پایگاه قرآنی بشرا

سلام خوش آمدید

برای دریافت مطالب به ادامه مطالب بروید.

تجوید آسان

درس اول

مخارج حروف

"مخارج" جمع مخرج است و مقصود از آن جایی است که حرف، تلفظ میشود و در حلق و زبان و لب قرار دارد و جوف مخرج، حروف مدّ است . اگر خواستی مخرج حرفی را بیابی، قبل از آن حرف همزه ای بیاور و حرف را ساکن گردان، هرجا صدا تمام شد؛ مخرج آن حرف است.

مثلاً : اگر خواستی مخرج "با" را بشناسی؛ بگو : أب . می بینی صدا میان دو لب ـ در حالی که به هم چسبیده اند ـ به آخر میرسد. بنابراین، مخرج "با" بین دو لب به هم چسبیده است.

و برای یافتن مخرج "جیم" بگو : أج . می بینی صدا بین وسط زبان و سقف دهان به آخر میرسد؛ لذا مخرج "جیم" وسط زبان با نزدیک شدن به میانه سقف دهان است.

و هم چنین "غین". مثلاً : برای بدست آوردن مخرج آن میگوییم : أغ . می بینیم صدا در اول حلق از طرف زبان تمام میشود پس مخرج آن اول حلق است. و نظایر این ...

اکنون به تلفظ حروف از مخارج مربوط، به کیفیتی که یاد شد؛ توجه کنید :

۱- جَوْف

جوف، مخرج محدودی نیست بلکه همان فضای خالی و طولانی است که از سینه شروع میشود و تا بیرون دهان ادامه دارد و از حلق و دهان میگذرد.

این، مخرج حروف مدّ سه گانه است؛ لذا نمی توان این حروف را به تنهایی تلفظ کرد ، بلکه باید قبل از آنها حرفی قرار بگیرد که دارای مخرج محدود است تا صدا از آنجا آزاد شود. [و در حرف مدّ ادامه پیدا کند.]

حروف مدّ عبارت است از :

- الف : جَا، شَا.

- یای ساکنی که ما قبل آن کسره (ـِ) باشد: جِی، سِی.

- واو ساکنی که ماقبل آن ضمه (ـُ) باشد: قُو ، سُو.

مقدار کشیدن این حرف برحسب سبب مد، همزه (ء) یا سکون (ـْ) [که بعد از آن واقع شود] تعیین میگردد.

۲- حلق

از حلق، شش حرف به ترتیب زیر تلفظ میشود :

-از تَهِ حلق ؛یعنی، قسمتی که به طرف سینه است همزه و ها تلفظ میشود : (أَءْ، أَءْ)؛ (أَهْ، أَهْ(.

-از وسط حلق، عین و حا تلفظ میشود : (أَعْ، أَعْ)؛ (أَحْ، أَحْ).

- از اول حلق ؛یعنی، قسمت نزدیک به دهان ، غین و خا تلفظ میشود : (أَغْ، أَغْ)، (أَخْ، أَخْ).

۳- زبان

از زبان هیجده حرف طبق تقسیم زیر، تلفظ میشود :

- از ته زبان نزدیک به حلق، قاف تلفظ میشود: (أَقْ، أقْ).

- از ته زبان ولی کمی بیرون تر از مخرج قاف، کاف تلفظ میشود : (أَکْ، أَکْ).

- از وسط زبان با نزدیک شدن به سقف دهان؛ جیم و شین و یا تلفظ میشود : (أَجْ، أَجْ)، (أَشْ، أَشْ)، (أَیْ، أَیْ).

- از پشت زبان (یا پشت آخر زبان) با چسبیدن به بُن (ته) دندان های پیشین بالا، طا و دال و تا تلفظ میشود : (أَطْ، أَطْ)، (أَدْ، أَدْ)، (أَتْ، أَتْ).

- باز از پشت (آخر) زبان با چسبیدن به نوک دندان های پیشین بالا، ظا و ذال و ثا تلفظ میشود :

- (أَظْ، أَظْ)، (أَذْ، أَذْ)، (أَثْ، أَثْ).

توجه : هنگام تلفظ این سه حرف باید قسمت جلوی زبان که شامل آخر و نوک زبان است، از دندان های پیشین بگذرد و ظاهر شود.

- از آخر زبان با چسبیدن به بُنِ دندان های پیشین بالا، نون تلفظ میشود : (أَنْ، أَنْ).

- از آخر زبان با نزدیک شدن به بُنِ دندان های پیشین بالا، بدون چسبیدن، "را" تلفظ میشود: (أَرْ، أَرْ).

از نوک زبان با نزدیک شدن به دندان های پیشین بالا، بدون چسبیدن، صاد و زا و سین تلفظ میشود :

(أَصْ، أَصْ) (أَزْ، أَزْ) (أَسْ، أَسْ).

- از کنار (پهلوی) زبان با چسبیدن به دندان های آسیاب بالا که در موازات آن قرار دارد؛ ضاد تلفظ میشود.

[این حرف را میتوان به سه شکل ادا کرد :

۱- کنار راست زبان با دندان های آسیاب بالای سمت راست.

۲- کنار چپ زبان با دندان های آسیاب بالای سمت چپ.

۳- هر دو کنار زبان با دندان های آسیاب بالا از دو طرف.

و برای ضبط این مخرج، باید وسط زبان را پایین آورد تا هنگام چسباندن یک یا دو کنار زبان به دندان های آسیاب بالا با سقف دهان منطبق نشود: (أَضْ، أَضْ).]

- از کنار زبان به طرف جلو، پس از مخرج ضاد، لام تلفظ میشود؛ به شرط چسبیدن آن به دندان های موازی بالا ؛یعنی، دو دندان پیش و دندان بعد از آن و دندان نیش و دندان بعد از آن ): ( أَلْ، أَلْ).

۴- لَب

از مجموع دو لب چهار حرف به ترتیب زیر تلفظ میشود :

- از بین دو لب در صورت انطباق (به هم رسیدن) دو حرف با و میم، تلفظ میشود : (أَبْ، أَبْ)؛ (أَمْ، أَمْ).

و بدون انطباق آنها، واو تلفظ میشود : (أَوْ، أَوْ).

