشکر شد. به نظر بنده - چنانچه در این جلسه عنوان شد- آموزههای قرآن به عنوان یک کتاب انسانساز میتواند همهی مسلمانان را در حل مشکلات امروز جهان یاری کند. رهبر جمهوری اسلامی در این دیدار همه و بهخصوص جوانها را به حفظ و تلاوت قرآن دعوت کردند و این نشانگر اهتمام خاص ایشان به ترویج معارف قرآنی است.»
استاد محمد صدیق منشاوی:
استاد محمد صدیق منشاوی در سال 1299ه.ش. یعنی حدود 73 سال پیش ، در شهر منشاه مصر در خانواده ای بسیار مذهبی پا به عرصه ی وجود گذارد .« پدرش شیخ صدیق منشاوی یکی از قاریان صوفی منش بود که هرگز در مسیر تلاوتش اجر و پاداشی طلب نکرد . از این رو فرزندش محمد را نیز با چنین علایقی پرورش داد تا جایی که تلاوت را تنها به جهت آنکه متعلق به این کتاب مقدس است برگزید . شیخ صدیق منشاوی را فردی در کمال خشوع و خضوع می خوانند گویند او چنان تقوی پیشه بود که هرگز در هیچ تلاوتی بر اجر و پاداش آن سخنی نگفت . تنها در محل حاضر می شد ، آنگاه با وقاری سرشار از خشیت الهی باز می گشت و این شیوه ای بود که در میان فرزندانش نیز نیک مشهود است ». محمد صدیق از آنجا که در شهر منشاه تولد یافت چون پدرش به منشاوی ملقب گردید . با تشویق و تعلیم پدر به آموزش معارف قرآنی و تعلیم قرائت های مختلف پرداخت ، چرا که پدرش نیز از قاریان مشهور عصر خود به شمار می آمد . مرحوم استاد منشاوی از همان ابتدا به حفظ کامل قرآن پرداخته و از 9 سالگی به بعد در ماه مبارک رمضان شبهای قرائت قرآن برگزار می نمود . این امر تا سنین جوانی استاد ادامه داشت . این در حالی بود که پس از چندی با ورودش به رادیوی عربی مصر و پخش تلاوتهایش ، به شهرت او افزوده شد تا آنکه به عنوان یکی از اساتید و قاریان مشهور مصر معرفی شد . او قاری بزرگی است که در میان متأخران بی نظیر و در میان متقدّمین کم نظیر بوده است . او از مفاخر بزرگ جهان اسلام و مبتکر الحان گوناگون قرآنی به شمار می آید . سبک تلاوت ، صوت زیبا ، لحن گرم و حزین ، تلفظ صحیح و بیان قوی کلمات از مختصّات قرائت مرحوم منشاوی به شمار می آید که با چیرگی و مهارت کامل و تسلّطی فوق العاده شنونده را به آیات الهی متوجه می سازد . او چنان تسلّطی به قرائات سبعه و عشره و راویان قاری دارد که وی را به عنوان یکی از بهترین اساتید این فن در جهان اسلام مطرح نموده است ، تا آنجا که شهرتش را در جای جای جهان اسلام اذعان می دارند . مرحوم محمد صدیق منشاوی با تسلّطی کامل و سبکی خاص تمامی قرآن مجید را با قرائت ترتیل تلاوت کرده است و اکنون گنجینه ای از نوارهای تحقیق و ترتیل این استاد در آرشیو رادیو قرآن موجود می باشد . تلاوت های این استاد همه هفته از رادیو قرآن جمهوری اسلامی ایران پخش می گردد .سرانجام دست اجل از آستین تقدیر برون آمده، این بار نیز گلی از بوستان معطر قرآن را گلچین نمود و استاد منشاوی در سن ۴۹ سالگی در سال ۱۳۴۸ ه.ش. در شهر قاهره جان به جان آفرین تسلیم کرد.