- از لب پایینی با چسبیدن به نوک دندان های پیش بالا "فا" تلفظ میشود : (أَفْ، أَفْ)

 

درس دوم

بعضی از صفات مهم حروف

هر حرف حداقل دارای پنج صفت است که با کمک آنها فرق بین هر حرف از دیگری حاصل میشود و مهم ترین آنها عبارت است از :

شدَِّت و رَخَاوَت

شِدّت : به معنی حبس صدا است [ که بر اثر برخورد مخرج، صدا به قوّت آزاد میشود ] این حالت را هنگام تلفظ این حروف آشکارا حس میکنیم : (أَجْ) (أَدْ) (أَقْ) (أَطْ) (أَبْ) (أَکْ) (أَتْ)

حروف شدت را در این مجموعه جمع کرده اند : (أَجِدْ قَطْ بَکَتْ)

رَخاوت : بر عکس شدّت به معنی جریان صدا است؛ همچون : (أَسْ) (أَلْ) (أَمْ) (أَثْ) (أَظْ) و همچنین بقیه حروف (غیر از حروف شدت).

اِسْتِعْلا و اِسْتِفَال

اِسْتِعْلا: یعنی، پر ساختن حرف هنگام تلفظ. استفال [ بر عکس آن]؛ یعنی، باریک ساختن حرف؛ لذا هنگام گفتن : (أَخْ) (أَصْ) (أَضْ) (أَعْ) (أَطْ)؛ باید حرف را چنان پر تلفظ کرد که زبان بالا رود و هنگام تلفظ (أَحْ) (أَدْ) (أَسْ) (أَلْ) (أَکْ) و بقیه حروف استفال؛ باید حرف باریک شود تا زبان پایین آید.

حروف استعلا در این مجموعه دیده میشود : (خُصَّ ضَغْظٍ قِظْ) و در بقیه حروف الفبا صفت استفال هست.

تَفَشِّّّّّی

تفشّی، صفتی مخصوص شین است و مقصود از آن انتشار هوا در مخرج میباشد. هنگامی که بگوییم: (أَشْ) میبینیم هوا در مخرج شین پخش میشود و در نتیجه زبان به سقف دهان نمی چسبد.

تَکْراَر

تکرار؛ یعنی، به حرکت آوردن آخر زبان و فقط در "را" وجود دارد و مقدار آن نباید از یک بار حرکت تجاوز کند. این تکرار سبب حصول فرق بین "را" و حروف دیگر است : (أَرْ) (أَرْ)

صَفیر

هنگام تلفظ(أَصْ) (أَسْ) (أَزْ) صدایی از صاد و سین و زا، شنیده میشود که شبیه سوت است.[ این صدا را صفیر می نامند ] و مخصوص این سه حرف است. با صفیر یک نوع جریان هوا همراه است که آن را "هَمْس" گویند.

قَلْقَله

مقصود از قلقله : اضطراب و به هم آمدن حرف هنگام تلفظ است. هنگام تلفظ(أَقْ) (أَطْ) (أَبْ) (أَجْ) (أَدْ) و یا تلفظ(یَقْتُلُونَ) (مُحیطْ) (مَآبْ) (ألْخُرُوجْ) (شَدِیْد)؛ باید صدا پس از فشار (روی مخرج) حرکت سبکی از خود نشان دهد به شرط اینکه به حرکت کامل تبدیل نشود تا سبب از بین رفتن سکون حرف، نگردد. حروف قلقله را در این مجموعه میبینیم : (قُطْبُ جَد).

غُنّه

غُنّه : صدایی است ـ به مقدار دو حرکت ـ که از میم و نون شنیده میشود. مخرج غنّه خیشوم است؛ مثال : (أَنَ) (أَمَّا).

موارد وجود غنه پنج است :

۱- هنگام ادغام کردن نون ساکن و تنوین

{ در عربی برای ضبط حروف، چهار علامت وجود دارد :الف - فتحه : زِبر (ـَ). ... ب - کسره : زیر (ـِ). ج- ضمه : پیش (ـُ). ...د- سکون (ـْ).

و تنوین عبارت از نون ساکنی است که در لفظ به آخر اسم افزوده میشود اما نوشته نمیشود، و با تکرار علامتهای مذکور بدان اشاره میکنند : (ـًٌٍ). و هر گاه بر حرفی علامت سکون باشد، آن را ساکن گویند (نْ نّ، مْ مْ). و هر جا علامت تشدید (ـّ) باشد دلالت می کند که دو حرف در یکدیگر فرو برده شده اند.در "یا" و "نون" و "میم" و "واو". }

۲- هنگام اخفا کردن نون ساکن و تنوین درپانزده حرف (چنان که خواهد آمد )

۳- هنگام اخفا کردن میم ساکن در "با".

۴- هنگام ادغام کردن میم ساکن در میم.

۵- هنگام تشدید (ـّ) داشتن نون و میم . 

فرق بین بعضی حروف شبیه به هم

فرق "ذ" و "ز"

ذال ، از پشت زبان با چسبیدن به نوک دندانٍٍٍٍ- های پیشین بالا تلفظ میشود، اما مخرج زا، نوک زبان با نزدیک شدن به دندان های مذکور میباشد؛ لذا هنگام تلفظ ذال باید آخر زبان بیرون آید، اما در زا، نَهْ. میگوییم :

(أَذْ) (أَزْ) (یَذْرَؤُکُمْ) (تَزْرَعُونَهُ) (أَلَّذِینَ) (زَعَمْتُمْ).

و زا، دارای صفت صفیر است (چنان که گذشت) و صدای آن را میشنویم اگر بگوییم : (أَزْ)

فرق "ث" و "س"

"ثا" و "سین" با یکدیگر همان فرقی رادارند که ذال و زا ، با یکدیگر داشتند، زیرا سین از مخرج زا، تلفظ میشود و صفت صفیر دارد : (أَسْ) (وَ أسْأَلْ) (سَأَلَ)؛ در حالی که ثا از مخرج ذال تلفظ میشود و صفت هَمْس و رخاوت در آن واضح است : (أثَّاقَلْتُمْ).

{ همس : به معنی صدای آهسته و زیرلبی است و در تجوید عبارت از ضعف صدا بر اثر جریان نفس و عدم حبس آن است و حروف آن عبارتند از : (فَحَثَّهٌ شَخْصٌ سَکَتَ) }. و { جهر : عبارت از قوی و بلند بودن صدا بر اثر حبس نفس در مخرج حرف است. جهر ضد هَمْس است و حروف آن،بقیه حروف الفبا بعد از حروف همس میباشد . } 

فرق "ش" و "ج"

شین و جیم هر دو از وسط زبان تلفظ میشوند و تفاوت بین آنها در صفت همس در شین و صفت جَهْر در جیم است.

و همچنین صفت تفشی از خصوصیات شین است؛ یعنی، هنگام تلفظ آن، هوا در وسط زبان پخش میشود؛ لذا وسط زبان به سقف دهان نمیچسبد، بلکه اجازه می دهد هوا بگذرد و منتشر شود : (أَشْیَاء) (أَشْیَاء). در جیم، صفت شدت وجود دارد ؛ یعنی، هنگام تلفظ آن هوا حبس میشود و این حالت، در جیم واضح است؛ وقتی می گوییم : (أَجْ) (أَجْرَمُوا).

فرق "ض" و "ظ"

ظا ، از پشت آخر زبان با چسبیدن به نوک دندان های پیشین بالا، تلفظ میشود و در این حالت ،آخر زبان بیرون می آید، اما مخرج ضاد ، کنار زبان با چسبیدن به دندان های آسیاب بالا موازی است؛ لذا مخرج ظا از مخرج ضاد دور است :

(أَظْ) (أَلَّظلِمّینَ) (أَظْلَمُ) (ظَهِیر) (ظَلَمَکَ).

(أَضْ) (وَلَاألضَّآلِّینَ) (یُضِلُّ) أَضَلُّ) (یَضْرِبُونَ).

و همچنین صاد، دارای صفت استطالت است برخلاف ظا . استطالت ـ که مخصوص ضاد است ـ عبارت از امتداد فشار روی صدا در تمام مخرج است؛ یعنی، هنگام تلفظ ضاد ، صدا، تمام کنار زبان را فرا میگیرد.

درس سوم

احکام بعضی از حروف

الف : نون ساکن و تنوین :

نون ساکن ، ممکن است در حرف آید : (مِنْ، إِنْ، لَنْ) و در اسم : (عِنْدَ ، ألأَْنْبَاءُ ، ألأَْنْبِیَاءُ ) و در فعل : ( کُنْتُمْ ، یَنْأَوْنَ ، أنْتَظِرُوا ).

و تنوین، نون ساکن زایدی است که تلفظ میشود اما نوشته نمیشود و فقط در اسم میآید : ( عَزِیزٌ، غَفُورٌ، أَحَدُ ، أَزْوَاجَا ، غَاسِقٍ ...) .

نون ساکن و تنوین چهار حکم دارند :

۱- اِظْهَار ۲- اِدْغَام ۳- قَلْب ۴- اِخْفا.

اولاً : اظهار

مقصود از اظهار ، روشن تلفظ کردن نون است ؛ بدون آن که غنّه داده شود . این حالت، در شش حرف به وقوع میپیوندد : ( همزه ، ها ، عین ، حا ، غین خا ) .

ثانیاً : ادغام

مقصود از ادغام ، فرو بردن نون ساکن و تنوین در حرف بعدی است به شکلی که نون ، اصلاً تلفظ نشود؛ بلکه حرف بعدی با تشدید (ـّ) گفته شود . وقوع این حالت ، زمانی است که بعد از آن ها یکی از حروف ششگانه ( یرملون ) باشد ؛ یعنی : یا ، را ، میم ، لام ، واو ، نون . این ادغام بر دو نوع است :

۱- ادغام با غنّه ؛ در چهار حرف : یا ، واو ، میم ، نون . ۲- ادغام بدون غنّه ؛ در دو حرف : لام ، را .

مثلاّ :

( مَنْ یَعْمَلْ ) را در صورت ادغام می گوییم : ( مَیَّعْمَلْ ) .

( مَنْ وَلَدٍ ) را در صورت ادغام می گوییم : ( مَوَّلَدٍ ).

( وَ أَنْ لَوْ ) را در صورت ادغام می گوییم : ( وَ أَلَّوْ ) .

( خَیْراًیَرَهُ ) را در صورت ادغام می گوییم : ( خَیْرَیَّرَهُ ).

( قَوْلٌ مَعْرُوفٌ ) را در صورت ادغام می گوییم : ( قَوْلُمََّعْرُوفٌ ).

قاعده شناسایی دو حرف همانند و همجنس و نزدیک به هم :

هر دو حرف از حروف عربی که با هم جمع شوند ؛ یکی از چهار حالت زیر را نسبت به یکدیگر دارند :

۱- هر دو متماثل (مثل هم اند). ۲ - هر دو متجانس (با یکدیگر هم جنس اند ). ۳- هر دو متقارب (به هم نزدیکند). ۴- هر دو متباعد ( از هم دورند ).

هرگاه دو حرف در مخرج و صفت متفق باشند ، متماثل (همانند) خواهند بود ؛ همچون: با و با ، میم و میم ، لام و لام . مثال : ( أَذْهَبْ بِکِتَابِی ) ( قُلْ لأَ أَسْأَلَکُمْ ) ( وَ کَمْ مِنْ مَلَکٍ )

و هرگاه در مخرج ، متفق و در صفت ، مختلف باشند؛ متجانس (همجنس) خواهند بود؛ همچون: تا و طا ، قاف و کاف ، ثا و ذال . مثال : ( فَاَمَنَتْ طَآئِفَةٌ ) ( نَخْلُقْکُمْ ) ( یَلْهَثْ ذَلِکَ ).

حکم دو نوع متماثل و متجانس ادغام است.

و هرگاه در مخرج به هم نزدیک و در صفت مختلف باشند، متقارب (نزدیک به هم) خواهند بود.

اصل در حفص ،در این نوع، عدم ادغام است ، مگر در بعضی موارد . مثل ادغام نون ساکن در میم و واو ، ادغام لام در را . مثل حروف متقارب : ( قَدْ سَمِعَ اللهُ ) ( وَ لَقَدْ جَآءَ هُمْ ) ( إِذْ تَأْتِیهِمْ )

شرط ادغام در حفص ساکن بودن حرف اولی است ، اما در صورت حرکت داشتن آن، ادغام نمی شود ؛ اگر چه ، دیگران ادغام می کنند و آن را ادغام کبیر می گویند ؛ مثل : ( سَلَکَکُمْ ) ( أَلرَّحِیمِ مَلِکِ ) ( یُعَذِّبُ مَنْ یَشَآءُ ) .

و هرگاه مخرج دو حرف از یکدیگر دور باشد ؛ متباعد (از هم دور) خواهند بود. مثلاّ : با و لام ، نون و ها ، عین و فا . مثال : ( قُلْ بَلَی ) ( أَلأَنْهَرُ ) ( تَعْفُوا ) .

 

درس چهارم

... احکام بعضی از حروف

بقیه احکام نون ساکن و تنوین : قلب و اخفا

ثالثاً : قلب

مقصود از قلب، تبدیل کردن نون ساکن به میم است و این میم در حرف بعدی همراه با غنّه اخفا میشود.

این حالت فقط نزد " با " صورت می پذیرد ؛ مثلاً : ( مَنْ بَخِلَ ) را می گوییم : ( مَمْبَخِلَ ). ( سَمَیعٌ بَصِیرٌ ) را می گوییم : ( سَمِیعُمْبَصِیرٌ ). ( مُنْفَطِرٌبِهِ ) را می گوییم : ( مُنْفَطِرُمْبِهِ ). ( زَوْجٍ بَهِیجٍ ) را می گوییم : ( زَوْجِمْبَهِیجٍ ). ( مَشٌآءٍبِنَمِیمٍ ) را می گوییم : ( مَشَّآئِمْبِنَمِیمٍ ). ( أَنْبَأَکَ ) را می گوییم : ( أَمْبَأَکَ ).

رابعاً : اِخْفََا

مقصود از اِخْفا، پنهان ساختن نون ساکن و تنوین در حرف بعدی است به شکلی که در درجهای بین اظهار و ادغام باشد؛ به شرط محافظت بر غُنَّه. این حالت ، زمانی است که بعد از نون ساکن و تنوین، یکی از بقیه حروف الفبا ، قرار بگیرد که این حروف، پانزده حرف می باشند و آنها را در اول کلمات این بیت می بینیم:

صِفْ ذَاثَنَا کَمْ جَادَ شَخْصٌ قَدْسَمَا ... دُمْ طَیِّبًا زِدْ فِی تُقًی ضَعْ ظَالِمًا

 { مقصود این حروف است : ۱- ص ۲- ذ ۳- ث ۴- ک ۵- ج ۶- ش ۷- ق ۸- س ۹- د ۱۰- ط ۱۱- ز ۱۲- ف ۱۳- ت ۱۴- ض ۱۵- ظ } .

درس پنجم

احکام بعضی از حروف

ب : میم ساکن

با توجّه به کلمات بالا ، ملاحظه می کنیم که میم ساکن ، گاهی در حرف می آید ؛ مثل ( أَمْ ) و گاهی در اسم ؛ مثل ( أَمْرًا ) ( أَمْنًا ) ( هُمْ ) و گاهی در فعل؛ مثل ( یَمْشُونَ ) ( أَمْلِی ) ( یَمْحَقُ ) ( یَمْحُ أللهُ ).

ممکن است در وسط کلمه باشد ؛ مثل ( یَمْشُونَ ) ( أَمْرًا ) یا در آخر کلمه؛ مثل ( هُمْ ) ( أَنْتُمْ ) .

میم ساکن سه حکم دارد : ۱- ادغام ۲- اخفا ۳- اظهار

اولاً : ادغام

میم ساکن، فقط در میم ادغام میشود ؛ مثل ( أَمْ مَنْ ) ( وَ مِنْهُمْ مَنْ ) ( کَمْ مِنْ ) ( لَهُمْ مَغْفِرَةٌ ) .

ثانیاً : اخفا

میم ساکن فقط در " با" اخفا میشود ؛ مثال : ( هُمْ بَارِزُونَ ) ( کَلْبُهُمْ بَاسِطٌ ) ( إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ ).

ثالثاً : اظهار

میم ساکن در بقیه حروف الفبا که بیست و شش حرف هستند ؛ اظهار میشود .

ج : میم و نون تشدیددار

با توجه به کلمات بالا ، مشاهده می کنیم که میم و نون مشدّد (تشدیددار) ، گاهی در حرف می آیند ؛ مثل (إِنَّ) (ثُمَّ) و گاهی در اسم؛ مثل (مَنًّا) (أَلنَّاسِ) (هَمَّازٍ) و گاهی در فعل؛ مثل (تَظُنُّونَ) (دَمَّرْنَاهُمْ). و گاه در وسط کلمه دیده میشوند ؛ مثال: (تَظُنُّونَ) (أَلنَّاسِ) (أَلْجَنَّةَ) (هَمَّازٍ) (دَمَّرْنَاهُمْ). و یا در آخر کلمه ؛ مثال : (إِنَّ) (لأُقَطَّعَنَّ) (هَمَّ) (ثُمَّ). نون و میم مشدّد ـ در هر جا واقع شوند ـ به مقدار دو حرکت ، غنّه داده میشوند.

درس ششم

احکام بعضی از حروف

د : "را"

"را" دو حالت دارد : ۱- ممکن است متحرک به ضمه (رُ) یا به فتحه (رَ) یا به کسره (رِ) باشد.

۲- ممکن است ساکن پس از ضمه (...ُرْ) یا پس از فتحه (...َرْ) یا پس از کسره (...ِرْ) باشد.

در همه این حالت ها ، ممکن است در اول (- مقصود از وقوع "را " ی ساکن در اول کلمه ؛ وقوع آن بعد از همزه وصل است که کاملاً تفخیم میشود مثل : "رَبِّ أرْجِعُونِ"، "ثُمَّ أرْجِعُ" "لَکُمْ أرْجِعُوا".)کلمه یا وسط یا آخر آن، قرار داشته باشد.

در صورتی که ، مفتوح یا مضموم یا ساکن بعد از فتحه یا بعد از ضمه باشند ؛ تفخیم (یعنی ، غلیظ و کلفت ساختن که باید در تلفظ حرف تفخیم، زبان بالا برود تا فضای دهان از صدا پُر بشود و ترقیق برعکس تفخیم است.) می شود. چه اولِ کلمه چه وسط و چه آخر آن، قرار بگیرد. در صورتی که، "را" مکسور باشد؛ چه در اول، چه وسط و چه آخر کلمه؛ ترقیق میشود.

و هرگاه ساکن بعد از کسرة اصلی ( این به شرطی است که بعد از را حرفی از حروف استعلا نباشد وگرنه ، تفخیم میشود؛ مثل "المِرْصَاد". ) یا بعد از "یا"ی ساکن باشد نیز، ترقیق می شود .

ه : لام

لام ،در لفظ جلاله ی( أَللهُ ) ( أَللَّهُمَّ ) اگر ما قبل آن فتحه یا ضمه باشد ؛ تفخیم می شود و اگر ما قبل آن کسره باشد ؛ ترقیق می شود.

اما لام "أل" در کلمات دیگر ـ غیر از لفظ جلاله ـ بر دو قسم است :

۱- قسمی که تلفظ نمی شود، بلکه در حرف بعدی ادغام میگردد ؛ مثل : ألشَّمْسُ ، ألنَّاسُ ، أَلطَّآمَّةُ ، ألرَّحْمَنُ ، ألرَّحِیمِ . این نوع را "لام شمسی" می نامند ؛ نسبت به کلمه "شمس = آفتاب" و با علامت شدّه (ـّ) روی حرف بعدی شناخته می شود. 

  ۲ - قسمی که ساکن تلفظ می شود ؛ مثل : ألْقَمَرُ ، ألْعَلِیمُ ، ألْخَبِیرُ ، ألْقَوْلُ ، بِألْمَعْرُوفِ

این نوع را "لام قمری" می نامند منسوب به کلمه "قمر = ماهتاب" و علامت آن، نبودن شدّه (ـّ) روی حرف بعدی است. حروف قمری در این مجموعه دیده می شوند :

" إِبْغِ حَجَّکَ وَ خَفْ عَقِیمَهُ "

(و بقیه حروف الفبا حروف شمسی هستند.)

 درس هفتم

انواع مَدّ :

کشیدن صدای حرف مدّ را ، مَدّ گویند.

حروف مَدّ ، سه تا است :

۱- "واو" ساکن ما قبل مضموم.

۲- "یا" ساکن ما قبل مکسور.

۳- "الف".

در این حروف، مَدّ طبیعی به مقدار دو حرکت وجود دارد و هنگام گفتن "نُوحِیهَا" آن را وضع میشنویم؛ زیرا باید صدای : واو، یا، الف را به مقدار دو حرکت بکشیم.

دو چیز مَدّ را از حالت طبیعی خارج میسازد.

۱- همزه ... ۲- سکون.

یعنی ، هرگاه بعد از حرف مدّ ، یکی از این دو ، قرار بگیرند ؛ مدّ از حالت طبیعی (اصلی) ، به حالت مدّ فرعی می رود و این مدّ فرعی، به علت اختلاف حالت همزه و سکون به اقسام مختلفی تقسیم میشود :

اولاً : همزه :

هرگاه، بعد از حرف مدّ، همزه قرار بگیرد؛ یکی از دو نوع مدّ زیر، به وجود می آید :

۱- مدّ متصل: جَآءَ ... شَآءَ ... جِیءَ ... سِیءَ ... ألسُّوء ... قُرُوء .... ألْمَلئکَِة ... أُولئِکَ ... ألْفَائِزُونَ ... ألطَّائِفِینَ

در این کلمات می بینیم : همزه و حرف مدّ هر دو ، در یک کلمه به هم متصل اند و به این علّت آن را مد متصل ، نامیده اند . مقدار کشیدن این مدّ ، چهار تا پنج حرکت است و قصرـ یعنی، به حالت طبیعی درآوردن ـ آن جایز نیست.

۲- مد منفصل: مَآ أُنْزِلَ ... أِنَّآ أَوْحَیْنَآ إِلَیْکَ ... یَأیُِّهَا ألَّذِینَ ءَامَنُوا ... قُوا أَنْفُسَکُمْ ... وَ فِی أَنْفُسِکُمْ ... وَ أَنِیبُوا إِلَی رَبِّکُمْ

در این کلمات، می بینیم : همزه از حرف مدّ جدا و در کلمه دیگری واقع شده است؛ لذا "مدّ منفصل" نامیده شده است. مقدار کشیدن این مدّ، چهار تا پنج حرکت است و قصر آن ـ به مقدار دو حرکت ـ جایز میباشد.

درس هشتم

بقیة انواع مدّ

ثانیاً : سکون :

سبب دوم از اسباب مدّ ، سکون است و بر اثر آن یکی از دو نوع مدّ زیر، بوجود می آید :

۱- مدّ لازم : أ- ألضَّآلِّینَ ... ءَآلئَنَ ... الطَّآمَّةُ ... أتُحَآجُّونِّی . ب- ق ... ص ... حم ... المّ ... طسمّ

با خواندن کلمات فوق ، چند چیز ملاحظه میشود :

۱- سکون ، پس از حرف مدّ آمده است. ۲ - سکون، ثابت است و نمیافتد؛ حتی اگر کلمه را به ما بعد، متصل سازیم؛ مثلاً : اگر "قَآفْ وَ ألْقُرْءَانِ و ألْمَجِیدِ " را قراءت کنیم ؛ می بینیم سکون روی فا (ف) ثابت است (حتی اگر ما روی آن وقف نکنیم و فوراً ما بعد را بخوانیم).

و همچنین اگر " ءَآلئَنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ " را بخوانیم سکون روی لام را ثابت می یابیم. از این رو ،این نوع مدّ را "مدّ لازم" می نامند . اگر به مجموعه " أ " نگاه کنیم؛ می بینیم مدّ لازم در کلمه آمده ؛ لذا این نوع را "مدّ لازم کلمی" می گویند. و با توجه به مجموعه "ب" مدّ لازم را در حروف پراکندة اوایل سوره ها می بینیم و از این رو، این نوع را "مدّ لازم حرفی" می نامند. هر کدام از انواع مدّ لازم ـ چه کلمی چه حرفی ـ به دو بخش تقسیم میشود :

۱- مُثَقَّل (سنگین). ... ۲- مُخَفَّفْ (سبک).

مثقّل گفته می شود ؛ زمانی که پس از حرف مدّ ، شدّی(ـّ) آید ؛ مثل "ألطَّآمَّةُ" "أَلضَّآلِّینَ" یا ادغام آید ؛ مثل "المّ " زیرا اصل این حرف در لفظ به این صورت است : " أَلِفْ لاَمْ مِیمْ " که میم ساکن اولی در میم دومی ادغام می شود .

در همین هنگام ، ملاحظه می کنیم : مدّ لازم دیگری در، یایی که قبل از میم آخری قرار دارد ؛ موجود است و از آنجاکه بعد از حرف مدّ ، تشدید یا ادغام نیامده است ؛ مدّ لازم از نوع مُخَفّف است.

مقدار کشیدن مدّ لازم با تمام انواع چهارگانه، اشباع است ؛ یعنی، باید به مقدار شش حرکت کشیده شود.

ملاحظه :

امکان دارد، این سؤال پیش آید که سکون بعد از حرف مدّ در مثال : " أَلضَّآلِّینَ " " ألطَّآمَّةُ " " أَتُحَآجُّوَنَّی " کجا قراردارد؟

در جواب می گوییم : حرف مشدّد، همیشه عبارت از دو حرف است که اولی ساکن و دوّمی حرکت دارد؛ لذا "لام" در " الضّآلین " نیز، تشدید دارد و عبارت از دو لام است : اولی ساکن و دومی کسره دارد. همچنین "میم" در " ألطَّآمَّةُ " و "جیم" و "نون" در " أَتُحَآجُّوَنَّی " .

۲- مدّ عارض : ألْعَلَمِینَ ... ألرَّحِیمْ ... وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ ... ألْمَصِیرٌ ... ألْخُرُوجِ ... مَرْصُوصٌ ... تَعْلَمُونَ ... وَ مَاتُعْلِنُونَ ... مَتَابِ ... ألْحِسَابُ ... ألرَّحْمَنُ ... للأَنَامِ

با خواندن کلمات بالا ، به امور زیر نیز، توجه می کنیم :

۱- هنگامی که بر حرف آخر این کلمات وقف می کنیم، حرف آخر به سبب وقف ، ساکن می شود و در نتیجه سکون، بعد از حرف مدّ واقع می شود.

۲- هنگامی که کلمات مذکور را به ما بعد ، متصل کرده ، پشت سر هم بدون وقف می خوانیم؛ هیچ سکونی حاصل نمی شود و باید کلمه را با حرکت قبل از وقف خود بخوانیم ؛ مثل " ألْعَلَمِینَ ، الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، مَلِکِ ..." و مثل " وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ وَ بَشِّرِ ألْمُرْمِنِینَ ". و از این رو؛ این نوع را "مدّ عارض" گفته اند؛ یعنی، مدّی که سکون آن به سبب وقف ،عارض میشود و با وصل ، از بین می رود. حکم مدّ عارض ـ نزد همه قُرَّا ـ کشیدن ، به مقدار دو یا چهار یا شش حرکت است.

درس نهم

همزی وصل

[ با توجه به حرکت و سکون اول کلمات قرآن ممکن است حرف اول کلمه، متحرّک یا ساکن باشد.]

در صورتی که، حرف اول کلمه، حرکت دار باشد برای ابتدا به آن کلمه ، مشکلی وجود ندارد و از آن حرکت برای ابتدا، استفاده می کنیم. اما در صورتی که ، حرف اول کلمه ساکن باشد ،ابتدا غیر ممکن است و باید برای ابتدا از همزة وصل استفاده کرد تا بتوان حرف ساکن را تلفظ نمود و از این رو آن را "همزة وصل" نامیده اند.

این همزه، در وسط کلام می افتد ( زیرا حرف ساکن را می توان به کمک حرکت حرف آخر کلمه قبلی تلفظ کرد و در این صورت ابتدا نیست) ؛ لذا در تعریف همزة وصل گفته اند : " همزة وصل، همزه ای است که بواسطه آن ، حرف ساکن (اول کلمه در حال ابتدا) تلفظ می شود؛ یعنی ، در ابتدای کلام ثابت است و در وسط آن می افتد."

همزة وصل، ممکن است در اسم یا در فعل یا در حرف باشد :

اولاً : فعل

همزة وصل اول فعل گاهی مکسور آید و گاهی مضموم.

۱- حالات کسر همزة وصل فعل

همزة وصل فعل در دو حالت کسره می گیرد : أ- هرگاه حرف سوم فعل، مکسور باشد ؛ مثل : إهْدِنَا الصِرَاطَ ألْمُسْتَقِیمَ. إِرْجَعْ إِلَیْهِمْ. إِکْشِفْ عَنَّا ألْعَذَاب . ب- هرگاه حرف سومی فعل مفتوح باشد ؛ مثل : وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ ... قَالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ ... وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى ... مِنَ الَّذِینَ اسْتَحَقَّ عَلَیْهِمُ الْأَوْلَیَانِ ... فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ رَاکِعًا وَأَنَابَ ... وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ ... إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ ... وَاسْتَکْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ ...

۲- ضم همزة وصل فعل

هرگاه حرف سوم فعل ضمه اصلی داشته باشد ؛ همزة وصل آن ضمه می گیرد، مثل : أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوَالِدَیْکَ ... اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ ... وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ ... کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ... فَلْیُؤَدِّ الَّذِی اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ ... فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ ... وَ قَالَ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا ...

ثانیاً : اسم

همزة وصل اول اسم، همیشه مکسور است؛ چه اسم های قیاسی ؛یعنی، مصادر فعل های خُمَاسِی (پنج حرفی) و سُدَاسِی (شش حرفی). چه اسم های سماعی هفتگانه که در قرآن آمده و عبارتند از :

۱- إبْن ... ۲- إبْنَة ... ۳- إمْرِیْ ... ۴- إثْنَیْنِ ... ۵- إمْرَأَة ... ...۶- إسْم ... ۷- إثنَتین

- مثال مصادر فعل های خُمَاسِی و سُدَاسِی : افْتِرَاءً عَلَى اللَّهِ... اسْتِکْبَارًا فِی الْأَرْضِ وَ مَکْرَ السَّیِّئِ ... وَ اسْتَکْبَرُوا اسْتِکْبَارًا } ...

- مثال اسم های سماعی هفتگانه : عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ ... ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ ... إِحْدَى ابْنَتَیَّ هَاتَیْنِ ... أَیَطْمَعُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ ... إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ ... لا تَتَّخِذُوا إِلَهَیْنِ اثْنَیْنِ ... ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا للذِینَ کَفَرُوا اِمْرَأَةَ نُوحٍ وَ امْرَأَةَ لُوطٍ ... اسْمُهُ الْمَسِیحُ ... وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ ... یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ ... فَإِنْ کَانَتَا اثْنَتَیْنِ فَلَهُمَا ... مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْنًا ...

 هرگاه همزة استفهام بر همزة وصل وارد شود، همزة وصل باید حذف گردد. این حالت در هفت کلمه از قرآن آمده است :

۱- { قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْدًا } ... ۲- { أَطَّلَعَ الْغَیْبَ }... ۳- { أَفْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِبًا }... 4- { أَصْطَفَى الْبَنَاتِ } . ۵- { أَتَّخَذْنَاهُمْ سِخْرِیًّا } ... ۶- { أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ } ... ۷ - { أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ }

اصل این کلمات به این صورت است : ( أإتَّخَذْتُمْ ) ( أإطَّلَعَ ) ( أإفْتَرَی) ( أإصْطَفَی) ( أإتَّخَذْنَهُمْ) ( أإسْتَکْبَرْتَ) ( أإسْتَغْفَرْتَ).

همزه ای که اوایل این کلمات دیده می شود؛ همزة استفهام است ؛یعنی، همزة قطع است که هیچگاه نمی افتد چه در ابتدای کلام چه در وسط آن.

اما ، اگر همزة استفهام بر همزة وصلی وارد شود که بعد از آن لام تعریف آمده است، واجب است همزة وصل باقی گذارده شود ، اما به حالت اصلی خود تلفظ نمی شود. حفص و دیگران به دو شکل خوانده اند :

وجه اول : تبدیل کردن همزة وصل به الف و اشباع کردن آن به مدّ (شش حرکت به شکل مدّ لازم).

وجه دوم : تسهیل بین بین.( مقصود، خواندن همزه وصل به صدایی بین صدای همزه و الف است .)

این نوع ، در سه کلمه و در شش جای قرآن آمده است :

- (ءَاَلذَّکَرَیْنِ) در دو جا از سورة انعام، آیه های : ۱۴۳- ۱۴۴

- (ءَاَلْئنَ) در دو جا از سورة یونس،آیه های : ۵۱ و ۹۱

- (ءَاَللهُ أَذِنَ لَکُمْ) در سورة یونس، آیة ۵۹.

- (ءَاَللهُ خَیُرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ) در سورة نمل، آیة : ۵۹.

ثالثاً : حرف

از بین حروف ، فقط لام تعریف با همزة وصل آمده است ؛ در موارد زیر :

۱- لام هایی که در این آیه می بینیم ، مثل : { إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْقَانِتِینَ وَ الْقَانِتَاتِ ... }

۲- لام زایدی که همیشه با کلمه همراه است مثل : ( ألَّذِی) ( أللَّذَانِ) ( ألَّذِینَ) ( ألَّتِی) ( أللاَّتِی) ( أللاَّئِی) ( ألْئَنَ) ( ألْیَسَع).

۳- لام تعریف مثل : (ألشَّمْس) (ألتَّوَّاب) (ألرَّحْمَن) (ألرَّحِیم) (ألْقَمَر) (ألأَرْض) (ألْجِبَال) (ألْحَمْدُ) (ألْقُرءَان).

همزه در تمام این موارد، فتحه میگیرد.

در اینجا به جا است به یک نکته لطیف اشاره کنیم :

اگر بر سبیل امتحان روی لفظ "بئس" درآیة : { بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ }(س / حجرات / ۱۱) وقف کنیم، چگونه به " ألاِسْمُ " ابتدا می کنیم ؟ برای ابتدا دو وجه جایز است :

۱- آنکه بگویی : "اَلِسْمُ ألْفُسُوقُ بَعْدَ ألإْیمَنِ". ۲- آنکه بگویی : "لِسْمُ ألْفُسُوقُ بَعْدَ ألإْیمَنِ".

درس دهم

وقف

وقف ، عبارت از : ایستادن روی کلمه به سکون است به شرط نفس کشیدن .

سنت است : قاری ،آخر هر آیه بایستد و نفس بکشد ؛ سپس آیه بعدی را شروع کند.

رسول الله(ص) این چنین می خوانده اند : { الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ } را خوانده و می ایستادند، { الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ } و می ایستادند، الخ ( اما ترمذی در جامع خود ، ابواب القراآت عن رسول الله(ص) ، این حدیث را از ام المؤمنین ام سلمه ـ رضی الله عنها ـ چنین روایت کرده است : " کَانُ رَسُولُ الله(ص) یُقَطِّعُ قِرَاءَتَهُ ؛ یَقْرَاُ : ألْحَمْدُِللهِ رَبِّ ألْعَلَمِینَ ثُمَّ یَقِفُ. ألرَّحْمنِ ألرَّحِیمِ. ثُمَّ یَقِفُ وَ کَانَ یَقْرَؤُهَا مَلِکَ یَوْمِ ألْدِین." )

لکن همه آیات کوتاه نیستند تا انسان بتواند یک نفس به آخر برساند و مخصوصاً در آیه های طولانی ناگزیر می شود برای نفس کشیدن وقف کند اگر چه وسط آیه باشد. در این هنگام، توجه به موارد زیر لازم است :

۱- تمام بودن معنی در کلمه ای که بر آن وقف می شود؛ مثل : { هُوَ الْحَیُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ / الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ } (غافر / ۶۵) . وقف بر کلمه "ألدِّینَ" درست است، زیرا معنی، تمام و مفید می باشد و جمله بعدی ربطی به جمله قبلی ندارد، بلکه آغاز معنی مستقلّی است.

۲- ارتباط نداشتن جمله بعدی به جمله ای که آخر آن وقف می شود، اما اگر چنین ارتباطی وجود داشت، پس از وقف، به جمله بعدی ابتدا نمی کنیم ، بلکه به ما قبل وقف برمی گردیم؛ مثل : { الْحَمْدُ لِلَّهِ } که اگر بر آن وقف شود، معنی کاملی را می رساند ، لکن نباید به جمله بعدی { رَبِّ الْعَالَمِینَ } ابتدا شود؛ زیرا کلمه "رَبّ" مرتبط به لفظ جلاله " الله" است که در جمله قبلی قرار دارد. لذا باید برگشته و هر دو جمله را به هم متصل کنیم : { الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ } .

و به این ترتیب ، ملاحظه می کنیم که برای تشخیص مکان مناسب وقف یا ابتدا ، احتیاج به فهم معانی و رعایت مناسبت بین آنها داریم ، لذا شناخت مکان های وقف، مُبْتَنِی بر علم تفسیر است.

علائم وقف

در هر مَصْحَف (قرآن)، روی بعضی کلمات اشاره هایی می بینیم که در مصحف مَلِک [چاپ مصر] از این قرار است : ج ، صلی ، قلی ، لا .   

  و در بعضی مصاحف ،این علایم نیز، دیده می شود : ط ، م ، ز ، ص .

حال ، شرح آنها به تفصیل :

(صلی) (ص) : اشاره به درست بودن وقف و وصل و بهتر بودن وصل است؛ بنابراین، اگر در چنین جایی ایستادیم به ما قبل محل وقف برمی گردیم و از آنجا ابتدا می کنیم. و (ص) اشاره به وقف ضروری است؛ یعنی، مجاز است هنگام ضرورت مثل قطع نفس بخاطر طول آیه ، وقف کرد.

(ج) (ز) : اشاره به تساوی وصل و وقف است چون در معنی ، دو حالت وجود دارد که وصل، مناسب یکی و وقف، مناسب دیگری است.

(قلی) (ط) : اشاره به درست بودن وقف و وصل است ؛ لکن، وقف بهتر است چون معنی ،تمام شده و جمله بعدی رابطة واضح و مستقیمی با جمله ی قبلی ندارد.

(م) : اشاره به وقف لازم است، زیرا وصل ، معنی را تغییر میدهد یا معنایی زاید به ذهن شنونده می اندازد و ممکن است معنی را فاسد کند ؛ مثال : { وَ مَا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ یُخَادِعُونَ اللَّهَ } .

(لا) : اشاره به درست نبودن وقف است، زیرا هنوز معنی تمام نشده ؛ با وقف، معنی به هم می خورد یا فاسد می شود ؛ مثال : { الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَیْکُمُ } لا .

 (...) این علامت را در دو جای نزدیک هم می بینیم و از این رو آن را وقف معانقه (هم آغوش) می نامند.

مقصود از این علامت ، درست بودن وقف بر یکی از دو جا ، به شرط وصل در جای دیگر است؛ مثال: { ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ (...) فِیهِ (...) هُدًى لِلْمُتَّقِینَ }(بقره / ۲ )

 درس یازدهم

احکام متفرقه

۱- باید نون ساکن را در " ألدُّنْیَا " " صِنْوَان " " قِنْوَان " اظهار کرد هرچند ، قاعدة ادغام موجود است اما ، به علت اجتماع نون ساکن و حرف ادغام در یک کلمه ، ادغام ممنوع است.

۲- یک نوع سکوت به مقدار دو حرکت [ بدون تنفس که آن را سَکْت می نامند ] در چهار جا از قرآن [ از حفص روایت شده است ] : الف- { الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجًا قَیِّمًا لِیُنْذِرَ } (کهف / ۱) ب- { مَنْ بَعَثَنَا مِنْ مَرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ } (یس / ۵۲) ج- { کَلَّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِیَ وَ قِیلَ مَنْ رَاقٍ } (قیامه / ۲۶ و ۲۷) د- { کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا کَانُوا یَکْسِبُونَ } (مطففین / ۱۴)

۳- واجب است "ها"ی کنایه ("ها"ی کنایه، عبارت از ضمیری است که برای مفرد مذکر غایب به کار میرود و ممکن است به آخر حرف بپیوندد؛ مثل لَهُ ، بِهِ ، علیه ، یا به آخر اسم ؛ مثل أسْمُهُ ، عِنَْدَهُ ، إلَی أهْلِهِ ، یا به آخر فعل : مثل یُحَاوِرهُ ، خَلَقَهُ ، خُذُوهُ . ) . "ها"ی کنایه دو حالت دارد : 1- کشیدن آن به شکل مد طبیعی (دو حرکت ). ۲- قصر (کوتاه ساختن) آن به مقدار یک حرکت. هرگاه بین دو حرف حرکت دار واقع شود به مقدار دو حرکت کشیده می شود و آن را (مدّ صله) می نامند ؛ مثل إنَّهُ هُوَ ، خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ که اگر حرف متحرک دومی همزه بود حکم مدّ منفصل داشت؛ مثل إذْ قَالَ لَهُ رَبَّهُ وَ أسْلِمْ.

و در حالت های دیگر، قصر می شود؛ یعنی ، اگر بین دو حرف ساکن بود ؛ مثل ألَیْهِ ألْمَصِیرُ یا بین ساکن و حرکت دار؛ مثل لَهُ ألمُلْکُ ،

۴- "الف" در : { بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا } (هود / ۴۱)

اماله می شود { یعنی ، الفی که بعد از "را" واقع است بطرف "یا" تلفظ می شود؛ به عبارت دیگر، فتحه "را" با صدایی بین صدای فتحه و صدای کسره و الف بعد از "را" با صدایی بین صدای الف و صدای یا خوانده شود .}

۵- اول سورة براء ت (توبه "بسم الله الرحمن الرحیم" گفته نمی شود، بلکه در صورت ابتدا، به گفتن " أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ ألشَّیْطَانِ ألرَّجِیمِ " اکتفا می کنیم و در صورت وصل به سورة انفال ، قبل از آن کمی سکوت می کنیم.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

بسمه تعالی
به پایگاه قرآنی قدیر خوش آمدید.

تبلیغات
نویسندگان

هدایت به بالای صفحه